شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


مقتول کارآگاه را به دام قاتل انداخت


مقتول کارآگاه را به دام قاتل انداخت
▪ همچون فرشتگان
▪ مارگارت میلار
▪ ترجمه؛ بهاره جمشیدی
▪ انتشارات نیلوفر
▪ چاپ اول ۱۳۸۶
وقتی مخاطب با صحنه نخست رمان «همچون فرشتگان» مواجه می شود، درمی یابد سر و کارش با رمانی پر رمز و راز و غریب افتاده است. رمان، بسیار سمبلیستی آغاز می شود. کوه هایی پوشیده از درختان، جاده فرعی تک افتاده یی که در ظاهر راه به جایی نمی برد، شخصیت خسته و پاک باخته یی که قدم در این جاده ناشناخته می گذارد و سکوت.
هنوز هیچ چیز از رمان نمی دانی. اگر نشنیده بودی که «مجموعه دایره هفتم» انتشارات نیلوفر، قرار است رمان های پلیسی باشد، از این صحنه دنبال هیچ ردی از کارآگاه و جنایت و مقتول نمی گشتی اما افسوس که می دانی. با این حال حتی یک لحظه کویین(شخصیت اصلی رمان و همان کسی که در این صحنه ابتدایی قدم در جاده غریب می گذارد) به شکل و شمایل کارآگاه یک رمان پلیسی در نظرت جلوه نمی کند. او مردی است خسته و گرسنه و گرمازده در وسط بیابانی که انگار راه به جایی ندارد. و ناگهان از میان چشم اندازی عجیب و غریب نوک یک برج سردرمی آورد و داستان شروع می شود. با این (به قول قدما) برائت استهلال، باید انتظار داشته باشی که در این رمان هر لحظه با واقعه پیش بینی نشده یی مواجه شوی. هر لحظه افق جدیدی جلوی چشمانت نمایان شود تا کم کم و ذره ذره قطعات درهم ریخته ماجرا را بتوانی کنار هم بچینی و به سرانجامی برسانی. جالب اینجا است که در این رهگذر حتماً باید پابه پای کویین حرکت کنی؛ هرچه او می داند، بدانی و هر چه از چشم او پوشیده می ماند، لاجرم بر تو نیز پنهان باشد. هنوز چندان جلو نرفته یی که با نام به ظاهر نمادین دیگری برخورد می کنی؛«برادر لسان الغیب».
ضمن اینکه از قریحه مترجم لذت می بری، کنجکاوی ات هم بیشتر می شود که این چه نامی است؟ و تا به خودت بیایی فصل اول با تعداد زیاد نام های دیگری از همین دست شوکه ات می کند. هنوز به رنگ و بوی فضا انس نگرفته یی و ابهام هنوز دست از سرت برنداشته که در اواخر فصل اول می توانی حدس بزنی با رمانی پلیسی- جنایی سروکار داری(البته چنان که اشاره شد اگر از عنوان «مجموعه دایره هفتم» نفهمیده باشی) ظاهراً کویین باید به دنبال فردی با نام پاتریک اوگورمن بگردد و او را پیدا کند.
باقی رمان شرح سفر کویین است به شهر کوچکی با نام «شیکوت»؛ در جست وجوی پاتریک اوگورمن و به روال داستان های کارآگاهی دنبال کردن سرنخ ها و کلنجار رفتن با شواهد و مدارک و اسناد و گره افکنی ها و گره گشایی ها تا به سرانجام. اما کلیدی که در فصل اول به دست مخاطب می رسد تا پایان همراه او خواهد بود. مخاطب می داند کویین در مقام یک کارآگاه چندان هم مورد اعتماد و اتکا نیست. در واقع او مانند اسلاف کلاسیک خودش یعنی کارآگاهانی نظیر شرلوک هلمز و پوآرو و... انسان فوق العاده یی نیست که با تکیه بر هوش سرشارش بر مشکلات و مسائل فائق آید و گره سردرگم ماجرا را باز کند. نقطه ضعف های کویین در مقام یک کارآگاه بسیار است؛ او یک قمارباز حرفه یی است که دست کم در آخرین بازی اش بدجوری باخته و همه چیزش را از دست داده است. ثبات قدم ندارد و در بازسازی ها و گمانه زنی هایش هم کم دچار اشتباه و تردید نمی شود. در واقع کویین بیشتر از آنکه نقش یک کارآگاه را بازی کند، در حکم جاده یی است که رمان بر آن حرکت می کند. مخاطب بر این جاده می راند و چشم اندازها از مقابل چشمش می گذرد. کویین عامل جریانات و حتی کشف چگونگی وقوع جریانات نیست.
چنان که در پایان رمان می بینیم به دام انداختن قاتل تنها با شانس و اقبال میسر می شود و نه با ذکاوت و نکته سنجی او یا با تکیه بر فنون کارآگاهی. در واقع شاید بیشترین سهم کویین حضور به موقع او در صحنه ها است و همین است که وجود او را لازم و ضروری می سازد. تفاوت دیگر رمان «همچون فرشتگان» با بسیاری دیگر از آثار پلیسی- جنایی در پایان بندی هم هست. رمان مارگارت میلار با شناسایی قاتل پایان نمی یابد. درست در فصل یکی مانده به آخر ماهیت قاتل برای مخاطب روشن است. از اینجا به بعد تقریباً کویین کار چندانی ندارد جز انتظار، همان گونه که مخاطب. حالا باید قاتل را بهتر شناخت. همین جاست که نویسنده می کوشد پرده از شخصیت روانی قاتل بردارد و او را کاملاً معرفی کند. دیگر می دانیم که اوگورمن به قتل نرسیده بلکه تنها رشته پیوند حوادث مختلفی است که کویین دنبال کرده است. اتفاق جالبی که در رمان مارگارت میلار می افتد، درهم آمیختگی دو عنصر قاتل و مقتول (یا فاعل و مفعول) در رمان پلیسی است. درست است در ابتدا سوژه پاتریک اوگورمن است و یافتن او یا اطلاع از چگونگی مرگش و پیدا کردن قاتلش منظور نظر کویین، اما سیر حوادث رمان جابه جایی عجیبی را رقم می زند.
اوگورمن از جایگاه مقتول به جایگاه قاتل ارتقا می یابد و ماجرا به نحوی دیگر رقم می خورد. اما همین کافی نیست و با افشای این راز رمان خاتمه نمی یابد، بلکه چگونگی به دام افتادن اوگورمن را هم باید پی گرفت تا ماجرا کامل شود. در این میان نکته یی دیگر قابل اشاره است؛ اول اینکه رمان ظاهراً بنا دارد به سبک آثار حادثه یی پایان یابد و لاجرم باید تا انتها خواننده را درگیر خود نگه دارد. پس مخاطب در اواخر رمان دیگر با اثری پلیسی با انتظارات معهودش مواجه نیست، بلکه تنها چگونگی بازگشت اوگورمن و به دام افتادن اوست که باید مهم باشد. در فرازهایی نظیر همین صحنه ها است که رمان «همچون فرشتگان» نشانه هایی از آثار گوتیک را هم از خود بروز می دهد. دلهره و ترسی که در مخاطب برمی انگیزد و تعلیق اضطراب آوری که رمان را دربر می گیرد، همه از همین جا ناشی می شود. اما ضعف رمان هم درست در همین نقطه است چرا که در پایان علت تصمیم نهایی اوگورمن برای تلاش در به قتل رساندن کارما واضح نیست. به نظر می رسد این صحنه پایانی صرفاً محض به دام انداختن او طراحی شده است وگرنه اوگورمن می توانست کارما را به قتل نرساند.
محسن حکیم معانی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید