چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

تهاجم به اصول و حقوق بین المللی


تهاجم به اصول و حقوق بین المللی
فروپاشی شوروی در آغازین سال های دهه نود آن چنان غرب را به شعف پیروزی اردوگاه خیر بر شر ترغیب کرد که انگار رستاخیز وعده داده شده در کتب مقدس دینی به یکباره تعبیر یافته بود. فروپاشی دیوار برلین را به منزله پایان منازعات سیاسی و ایدئولوژیک در جهان معاصر و تجسم نظام نوین بین المللی در بستر تحکیم هژمونی لبرالیسم غربی بر این ساختار، بدون توجه به فرایندهای متناقض تحولات اجتماعی و ستیز همیشگی بر مبنای تکثر واقعا موجود در این پهنه سرزمینی به حساب آوردند.
دیری نپایید که سخن از " پایان تاریخ " فوکو یاما بعد از قریب چند سال جای خود را به " جنگ تمدن ها " ی ساموئل هانتینگتون داد در صورتی که نه آن و نه این هیچکدام واقعیت عینی آنچه در حال اتفاق و تحول بود را توجیه نمی کرد. در کنار این قالب مصنوعی تئوریک، در حیطه عملیاتی نیز تعامل و همزیستی در بین اعضای جامعه جهانی نه تنها هیچ تبلور عینی نیافت که بسیار زودتر از آنچه گمان می رفت تضاد و تناقضات نظام نوین بین المللی و پراکندگی یا تفاوت منافع ملی کشورهای گوناگون، چالش های نوینی را به درون ساختار جدید سرازیر کرد. حوادث تروریستی یازدهم سپتامبر هر چند نقطه عطف این توهم بزرگ بود ولی قبل از آن نیز حمایت غرب از " بوریس یلتسین " رئیس جمهور وقت وهوادار غرب روسیه برای به توپ بستن پارلمان منتقد این کشور، اصل پیروزی و حاکمیت دمکراسی بر ساختار نوین بین المللی را به لحاظ ذاتی از محتوای واقعی خود تهی کرده بود. ترویسم طالبانی و القاعده ای حاکم در افغانستان هر چند که که در بستر بافت بنیادگرائی منطقه خاورمیانه اسلامی تولد یافته بود اما در آن سوی قضیه و جبهه مقابل نیز بستر مساعدی را برای پذیرش این فضا جهت بازی دمینو وار و تقابل بر مبنای نفی مطلق دیگران یافته بود. جالب اینجا بود که به موازات پیروزی جناح های تندرو در آمریکا و اتحادیه اروپائی در خاورمیانه نیز از پاکستان تا فلسطین، ترکیه تا ایران و عراق تا سوریه این نیروهای افراطی و اسلامگرا بودند که میانه روها و سکولارها را با شیوهای متفاوت به حاشیه می راندند. همین ظهور وقدرت یابی نیروهای همسو و هم ذات در دو سوی منازعه شرق و غرب از یک سو موجب تولد یک رادیکالیسم واپسگرایانه و منفی در عرصه بین المللی شد و از سوی دیگر مفاهیم و هنجارهای بین المللی را از تعریف واحد و فراجغرافیائی تهی کرد چرا که ایده نفی متقابل، سلب مشروعیت دیگران و یکجانبه گرائی بر مبنای سلطه مطلق راه هرگونه تعامل و همزیستی را مسدود کرده بود. در شرایطی که رهیافت بر مبنای دیالوگ و بر اساس قوانین ثبت شده بین المللی جای خویش را به اهداف یکسویه قدرت ها و بازیگران در محیط ژئوپلتیک می دهد باید ظهور گلادیاتورهای بدلی را در این میدان منازعه شرقی – غربی را نیز به انتظار نشست.
موضوع حقوقی کوزوو در خصوص استقلال این ایالت صربستان یا هر راه کار دیگری برای برون رفت از این بن بست می تواند پاسخی به آینده روابط بین المللی در خود داشته باشد. اینکه روس ها به طور علنی با این مسئله مخالفت می کنند و از استقلال کوزوو به عنوان " صندوق پاندورا " یاد می کنند با توجه به ذات قواعد بین المللی و موقعیت عینی جهان کنونی که در آن نیروهای گریز از مرکز در بسیاری از واحدهای ملی داعیه استقلال طلبی را مطرح می نمایند در آینده می تواند به پاشنه آشیل سازمان ملل متحد و نظام بین المللی تبدیل گردد. ادعای غرب مبنی بر استثنا بودن این مورد هیچ بار حقوقی و مبنای قانونی نداشته و تنها در چارچوب اهداف خاص آنان و سواستفاده از مسائل حقوق بشری و انسان دوستانه می باشد و گرنه از آبخازیا تا کردستان ترکیه، باسک اسپانیا تا منطقه صرب نشین بوسنی، چچن های روسیه تا پشتونستان پاکستان، کشمیر هند تا تا اوستیای جنوبی و ده ها مورد مشابه دیگر می توان مترادف آنچه که در منازعه بالکان و از جمله کوزوو گذشته است را مشاهده کرد. تبعات حقوقی استقلال کوزوو بسیار بزرگ تر از آن است که بسیاری از سیاستمداران و تئوریسین های پشت میزنشین ادارات دیپلماسی غربی به آن باور دارند چرا که حداقل در طی سال های اخیر وضعیت ملتهب و نابسامان جهان نشان داده است که جو روانی تنش آلود حتی در زمینه نژادپرستی، قوم گرائی و بنیادگرائی مذهبی، همچون یک اپیدمی به دمکراتیک ترین جوامع غربی نیز سرایت کرده است. تهدید روسیه مبنی بر اینکه مسکو نیز در صورت اعلام استقلال کوزوو به درخواست استقلال آبخازیا و اوستیای جنوبی از جمهوری گرجستان پاسخ مثبت خواهد داد در رقابت بسیار شدید و حساس کنونی بین اضلاع قدرت بین المللی که بیش از همیشه تداعی کننده دوران جنگ سرد می باشد، می تواند یک عکس العمل بازدارنده و منطقی تلقی شود. این سوال که چرا اتحادیه اروپا و ایالات متحده بعد از فروپاشی شوروی و انحلال پیمان نظامی ورشو به تقویت ناتو و همچنین بازآفرینی طرح های مناقشه انگیزی چون استقرار سپر دفاع موشکی در جمهوری چک و لهستان اصرار می کنند، هرگونه ابهام و اتهامی را در مورد نیات آنان در ترسیم آینده مناطق ژئوپلتیک قابل توجیه کرده است. استقلال کوزوو به یک تعبیر می تواند یک حمله تروریستی به قوانین و منشورهای بین المللی تلقی گردد که این بار نه از ذهن های متصلب شولا پوشان غارهای " توره بوره " در افغانستان که از سوی مدعیان نظم آفرینی انجام می گیرد و قربانی آن نه برج های دوقلوی تجارت جهانی که تمامیت ارضی صربستان خواهد بود.
اردشیر زارعی قنواتی
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه


همچنین مشاهده کنید