چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


چرا زنان کتک می خورند؟


یک دکترای مدیریت آموزشی پس از شکایت همسرش مبنی بر کتک زدن و آزار وی، پس از پرداخت دیه ای ناچیز هنگام خروج از دادگستری، با تمسخر و خنده ای چندش آور رو به همسر ضرب دیده و کتک خورده اش که با صورتی کبود او را با نفرت نگاه می کرد گفت: زن، فعل امر بزن است. زن را باید زد! و زن را به سمت ماشین هل داد.
در یکی از مراکز مددکاری بهزیستی زن ۲۱ ساله با هق هق تعریف می کند: «شب، که به خانه آمد تا توانست کتکم زد. وقتی بیکار می شود، بیشتر می زند. الان زمستان است و ۳ ماه هم هست که از بنایی خبری نیست. در پاییز هم فقط یک ماه کار کرد. هر روز ساعت ۷ صبح می رفت و ۷ شب دست از پا درازتر بر می گشت. برای زایمانم پول قرض کرده بودیم و نمی توانست قرض را پس دهد. وقتی به خانه آمد، بهانه لباس های نشسته اش را گرفت، بچه را برای واکسن برده بودم و لباس هایش را نشسته بودم. با مشت توی سرم کوبید. بعد رفت خوابید، چند دقیقه بعد با گریه بچه بلند شد و دوباره کتکم زد. الان قفسه سینه ام شکسته.» «نمی خواهم به آن خانه برگردم. می گویید، اگر از او شکایت نکنی رسیدگی نمی کنیم ولی مگر می شود، یک زن از شوهر شکایت کند؟»
مادر دختر که به همراه او آمده بود به او می گوید: «حقت است، می خواستی کاری کنی که کتکت نزند. خودت وادارش می کنی! لباس هایش را می شستی و بچه را ساکت می کردی!»
آمارهای دقیق موجود حاکی از درصد بالای خشونت علیه زنان جامعه است. این روند که از سال گذشته تاکنون رشد چشم گیری داشته است. معضلی مضاعف، علاوه بر معضلات زنان است.
در جامعه ایران همچون سایر جوامع- خشونت علیه زنان سابقه ای بسیار طولانی و قدیمی، همپای تشکیل اولین خانواده ها است و بارزترین مصادیق آن ابتدا ضرب و جرح زنان و سپس روابط جنسی است.
جامع ترین تعریف خشونت علین زنان را چنین عنوان کرده اند: «هر نوع عمل فیزیکی، بصری، کلامی، یا جنسی که زن در زمان وقوع، یا بعدتر، آن را به صورت تهدید یا ارعاب حمله احساس کند، که اثرش ناراحتی یا تحقیر او باشد یا توانایی برقراری تماس نزدیک و صمیمانه را از او سلب کند.»
طبق یک تحقیق به عمل آمده در ایران، میزان قابل توجهی کارهای خشونت آمیز علیه زنان، از طریق ضرب و جرح فیزیکی صورت می گیرد.
همسر آزاری مردان، بر همه زنان تأثیر گذار است و میزان خشونتی که نسبت به زنان اعمال می شود. به مراتب بیش از آن است که آمار جرایم و بررسی های رسمی از قربانیان و گزارش های شخصی نشان می دهد. مضروب سازی، ساز و کار و عبارتی برای «کنترل» است. هراسی که زنان از این ساز و کار دارند، فعالیت های ایشان را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد. در اکثر موارد، این هراس، ناشی از حمله فیزیکی صرف نیست؛ بلکه انواع رفتارهایی را که مردان به قصد کنترل و ارعاب در پیش می گیرند، شامل می شود. وسعت دامنه کنترل و ارعابی که مردان، بر زنان، اعمال می کنند. تنها زمانی آشکار می شود که آزار جنسی حرکات تهدید آمیز و رفتارهای دیگری را که طیفی از مردان برای مهار همسرانشان ابداع کرده اند در نظر بگیریم.
یک کارشناس ارشد روان شناسی بالینی علل همسر آزاری را، عوامل و تجارب فردی، خانوادگی، فرهنگی و اجتماعی می داند. ویژگی های روانی مردان همسر آزار، غالباً احساس نا امنی، نا امیدی و افسردگی است و درصد قابل توجهی از این مردان معتاد به مصرف مواد مخدر یا الکل نیز هستند.
