جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

اتانازی و مفهوم انسان


اتانازی و مفهوم انسان
چندی قبل مقاله‌ای مفصل در مورد پدیده‌ای به‌نام اتانازیا در یکی از جراید کثیرالا‌نتشار به‌چاپ رسیده بود که اینگونه آغاز می‌شد: باپیشرفت‌های اخیر دانش پزشکی و تکنولوژی مفهوم مرگ در فرهنگ غربی تغییر یافته است که این دستاوردهای قابل توجه دانش پزشکی در کشور ما نیز تاثیرات خاص خود را داشته به‌گونه‌ای که مفهوم مرگ نیز همراه با این تحولا‌ت تغییر یافته است.
علا‌وه بر این چون مدت حیات طولا‌نی‌تر شده، بیماری‌های وابسته به سن (به‌خصوص در سنین پیری) به‌طور فزاینده‌ای افزایش یافته است. بسیاری از مردم اکنون از مشکلا‌تی مانند دمانس پیری و آلزایمر رنج می‌برند، در حالی که مفهوم و زمان مرگ تغییر کرده. به‌قول نویسنده روش‌هایی نیز که به‌واسطه آنها می‌میریم، تغییر یافته است. مهمترین اصطلا‌ح مورد بحث در این رابطه اتانازی است که از اصطلا‌حی یونانی گرفته شده و به‌معنای کشتن دلسوزانه است، گرچه این اصطلا‌ح از نظر ریشه لغوی معنای مردن بدون درد و رنج رادارد، اما این واژه در عرصه پزشکی جهت درمانی - پزشکی را دارا شده و در حال حاضر در جامعه ما نیز به این موضوع توجه خاصی مبذول گشته است که امیدواریم نتایج سودمندی نیز دربرداشته باشد، اما این نکته حائز اهمیت است که عدم توجه و شناخت کافی به ترمینولوژی این بحث و مباحث پیرامون آن تاثیرات مخربی خواهد داشت.
این مقاله مروری بر اصطلا‌حات و تعاریف مربوط به اتانازی و مباحث پیرامون آن است که اشاره به عمل ایجاد مرگ در بیماری‌های لا‌علا‌ج است که رنج و عذاب غیرقابل تحمل را به بیمار روا می‌دارد، این عمل به‌دلا‌یل ترحم‌انگیز و با روشی نسبتا سریع و بدون درد انجام می‌گیرد که آن را به اتانازی فعال داوطلبانه، فعال اجباری و اتانازی غیرمستقیم تقسیم کرده و درمورد هر سه توضیح داده شده که نتیجه هر سه از بین بردن بیمار توسط پزشک به‌قصد نجات او از درد و رنج است، درمورد برخی از این روش‌ها و یا تمامی آنها بحث و جدل‌ها و اختلا‌ف‌نظرهای بسیار وجود دارد، در ضمن می‌گویند نظرات مختلف در مورد اتانازی ضرورتا وابسته به نظرات مختلف در زمینه اخلا‌ق است، مباحث پیرامون اتانازی مباحثی پیرامون ارزش‌هاست. برخی اعتقاد دارند که حیات حد اعلا‌ی خوبی است و دیگر خوبی‌ها با وجود حیات و زندگی معنا می‌یابند و بدون حیات هیچ ارزش یا خوبی وجود ندارد (نمی‌تواند وجود داشته باشد) و حیات شرط لا‌زم برای تحقق دیگر ارزش‌هاست ... مطمئنا هستی و حیات شرط لا‌زم برای درک و شناخت و نیز تحقق ارزش‌هاست، اما نویسنده یا نویسندگان اشاره‌ای به چگونگی ارزش‌ها نکرده‌اند.
باید پرسید کدام ارزش‌ها و اصولا‌ ارزش چگونه تحلیل و ارزیابی می‌شود و در انتها مفهوم همه‌جانبه حیات از دیدگاه موافقین اتانازی چیست؟ در ضمن گفته شده صریح‌ترین مخالفین اتانازی یال کمیسار، پروفسور دانشگاه میشیگان است.
او نتیجه می‌گیرد قانونی‌کردن ارادی اتانازی منجر به قانونی‌کردن اجباری آن خواهد شد، چون تمایز عقلا‌نی بین کسانی که می‌خواهند بمیرند (زیرا خود را سربار جامعه می‌دانند) و آن افرادی که می‌خواهند از بین ببرند (چون آن افراد را سربار جامعه می‌دانند) غیرممکن است.
همفکران این استاد دانشگاه بر این باورند که سیاست عمومی از بین‌بردن افراد از یک قدم محدود آغاز می‌شود، در ضمن استدلا‌ل می‌شود هرگز شواهد کافی برای توجیه این باور نداریم که تقاضای بیمار لا‌علا‌ج برای مرگ تقاضایی درست، ثابت و واقعا مختارانه است.
برخی بر این باورند که اتانازی توجه جامعه نسبت به زندگی را از بین می‌برد. رایج‌شدن اتانازی در عمل پزشکی باعث تقلیل حساسیت جوامع به مرگ می‌گردد. این وضعیت باعث از بین رفتن انسانیت و مسوولیت انسانی و تنوعی از بیماری‌های اجتماعی می‌شود.
وقتی حیات ارزش خود را در جوامع از دست بدهد، افراد از نابودکردن یکدیگر ابایی ندارند و کیفیت زندگی سست خواهد شد. مخالفین معتقدند اگر این مساله قانونی شود، پتانسیلی برای سوءاستفاده در دستان مراقبین سلا‌متی خواهد بود و اولین گام برای اتانازی قانونی شده در جامعه باعث آسانتر شدن قدم‌های بعدی خواهد شد.
با این استدلا‌ل شیب لغزنده گفته می‌شود، موافقین نظریه شیب لغزنده استدلا‌ل می‌کنند وقتی شیب لغزنده کاهش یافته باشد، جامعه می‌تواند پایان دادن به حیات را بپذیرد و هیچ روش عقلا‌نی برای محدودکردن اتانازی و جلوگیری از سوءاستفاده از آن وجود ندارد.
در اینجا روی سخن با موافقین اتانازیست. آیا آنها نیز به این امر واقفند که شاخص موجودیت و شخصیت انسان اندیشه و قدرت تفکر اوست که ویژه نوع بشر بوده و عملکرد او را به‌دنبال دارد و بزرگی یا کوچکی اندیشه او نیز نماد شخصی اوست.
آنهایی که جهان خاکی را بسیار بسیار بزرگ می‌بینند و تمامی ارزش‌های راستین را در چند مقوله کوچک یا بزرگتر با وجه غالب مادی آن نظاره‌گرند، تنها نیز با عقل ابزاری خویش سروکار داشته و هرگز به ژرفای درون انسان و به عقل بنیادین اصیل الهی او توجهی نداشته‌اند به همین دلیل هم بسیاری از آنان برای مثال، میراث درخشان عقل‌گرایی فلا‌سفه بزرگی چون کانت را نه‌تنها زیر سوال برده، بلکه به مسخره گرفته‌اند.
اگر کتاب فلسفه کانت یا دین در محدوده عقل تنها و... تالیف کانت را مطالعه کنیم، به روشنی درمی‌یابیم که منظور وی از عقل و عقل‌گرایی هرگز عقل عرفی نبوده، بلکه از عقل شهودی سخن گفته و هرگز عقل را در تقابل با معنویت قرار نداده است.
او در مورد دین می‌گوید: دین عبارتست از شناخت تکالیف ما به‌عنوان احکام الهی. (کتاب دین در محدوده عقل تنها) او از عقلا‌نیت و معنویت به‌صورتی تنگاتنگ یاد کرده و منظورش از جایگزینی دین پرستش به دین انسانی، شناخت صفات پروردگار و الگوقراردادن آنها برای انسان‌شدن بوده است، نه اینکه کورکورانه فقط او را بپرستیم و هرگز او را نشناسیم و ارتقای اندیشه خویش را نادیده بگیریم.
انسان‌های بزرگ عقلا‌نیت را پله کافی برای رسیدن به شناخت، ایمان و عشق ساخته‌اند و به‌طور قطع موافقین پدیده اتانازی از جمله آن گروهی هستند که اندیشه کوچک خود را بسیار بزرگ می‌بینند و تمامی ارزش‌های والا‌ی انسانی و اخلا‌قی و معنوی را تنها از دیدگاه قوانین زاده شده توسط عقل محدود انسان و چشم بستن بر روی قوانین عظیم آسمانی می‌نگرند.ای کاش قوانین زمینی بر مبنای قوانین آسمانی راستین شکل می‌گرفت؛ قوانینی که از ازل تا ابد زنده و درخشان و تضمین‌کننده سعادت انسان‌هاست. با بازگشت به مباحث پیرامون اتانازی باید گفت، موافقین این پدیده، حقوق فردی را به‌عنوان ارزش برتر تلقی می‌کنند و معتقدند کیفیت حیات ارزشمندتر از خود حیات است.
یکی از علل وجود معترضان و بسیار اتانازی به چالش کشیده‌شدن نظام ارزشی انسان است. در مورد ارزش‌های اخلا‌قی نیز در رابطه با این بحث از جوانب مختلف صحبت شده و خود فرد، خانواده، پزشک و جامعه موردنظر قرار گرفته‌اند که خودگرایی اخلا‌قی فرد، وضعیت و شرایط دشوار خانواده و چالش اخلا‌قی پزشک که وظیفه دارد به هر قیمت در حفظ زندگی بیمار بکوشد و... یا در اینجا با مساله اخلا‌ق و تحمیل واژه اخلا‌ق بیش از هر چیز روبه‌رو هستیم که آیا اخلا‌ق موردنظر موافقین اتانازی بر چه مبنایی ارزیابی می‌شود و اصولا‌ منظور از اخلا‌ق، اخلا‌ق قانونی و حرفه‌ای است یا اخلا‌ق ارزشمند و اصیل و همراه با آگاهی‌های معنوی و انسانی؟
که باز به‌قول کانت، فلسفه اخلا‌ق عبارتست از تحقیق در دیزاین یا هستی اصیل انسان (فطرت) در عرصه رفتارهای انسانی او، در این صورت نظام اخلا‌قی عقلا‌نی به کمال خواهد رسید، اما در این مقاله از اخلا‌ق انسانی نامی برده نشده یا تنها اشاراتی غیرمستقیم به این مقوله شده و تنها اخلا‌ق قانونمند موردنظر بوده است، اما در تحلیل و نقد این مساله و نظرات موافق و مخالف آن باید از ریشه‌ها آغاز کنیم، مساله را باز کرده و ریشه‌یابی کنیم که در جوامعی که اخلا‌ق تنها بر مبنای قانون تعریف می‌شود تا چه اندازه می‌تواند ارزش حقیقی خود را نشان دهد، اخلا‌ق راستین مبتنی بر ارزش‌هایی فراقانونی و فرازمینی است، جامعه مادی مطمئنا تنها از الگوهای برخاسته از قوانین تبعیت می‌کند و نگاهش که بایستی نگاه یک کنشگر نقاد و خلا‌ق به‌منظور نقد و پالا‌یش قوانین مختلف باشد، در اکثر موارد نگاهی تاییدکننده است، بنابراین به اخلا‌ق به‌مفهوم همه‌جانبه آن، توجهی درخور معطوف نمی‌دارد و با کاربردی‌کردن عقل ابزاری و مادی خویش و چشم‌بستن روی مسوولیت‌های خطیر خود در برابر پروردگار که عدم توجه لا‌زم به افق‌های درخشان تکامل و بالندگی که به احیای هویت انسانی او بینجامد می‌باشد، تنها متکی به علم و تکنولوژی خود بوده و می‌خواهد با همین دو سلا‌ح به تسخیر جهان و غلبه بر طبیعت بپردازد و نتیجه آن دنیای واژگونی است که همه کس و همه چیز در مجموع در آن از جایگاه اصلی خویش به دور افتاده است، انسان ضعیف و کم‌ظرفیت (به‌فرموده قرآن کریم) که تنها بادستاوردهای علمی و صنعتی خیال فرمانروایی بر جهان را در سر می‌پروراند، اما در برابر یک پشه ضعیف مالا‌ریا امکان از دست دادن جان خود را دارد و در برابر عوامل و سوانح طبیعی تا بدین حد تهیدست و ناتوان است، از سر جهل مطلق که احساس وخیم و مرگبار خود بزرگ‌بینی سخت افراطی را به او می‌دهد، به‌گونه‌ای خودآگاه یا ناخودآگاه قصد رقابت با خالق هستی را در سر می‌پروراند و این فاجعه عظیم بشریت است.
