چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

ارابه ثبات در بستر لغزنده لبنان


ارابه ثبات در بستر لغزنده لبنان
ترور عماد مغنیه در جریان رقابت های درونی لبنان که هفته ها بلاتکلیفی را عاید ساخته و هنوز به فرجامی نیانجامیده است، در وادی نظر به پیچیده تر شدن بحران منجر شد.با این وجود که رهبران حزب الله عامل ترور را اسرائیل شناختند و همه پیکان ها موساد را نشانه رفتند اما همزمان شدن این واقعه با سالگرد ترور رفیق حریری که از سوی جناح حاکم ۱۴ مارس به منزله اتمام حجت هوادارن گروه های مخالف با ۸ مارس که در راس همه آنها حزب الله جای دارد،می تواند معنادار و هدفمند شمرده شود.
موج لفاظی های طرفین و تهدید متقابل حریفان که در روزهای اخیر شدت گرفته است اضافه بر ترورهای بالفعل و خشونت ورزی های بالقوه نشان می دهد که بحران سیاسی لبنان به مرزهای درونی محصور نیست.اینکه رهبران دو جناح لبنانی در کنار تهدید به تسخیر قلوب حریف پرداخته اند و از گسترده شدن دامنه مخاطرات اجتناب دارند،از آگاهی به ابعاد هرگونه مواجهه داخلی برمی خیزد.هردو گروه می دانند که در شرایط کنونی اگر منازعه جایگزین گفتگو و تعامل سازنده شود این اسرائیل و دیگر قدرت های منطقه ای و جهانی خواهند بود که از آب گل آلود ماهی می گیرند و بر تن اهداف خود ردای عمل می پوشانند.ناظران با مطالعه انگیزه ها و محذوراتی که جناح های سیاسی لبنان را گرفتار خود ساخته به این جمع بندی رسیده اند که تحقق ثبات که مراد همه بازیگران پهنه لبنان است باید با مذاکره و در صورت ضرورت و اقتضا به طریق کاهش سقف انتظارات کنشگران اصلی میدان واقعیت بیابد.
رویارویی گروه های اصلی لبنانی که عامل و فاعل بن بست پیش رو هم محسوب می شوند در اثر فاکتورهای شکل دهنده به عرصه سیاسی این کشور خصلتی برون منطقه ای به خود گرفته اند.با احتساب این شرایط بغرنج است که بسیاری از ناظران راه مفر انسداد تفاهم جناح های معارض را نه در بیروت بلکه در محور دمشق تا واشنگتن می جویند.چنانکه رهبران دو گروه ۱۴ مارچ و ۸ مارچ با پیوستگی های بیرونی در حقیقت نماینده آرای قدرت های منتفذ بیرونی شمرده می شوند و همین نکته تعارض آفرین از به ثمر رسیدن مذاکرات ممانعت می کند.با این وجود که به بار نشستن گفتگوهای طرفین که با سفرهای متوالی رهبران عرب و سران اروپایی بازتاب ژرفای اختلافات کشورهای خارجی محسوب می شود اما نتیجه هرچه باشد بر دامن لبنان پیاده خواهد شد. در مجموع آینده لبنان دراثرپذیری از دو مهم خمیدگی برجسته ای به سمت نزاع درونی دارد. شرایط پدیدار شده پس از شکست اسرائیل که اراده جهانی به انزوای سیاسی و خلع سلاح حزب الله و انقطاع رشته های مواصلاتی میان این بازیگر اجتماعی – سیاسی و حامیان منطقه ای آن را ضرورت بخشیده است و در سمت دیگر ماجرا، تقویت روحیه روانی جریان مخالف، موسوم به ۸ مارچ پس از دگردیسی های استراتژیک جنگ ۳۳ روزه و همچنین ناکامی نسبی نیروهای آمریکایی در تغییر جغرافیای سیاسی منطقه متخاصم با محوریت عراق و افزایش اعتماد به نفس کشورهای منطقه ،به سنگ لاخی شدن زمین تفاهم منجر شده و باعث گشته تا مرافعه لبنان به منازعه حیثیتی خاورمیانه تبدیل شود.رادیکال شدن خاورمیانه در شرایطی که موازنه نیروها در وضعیت شکنند ای قرار دارد، بر معادلات خاورنزدیک و قلمرو لبنان بسیار موثر خواهد بود.به نظر می رسد چینش مهره ها که از هم اکنون آغازیدن گرفته محصور در بحث انتخاب رئیس جمهور نماند و دامنه آن وسعت بگیرد.
پسامد عدم توفیق بازیگران غربی در خروج حقیقی سوریه از لبنان که با قطعنامه ۱۵۵۹ به خواست بین المللی در آمد،در تداوم همین پیچیدگی معنا می یابد.تقابل فرانسه و سوریه در ادامه مذاکرات پیرامون تفاهم جناح های داخلی لبنان که با حملات لفظی وزرای خارجه دو طرف تشدید شد و از طرفی سخت گیری جریان ۸ مارچ در برخورداری از حق وتو در کابینه دولت آشتی ملی که بنا به طرح سه مرحله ای اتحادیه عرب باید تحقق یابد،زمینه های نائل شدن به تفاهم را سخت مشقت بار ساخته است.در انسداد سیاسی فعلی معمولاً از قلم می افتد که حتی گروه ۱۴ مارچ که صبغه ضد سوری دارد در جنگ ۳۳ روزه با اسرائیل جانب حزب الله را داشت و موکداً بر وحدت ملی در برابر لشکرکشی اسرائیل انگشت گذاشت.موضع گیری اخیر سعد حریری به عنوان رهبر ائتلاف ۱۴ مارچ مبنی بر مقابله مشترک تمامی احزاب و جناح های لبنان در مقابله با تجاوز احتمالی اسرائیل از این نکته ابهام زدایی می کند که تمامی گروه های سیاسی لبنان وقوف کافی دارند که صف آرایی مقابل اسرائیل نه فقط مسئله ملی که مقوله ای مرتبط با بقای حیات سیاسی همین جناح ها نیز هست.تلقی نامربوطی که مهلت خودنمایی یافته و بر معادلات حاکم مستولی گشته و ناگزیر بر اختلافات شدت می بخشد،قلمداد کردن هیئت حاکمه به منزله هوادار بی اختیار آمریکا است که در نتیجه به طرد این جناح از ظرف وحدت ملی و تشکیک در راهکارهای مورد پذیرش جناح های همسو با آن منجر شده است.
نباید از گنجینه حافظه زدود که کشف زمینه های مشترک و تکیه بر موضوعات مورد وفاق در این بلبشو اگر گریزگاهی از بحران نباشد دست کم می تواند میابری در وصول به توافق اولیه به شمار آید. اما در سوی دیگر ماجرا ائتلاف ۱۴ مارچ نیز از قصور مبری نیست.آنچه در فرار از شبح جنگ داخلی باید مورد تدقیق جریان مزبور قرار بگیرد این است که بسترهای آماده لبنان چنان سخت به روند های بیرونی پیوند دارد که حتی مطرح شدن بحث ترور رفیق حریری و پیگیری بانیان این حادثه می تواند به دشوارتر شدن اندک راه حل های موجود منتهی گردد.دعوت جریان ۱۴ مارچ به حضور هواداران خود در ۱۴ فوریه و مراسم سالگرد ترور نخست وزیر غرب گرا در شرایط کنونی تنگنای تفاهم را دوچندان می کند. سوریه در حقیقت مهمترین مدعو این فراخوان است.اما اینکه تا چه اندازه پیش کشیدن واقعه ترور رفیق حریری با توجه به اینکه همه پیکان های اتهام به سوی دمشق نشانه رفته، می تواند سبب ساز خروج از بحران باشد قابل تامل است. با این اوصاف فنون مقابله جویانه طرفین فرجامی جز این ندارد که حتی به فرض تفاهم در گزینش رئیس جمهور و تشکیل کابینه ائتلافی، شکنندگی فزاینده ای را به همراه خواهد داشت.از جنبه بیرونی تحولاتی که پس از شکست اسرائیل و ترورهای پی در پی شخصیت های مهم لبنان ایجاد شده،اوضاع کاملاً سیالی را به نمایش می گذارد که با گذشته کلید تفاوت می خورد.در این بستر آتیه لبنان به آرایش نیروهای خارجی بستگی دارد.شاید تا پایان مارچ که تجسم مقدسی از واپسین لحظات آرامش در لبنان شمرده می شود،فرصتی برای گفتگوی قدرت های فرامنطقه ای با به فراموشی سپردن دیگر جبهه های منازعه در خاورمیانه وجود داشته باشد.مشخصاً در غیر این صورت می توان خونین شدن لبنان در تصاویری که رسانه ها در ماه های آینده مخابره خواهند کرد را فرض محتوم گرفت.
دیاکو حسینی
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه


همچنین مشاهده کنید