فتح الله محمدیان می افزاید: «سطح پایین تحصیلات اعضای خانواده، اختلافات مکرر خانوادگی، از هم پاشیدگی خانواده پدری فرد همسر آزار، وجود باورها، ارزش ها، آداب و رسوم و سنت های غلط که القا می کند «زمانی که زنان مورد تهدید و هجوم فیزیکی قرار می گیرند، تقصیر از خودشان است» و امثالهم، از جمله عوامل منجر به همسر آزاری هستند.»
وی عواقب روانی همسر آزاری بر روی زنان را، افسردگی، ترس، اضطراب، خود کم بینی، نارسایی های جنسی و آسیب های استرس زای پس از حادثه عنوان می کند.
زن ۲۵ ساله ای که ضرب و جرح شدید سبب پاره شدن کمر و شکستگی دو مهره از ستون فقراتش شده است می گوید: «دخالت های خانواده همسرم وضع روحی ام را روز به روز وخیم تر می کرد. دائم مزاحم تلفنی می شدند و اذیتم می کردند هیچ راهی برای اثبات آزارهای آن ها به شوهرم نداشتم. شوهرم گوشش به حرف آنان بود. یک ماه به حالت قهر به خانه پدرم رفتم. شوهرم با گریه و زاری و تعهد مرا به خانه بر گرداند. تا پایم را در خانه گذاشتم، با مشت و لگد به جانم افتاد، و گفت: چرا قهر کرده ای؟ دیگر نمی گذارم از خانه پایت را بیرون بگذاری. چادرم را برداشتم و به طرف در دویدم، اما کارد آشپزخانه را به طرفم انداخت. کارد در کمرم نشست و کمرم پاره شد و دو تا از مهره های کمرم ترک برداشتند. در بیمارستان، پدرم بالای سرم آمد و گفت: من آبرو دارم، نبینم از او شکایت کنی. دلم نمی خواهد که پایم به دادسرا و کلانتری باز شود، تقصیر خودت است، زبانت را کوتاه کن و برو سر خانه و زندگی ات.»
دیدگاه سنتی همسر آزاری، مشمول تمام افرادی می شود که در هر معادله ای، زنان زا مقصر در کتک خوردن می دانند. این سنت گرایان معتقدند، بسیاری از زنان، خود مسبب رفتار خشونت آمیز همسرانشانند. بسیاری از آنان معتقدند، زنان به خاطر عدم توفیق در انجام وظایف خود، استحقاق آن را دارند که تنبیه بشوند و مسؤولیت کنترل همسر بر عهده مرد است.
فرزانه ۲۰ ساله که همسرش شکم او را با چاقو پاره کرده است، از این نمونه است. او همسر مردی زنباره و همه کاره بود که با ازدواج آنان، مرد به علت نگاه ناپاک خود به دیگر زنان و تصور وجود نگاهی متقابل از سوی همه، به مردی بدبین و متعصب تبدیل شده بود. فرزانه حق خروج از خانه را به تنهایی نداشت؛ مگر اینکه، مادر شوهرش هم با او باشد. این امر، حتی در مورد خانواده خود دختر هم قابل اجرا بود. شش ماه پس از ازدواج، فرزانه، بدون اجازه همسر و با توجه به این که مادر شوهرش از ۱۳ روز پیش به خانه دخترش رفته بوده، به خانه پدرش سر می زند. وقتی بر می گردد، شوهرش بدون رودربایستی چاقو را در شکمش می نشاند. بعد از ۴ ساعت و نیم عمل جراحی، فرزانه احتیاج مبرمی به خون پیدا می کند. مرد عربده کشان ادعا می کند هیچ کس حق ندارد به او خون بدهد، زن من است و من خودم می گویم که چه کسی باید به او خون بدهد. این در حالی بود که از دید او خانواده زن نیز از این قاعده مستثنی نبودند و به زن حق خون دادن نداشتند.
یک جامعه شناس، در این باره می گوید: «همسر آزاری» مشکلی عمیقاً اجتماعی است که از درون نظام خانوادگی مردسالار بر می خیزد. یعنی نظامی که در آن، اقتدار شوهر بر زن، به پدید آمدن نوع خاصی از مناسبات قدرت در زناشویی و جایگاهی، فرو دست برای همسر و مادر می انجامد.» فریدون محمدی می افزاید: «یکی از عوامل مهمی که در جامعه ما خشم مرد را علیه همسرش، بر می انگیزد، این تصور است که زن، به نحو مطلوب به وظایف زناشویی خود عمل نمی کند؛ مثلاً خانه پاکیزه به نظر نمی رسد. غذا، به موقع حاضر نیست، یا وفاداری جنسی زن مورد شک و تردید است. حقانیت این «خشم»، طوری در جوامع سنتی ما جا افتاده است که به صورت بخشی از تربیت اجتماعی در آمده و به طور یقین هم از طرف زنان ما پذیرفته شده است و اگر مردی، همسرش را به دلایل مختلف مورد تنبیه قرار دهد، احساس می کند کار عادلانه ای انجام داده است و اگر غیر از این عمل کند، از نظر خانواده و جامعه، بی اقتدار تلقی می گردد. اصطلاح زن ذلیل که امروزه رایج شده است مربوط به چنین دیدگاهی است.»
فریدون محمدی، در پاسخ به این پرسش که چرا زنان ترک کردن مردان خشن را تا این حد دشوار می یابند، گفت: «طیفی از عوامل اقتصادی، اجتماعی، عرفی و قانونی دست به دست هم داده اند و ترک مرد خشن را برای زن دشوار می کند. در درجه اول، از لحاظ اقتصادی، زن برای تأمین خود و فرزندانش، یا مشکل رو به رو می شود، اما اساسی تر از همه یافتن سر پناه است. مسکن مشکل عمده ای است. در موارد بسیاری، دیده می شود که زن خانه را با بدترین وضعیت ترک می کند اما به خاطر ناتوانی در پیدا کردن مسکن مناسب، مجبور به بازگشت می شود.»
وی افزود: «از وجه اجتماعی، زنانی که مورد ضرب و جرح قرار گرفته اند به دشواری می توانند شکست زندگی زناشویی خود را بپذیرند. آن ها خود را سر زنش می کنند و مسأله را مشکلی فردی می پندارند. به علاوه بسیار ممکن است که خویشاوندان و دوستان زن به او بگویند که گناه وضعیتی که پیش آمده به گردن خود اوست و باید با آن بسازد.»
موضوع دیگری که اهمیت اساسی دارد، مبارزه با دیدگاهی است که کتک زدن همسر را از دیگر جرایم خشونت بار، تا اندازه ای متفاوت می داند. البته، این دو جرم، حتماً تفاوت هایی دارند، ولی نه به این مفهوم که یکی اهمیت کمتری داشته باشد. چیزی که در ارتباط با ضرب و شتم زنان که باید به مبارزه طلبید، دیدگاه عرفی رایجی است که جرایم ارتکابی چار دیواری منزل را مسأله ای خصوصی و خارج از حیطه وظایف پلیس و دستگاه قضایی می داند. بسیاری از کارشناسان معتقدند، دامنه این جرایم، هنوز وسیع تر از آن است که برآورد می شود و دستگاه قضایی، هنوز مایل نیست، گستردگی فراوان خشونت علیه زنان را بپذیرد و علیه مجرمان وارد عمل شود. هم چنین واکنش نهادهای حمایتی نسبت به زنانی که مورد ضرب و شتم واقع شده اند، متأثر از نوعی نظام مردسالارانه است.
بسیاری از مددکاران اجتماعی، برای رویارویی با مسأله ضرب و شتم زنان آموزش ندیده اند و فاقد توانایی های لازم، برای کمک به زنان اند و بهترین کاری که از دست آنان بر می آید، معرفی زنان به مشاوران خانواده است. علاوه بر آن، دستگاه قضایی هم از سوی زنان کتک خورده مورد انتقاد واقع می شود. به اعتقاد این زن ها، پلیس مایل نیست در آن چه مشاجره نامیده می شود، مداخله کند و به ندرت مردان را به دادسرا جلب می کند؛ چون به لحاظ قانونی امکان مجازات آنها بسیار کمرنگ است. بسیاری از زنان کتک خورده نیز از تبعات بعدی شکایت خود می ترسند و وقوع خشونت از طرف همسرانشان را به پلیس گزارش نمی کنند.
ناهید ۳۷ ساله، همسر یک دندانپزشک، که خود نیز هم رشته اوست با بینی شکسته می گوید: «همسرم به من اجازه کار نمی داد. این در صورتی است که من عاشق رشته ام هستم. بعد از زایمان فرزند اولم، در خانه ماندم، خودم راضی به ماندن نبودم، اما کتک های او همچنان ادامه داشت، هر وقت هم که شکایت می کردم، قاضی می گفت: «همسرت استطاعت مالی دارد و می تواند خرجی روزانه ات را بدهد و معتاد هم نیست، راهی برای جدا شدن نداری مگر اینکه، آثار ضرب و شتم، روی بدنت باشد که آن هم باید توسط پزشکی قانونی تأیید شود.» حالا که با بینی شکسته هم شکایت کرده ام، قاضی به من می گوید: «همسرت استطاعت مالی دارد و می تواند دیه بپردازد.» این در حالی است که همسرم مرا در خیابان و در انظار عمومی به شدت مورد تحقیر و ضرب و شتم قرار داده است.
دکتر سید محمد سیف زاده، حقوقدان، در این باره می گوید: «بیشتر خشونت هایی که در مورد زنان اتفاق می افتد، اولاً به دلیل سیطره فرهنگ مردسالارانه بر روابط خانواده است، ثانیاً زنان نیز توانایی مقابله منطقی با این قضیه را ندارند، شاید اگر از بیش از ۹۰ درصد این زنان سوال شود برای چه ازدواج می کنید، قطعاً خواهند گفت: «برای اینکه تکیه گاه و پناهگاهی داشته باشیم.» سوم آنکه از لحاظ حقوقی، علی رغم صراحت اصول ۱۹ و ۲۰ قانون اساسی که همه ملت ایران یکسان مورد حمایت قانون گذار قرار می گیرند، و نباید رنگ و جنس و نژاد تأثیری در این قضیه داشته باشد. قوانین تصویبی به شدت مردسالارانه و در جهت تضعیف زنان است. حتی گام هایی که اخیراً، از طرف مجلس ششم، برداشته شده است کافی به مقصود نیست.»
دکتر سیف زاده در مورد انگیزه زن آزاری تأکید می کند؛ «این مسأله از دو جنبه مالی و فرهنگی قابل بررسی است. وقتی خانواده ای فقیر و تهی دست است، امکان متشنج شدن زندگی و از هم پاشیدن و گرایش به خشونت زیاد است. وقتی چنین حالتی باشد و مرد بداند که تأمین کننده مایحتاج خانواده است، تحت فشارهای مالی و فقر فرهنگی، برای اینکه، در خانواده سلطه خود را ثابت کند. اولین حربه اش تحکم و خشونت است. ضمن این که متاسفانه دادگاه های خانواده ما به طور یک جانبه از مرد حمایت می کنند. یادم می آید زمانی یک مول من مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود. قاضی خیلی آسان می گفت: خب، زنش است خواسته که او را بزند. لذا تا زمانی که این برخوردهای غیر حقوقی و غیر منطقی در پیش باشد، خانواده ها به شدت آسیب می بینند. آن چه موجب آسیب پذیری قوه قضائیه در یان زمینه شده، علاوه بر خلاهای قانونی پایین بودن سطح علم، دانش و اخلاق بعضی از قضات است که زیر بار فشار کار و نگرش های ویژه ای که دارند از جاده عدالت خارج می شوند.»
جنبه هایی از بزهکاری در جامعه ما وجود دارد که تاکنون نادیده گرفته و «متعارف» شمرده شده اند. مانند خشونت علیه زنان که از مهم ترین آنان کتک زدن همسر و آزار و مزاحمت روحی و جسمی اوست.
خشونت مردانه همه زنان از هر سن و سال یا طبقه اجتماعی را در بر می گیرد و یکی از راه های اصلی برای ابراز «تسلط»، بر زنان در جوامع مردسالار است. از این گذشته دستگاه قانونی قربانی بودن زنان را فرعی و کم اهمیت و کاذب می شمارد و گناه آن را به گردن خود قربانی می اندازد. به مردانی که کتک می خورند نمی گویند که تقصیر رفتار خودشان بوده است ولی به زنان می گویند مردان رفتار زنان را از این طریق «کنترل» می کنند و این کنترل را نه فقط رسانه ها و پلیس و دادگاه ها بلکه حتی بعضاً خود زنان هم دامن می زنند. مجموعه این عوامل- البته در کنار عوامل فرهنگی و اقتصادی- پاسخ این سوال را تشکیل می دهند که «چرا زنان از مردان کتک می خورند؟»
منبع : پایگاه اینترنتی خانواده ما


همچنین مشاهده کنید