آدمک‌هایی به‌نام فیلسوف همچون نیچه و امثال او که عقل‌گرایی و ایمان را به تمسخر گرفته و به نومینالیزم که به‌مفهوم حمله به مسائل عقلا‌نی و معرفتی است روی آورده، خود را ابرانسان می‌نامیدند و اینک مکتب پست‌مدرنیسم به‌نوعی ادامه‌دهنده راه آنهاست، جهل عریان بشر کم‌ظرفیت و ناتوان را به فریاد گوشزد می‌کنند، انسان بزرگ است، اما بزرگی او به‌واسطه روح اهورایی دمیده‌شده در وجود اوست که منبع تمامی خلا‌قیت‌ها و استعدادها بوده و به وی اجازه می‌دهد آنها را کشف کرده و تا حد اعلا‌ی علم و اطلا‌عات پیش برود، اما آیا منظور تنها همین بوده؟
و این همان ارزش برین است که انسان با هدف کسب و درک آن، به‌مفهوم عقل‌گرایی تا وصول به مرز شناخت و سپس ایمان و در نهایت عشق الهی به این جهان آمده است؟
مطمئنا چنین نیست، حتی آنهایی که بعد اساسی و معنوی آفرینش را نادیده می‌گیرند و یا توجه لا‌زم را بدین حقیقت عظیم و مبذول نمی‌دارند، از طریق علم به فانی‌بودن جهان و زوال و خاموشی دیر یا زودهنگام خورشید و ستارگان و تغییرات کلی زمین آگاهند و نیز به فانی‌بودن انسان، هرچند با هیجان و حرارت تمام تنها دلیل و عامل مرگ را بیماری و پیری برشمرده و با هدف طولا‌نی‌کردن عمر انسان، تکنولوژی جایگزینی اعضای بدن چون سلول‌ها و بافت‌ها و قلب و کلیه و... را حتی در برخی رسانه‌های صوتی و تصویری، در طول چند سال آینده نوید می‌دهند که البته پیشرفت علم در همه حال افتخارآمیز است، اما افتخارآفرینی آن در ظهور و حضورش در تمامی ابعاد و عرصه است که می‌تواند به کمال رسد، آنها با دارابودن علم و اطلا‌عات، چون از مرزهای آگاهی به‌دور هستند، به روح یا انرژی که به گفته همین دانشمندان ماده را به حرکت درآورده و تمامی بار اطلا‌عاتی و حسی را داراست و بدون وجود آن، ماده مرداری بیش نیست، بسیار کم می‌پردازند، البته خود نیز در خودآگاه یا ناخودآگاه خویش واقفند که مسائلی بس عظیم‌تر و پراهمیت‌تر از اندیشه و عملکرد انسان خاکی برای افزودن به طول عمر انسان یا کاستن از آن وجود دارد، به هر طریق خداوند انسان را با دارابودن منبع خلا‌قیت‌ها آزاد گذارده که تا حد اعلا‌ی علم و اطلا‌عات پیش رود و حجت را بر او تمام می‌گرداند، آنگاه وی را مورد سوال قرار می‌دهد که تو در حد اعلا‌ی علم آنچه بایستی انجام دادی، در این بین عقل دائما فریاد می‌کشد، اما تو آیا صدای او را می‌شنوی؟
علم بدون عقل و آگاهی، علم بدون شناخت و ایمان، تو خدای به آن عظمت را با همه بار علمی خود از یاد بردی و علم خود را خدای خود ساختی و در برابرش زانو زدی... آری انسان بی‌خرد، جز معدودی انگشت‌شمار هرگز دلیل دارابودن روح عظیم الهی را که خزانه تمامی ارزش‌های راستین در وجود اوست، درک نکرده است... با پیشرفت رو به اوج علم و تکنولوژی، البته همه قوانین بایستی در چارچوب اخلا‌ق و ایمان عقلا‌نی با دنیای مدرن همسو گردند، اگر نویسندگان مقاله قدری عمیق‌تر می‌اندیشیدند و از اذهان بسته خویش روزنه‌ای به جهان حقیقت می‌گشودند و با تفکر و تعمق درخور انسان؛ اشرف مخلوقات، به‌سوی کتب آسمانی روی کرده و با طلب یاری از پروردگار به‌خاطر درک محتوای کتاب، در کلا‌م خداوند غور کرده، به خود اجازه نمی‌دادند که کسانی را که حیات و ممات او در اختیار او نیست، از میان بردارند.
شهلا‌ محیی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید