جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


جنگ و گریز مبهم در سرزمین جنایتکاران


جنگ و گریز مبهم در سرزمین جنایتکاران
«جایی برای مردان پیر نیست» ، فیلمی که روز دوشنبه شش اسفند برنده جایزه اسکار برترین فیلم امسال شد، کاری است از قماش فیلم های پلیسی و جنایی سبک گذشته که یک موضوع تیره امروزی و مرتبط با زمان کنونی را دستمایه خود قرار داده و بنابراین به گونه ای گذشته و امروز را با یکدیگر ادغام کرده است.
با این اوصاف این فیلم سازندگان خود را که برادران کوئن (جوئل و اتان) باشند، یک بار دیگر در بهترین شرایط خود فراروی بینندگان قرار داده و این فیلم، یک «اوج تازه» عجیب و قصه ای تیره از همان رده و صنفی است که این دوفیلمساز سال ها است با آن سرو کله می زنند و در بیان آن مهارت دارند و داستان هایشان از دید کارشناسان، گرامیداشت خیمه شب بازی های گانگسترها و آدم های غیرقابل اطمینان زمان توصیف شده است.
«جایی برای مردان پیر نیست» بر اساس رمانی از کورمک مک کارتی (عرضه شده در سال ۲۰۰۵) ساخته شده و در شروع آن با کارکتر للوین ماس (با بازی جاش برولین) رو به رو و آشنا می شویم که درپایان منفی و توأم با شکست یک ماجرای توزیع و فروش مواد مخدر در مرز آمریکا و مکزیک باید خودش را جمع و جور کند و از میان اجساد افرادی که در این راه کشته شده اند یا به هلاکت خواهند رسید، عبور و راهش را به سوی آینده هموار کند.
ماجرا از آنجا شدت می گیرد که کارکتر ماس تصمیم می گیرد با کیفی حاوی ۲ میلیون دلار پول دست به فرار بزند ولی طبیعی است افرادی که در خلق و به دست آمدن این پول سهیم و عامل پیدایش آن بوده اند، اجازه این کار را ندهند و برای متوقف کردن وی دست به هر کاری بزنند. از آن پس یکسری حادثه زنجیروار روی می دهد و تعدادی قاچاقچی مواد مخدر و یک قاتل حرفه ای سرد و بیرحم (با بازی جالب توجه خاوی یر باردم اسپانیایی که اسکار نقش دوم مرد را نصیب وی ساخت) در پی او روان می شوند و برای به چنگ آوردن وی از هیچ کوششی باز نمی مانند.
در این راه خشونت بالامی گیرد و حتی قتل ها و اقدامات کاراکتر باردم با تمامی خونسردی ذاتی و سردی شخصیت وسکون چهره اش کافی است تا اهالی منطقه بشدت نگران شوند و همه چیز به هم بریزد و تماشاگران فیلم به تعجب درآیند.
کاراکتر اد تام بل (با بازی تامی لی جونز) را هم داریم که پلیس یک شهر کوچک واقع در آن منطقه است و می کوشد تا قاتل مورد بحث را به چنگ آورد وقبل از این که تبهکاران به او دست بیابند، وی را به زندان بیندازد. وقایع فیلم جدید برادران کوئن، در دهه ۱۹۸۰ و در ایالت تگزاس آمریکا روی می دهد و بنابراین یادآور شماری از کارهای نیمه کلاسیک و کلاسیک قبلی آنها همچون «خون ساده» محصول ۱۹۸۴ و «فارگو» محصول ۱۹۹۶ است که دومی سه جایزه اسکار سال عرضه اش را برد و حالا «جایی برای مردان پیر نیست» با تمی بالنسبه مشابه و با دربرداشتن همان دیدگاه قبلی کوئن ها روی دست آن فیلم بلند شده و به چهار اسکار ۲۰۰۸ دست یافته است.
اولی («خون ساده») خشونت تند و هشداردهنده ای داشت و دومی جنایات مرموزی را به تصویر می کشید که می توانست بیننده ها را در ورای کوشش یک پلیس زن (با بازی فرانسیس مک دورماند) برای کشف سرنخ ماجراها، به تعقیب خلافکاران علاقه مند سازد.
تم های گانگستری خاص، سلاح و سوژه بسیاری از فیلم های برادران کوئن بوده و «Millerشs crossing» (۱۹۹۰) نمونه دیگری در این خصوص است و اگر همین مورد آخر را از دیدگاه برخی کارشناسان برترین فیلم برادران کوئن بدانیم، «جایی برای مردان پیر نیست» نیز جای شامخی را به خود اختصاص می دهد و محصول فکر و نگرش کامل شده آنان پس از ۲۵ سال تجربه کردن افکاری از این دست است.
این که در تعقیب و گریز گانگسترها پس از خراب شدن نقشه اولیه خرید و فروش مواد مخدر در یک نقطه مرزی چه روی می دهد و جولان کاراکترهای این قصه در سرزمین جنایتکاران چه فرجامی دارد، مسئله و رخدادی است که می تواند برای هر یک از موارد مشابه این ماجرا و فیلم های همردیف نیز صدق کند اما هنر برادران کوئن جذابیت و تازگی بخشیدن به چیزی است که حتی خودشان نیز قبلاً در کارهای پلیسی خود به گونه ای آن را تجربه کرده و در گذشته هم به کرات به اجرا درآورده بودند.
اجزا و بافت های تشکیل دهنده این فیلم نیز مساعد و مثبت و همسو با داستان مطروحه است و در حالی که کاراکترها باید در یک خط نازک و محدود در گستره ای وسیع از ایالت تگزاس به حرکت و تعقیب یکدیگر بپردازند و مسیرها و شکل ماجرا در هر حال بدعت و حلاوت صددرصد ندارد و به گونه ای تکرار «فارگو» (اما بدون فاکتور ریزش شدید برف در مسیر حرکت کاراکترها و در محیط دور و برشان) است، دو کارگردان پرتجربه فیلم توانسته اند با اتخاذ تدابیری خاص و متفاوت اکثر ناظران را از کار جدید خود راضی نگه دارند. بنابراین تصاحب اسکارهای برترین سناریوی اقتباس شده، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر در نقش دوم در کنار اسکار برترین فیلم نیز رخدادی منطقی و موفقیتی قابل درک برای این فیلم خاص به نظر می رسد و دور از انتظار نبوده است و به رغم تمامی توفیق «تاوان» یک فیلم اپیک - رمانس (ساخته جو رایت) و «خون به پا خواهد شد» اپیک اجتماعی- تاریخی دیگر ماه های اخیر (با کارگردانی پل تامس اندرسون) از سه چهار هفته پیش احتمال و امکان پیروزی فیلم اخیر برادران کوئن در این انتخابات بیشتر و بیشتر شده و این فیلم را به شانس دار اول این شاخه بدل ساخته بود.
وقتی چندی پیش اسکات رودین تهیه کننده معروف هالیوود به برادران کوئن پیشنهاد داد که سازنده فیلمی از روی کتاب پرفروش سه سال پیش کورمک مک کارتی باشند، آنها درنگ نکردند، زیرا در لابه لای خطوط آن همانی را می یافتند که همیشه دوست داشته اند و آن، تمرکز و تعمق و کنکاش بر روی طبایع متفاوت و گاه بیمارگونه افراد و خشونت طلبی آشکار و نهان آنان از طریق زوم کردن روی یک ماجرای نافرجام معامله موادمخدر و آدم های انجام دهنده آن بود. این وادی و سرزمین بود که جوئل و اتان کوئن بارها در آن جولان داده و در آن احساس راحتی کرده و برای قصه سازی های خویش ایده آل تشخیص داده اند. جوئل کوئن می گوید: «ما بر روی این که برخی قسمت های قصه مک کارتی که سران استودیوها معمولاً روی خوش به آن نشان نمی دهند حتماً در این فیلم به نمایش درآید و محلی برای بروز و عرضه آن باشد، اصرار داشتیم. ما می توانستیم بخشی از خشونت های موجود در قصه را کم و جنایت ها و قتل ها را حذف کنیم اما اصل ماجرا و فاکتور جنایت به قصد رسیدن به هدف (پول فراوان باقی مانده از مأموریت نیمه تمام گانگسترها) بر سر جای خود باقی بود و نمی شد از آن گذشت. این را بسیار رک و صریح به تهیه کنندگان گفتیم. حرف ما این بود: قصه به این شکل است و باید به همین شکل عرضه شود.»
استودیو چاره ای جز قبول نداشت و محصول و نتیجه کار یک نئووسترن عجیب با گانگسترهایی است که به جای اسب سواری و گاوچرانی اتومبیل های آخرین مدل (البته مربوط به ۲۰ تا ۲۵ سال پیش) زیر پای خود دارند و در سرزمین وسترنی که با ادوات کامپیوتری ۲۰۰۸ مجهز و آذین شده، به پیش می رانند و از هیچ کاری رویگردان نیستند. با وجود این جوئل کوئن می گوید: اگر اصرار داشته باشید که ژانر و رده فیلم را بدانید و آن را برای شما نامگذاری کنیم ما از واژه های ژانر جنایی استفاده می کنیم. ماجرای تازه ما، بیشتر یک فیلم جنایی - پلیسی است. کتاب مک کورمک در این زمینه بسیار خوب و مقدمه و وسیله ای مناسب برای کار ما بوده است. گاهی فکر می کنم که این قصه مثل داستان های عادی پالپ (عامه پسند) است اما لحظه ای بعد به این نتیجه می رسم که غیر قابل پیش بینی بودن برخی عناصر آن، فیلم را از چنین حد و مرزی به وضوح عبور می دهد و به فراتر از آن می رساند.
اتان کوئن نیز که در مقام سناریست و کارگردان همچون همیشه کامل کننده کار برادرش بوده است، اظهار می دارد: «متوجه این نکته کلیدی باشید که سه کاراکتر اصلی قصه ما به واقع هیچ گاه با یکدیگر دیدار نمی کنند و فقط حول محور یک پرگار، دائماً دور یکدیگر چرخ می زنند و این همان قدر که برای ما جلب کننده بود، مردم را نیز جذب خویش کرده است.»
ویژگی دیگر «جایی برای مردان پیر نیست» این است که برادران کوئن تا حد زیادی به رمان دستمایه کار خویش وفادار مانده و سعی نکرده اند به بهای تأمین یک پایان هالیوودی مثلاً جذاب، کتاب را قربانی و بخش هایی از آن را نابود کنند. نقطه اوج و کلیدی و همچنین پایان فیلم به خاطر ابهام و سرراست نبودنش صدای برخی منتقدان را درآورده و موجب بعضی اعتراض ها شده است. اما اتان کوئن به آن چه انجام شده، معتقد و در دفاع از آن کوشا است. «کتاب به این گونه تکوین می یابد و تمام می شود و اگر ابهامی می بینید برخاسته از کتاب است و مأموریت و وظیفه ما نیست که لزوماً و حتماً آن را تغییر دهیم. نباید تصور شود که ما اسیر و بنده این کتاب بوده ایم اما قصد هم نداشته ایم که روحش را بگیریم و ارزش های اصلی اش را بزدائیم و در واقع در جهت عکس آن حرکت می کرده ایم.»
با این که جاش برولین و تامی لی جونز دو نقش ظاهراً اصلی تر را ایفا کرده اند، همانطور که در سطور قبلی اشاره شد، خاویر باردم اسپانیایی در میان بازیگران و به لحاظ هنر بازیگری و اکتینگ بر سایر حاضران در فیلم سایه انداخته است و بدیهی می نماید که اسکار نقش دوم مرد را به وی داده باشند، او یک قاتل اجیر شده است که در سکوت کامل حرکت می کند و با اسلحه ای سنگین و بزرگ به درد کشتارگاه ها می خورد افراد موردنظر را هدف می گیرد و می کشد و بسیار به ندرت حرف می زند و به واقع اصلاً صحبت نمی کند. از همه جالب تر و عجیب تر مدل مویی است که برای باردم در این فیلم درنظر گرفته شده که ساده و با ریختن مو به طور ساده به سمت جلو (پیشانی) و با بی احساسی کامل همراه است و ظاهراً با دیدن عکس های آن زمان و الهام گرفتن از برخی آرایش های آن موقع اختیار و اجرا شده است. اتان کوئن می گوید: «عکسی را پیدا کردیم که مردی را در غرب تگزاس در سال ۱۹۷۹ با آرایش موی مشابهی نشان می داد و قیافه اش به اندازه باردم (البته بعد از گریم!) عجیب بود. ما می خواستیم کاراکتر چیگور (باردم) مربوط به آن زمان، باورپذیر و در عین حال عجیب باشد. مردی که انگار از زمان و مکان دیگری به درون قصه ما و به محل وقوع اتفاقات فیلم آمده است. یک بیگانه از محیطی دیگر محیطی که برای بیننده ها نیز رازآفرین و غیرقابل کنکاش است.
ترجمه: وصال روحانی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید