جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

مقدمه‌ای در زمینه طب و طبیب


مقدمه‌ای در زمینه طب و طبیب
بی شک فرصت برگزاری نشستی در تبیین نکات مختلف دانش پزشکی و در آن میان برپایی نشستی در بحث پیرامون بعضی غوامض مربوط به تاریخ پزشکی با حضور کسانی که حرفه آنان پزشکی است در قلمرو علوم ایران و اسلام و در کشور ایران را باید مغتنم دانست.
این اغتنام از آن جهت مهم است که به نظر می‌رسد اکنون وقت آن باشد که ما مسلمانان، ایرانیان و پژوهندگان عرصه‌های مختلف تاریخ علم نگاهی متفاوت به داشته‌ها و دانسته‌های خود بیاندازیم. به قول استاد دکتر رشدی راشد مورخ و فیلسوف بزرگ تاریخ علوم دوره‌اسلامی در کتابی که اخیرا و به مناسبت سفر او به تهران به زبان فارسی منتشر شده است، وقت آن است که تئوری‌های جدیدی در عرصه‌‌های تاریخ علم مطرح شود که رویکرد اصلی آنها توجه به نقش ملل و تمدن‌های مختلف در اعتلای علوم در طول زمان باشد. به عبارت دیگر، اکنون دوران ترکتازی غرب در تبیین اختصاص علوم به خود گذشته است. باید کوشید با توجه به ارزش‌های عقلی گوناگون و از آن میان مسلمانان به تبیین جایگاه آنان در عرصه علوم، تئوریزه کردن و گسترش آن پرداخت.
همه ما حرف‌هایی از این دست که مسلمانان تنها امانتداران خوبی برای علوم بوده و دانش را از یونان گرفته و صحیح و سالم به غرب در حال ورود به رنسانس تحویل دادند شنیده‌ایم. با استناد به کوشش‌های عمیق دانشمندان مسلمان و از آن میان از همه مهمتر ایرانیان شیعه و با توجه به ارزش‌های عقلی بسیاری که در اسلام وجود دارد دیگر فرصت آن است که با از زیر خاک در آوردن آثار و احیای آنها به بررسی نقش مسلمانان در تکوین جهانی علوم پرداخته شود.
در زمینه دانش پزشکی نیز، همه ما این را شنیده‌ایم که دانش پزشکی اسلامی بسیار وامدار جالینوس و بقراط است. البته به هیچ‌وجه نمی‌توان به اهمیت بسیار این دو فرد در تکوین دانش پزشکی اسلامی تردید نمود، اما سوال این است که آیا مسلمانان و یا پزشکان مسلمان به جز رونویس کردن و ترجمه و شرح آثار جالینوس و بقراط هیچ چیز دیگر به عرصه پزشکی جهانی نیفزوده و آیا کوشش هزار ساله پزشکان مسلمان در راه توضیح و کفایت دانش پزشکی خود باعث به وجود آمدن نوآوری و بدعت‌هایی در عرصه پزشکی نشده است؟
اکنون وقت آن است که آرام آرام در طرح این تئوری که دانش پزشکی اسلامی تنها شارح و مترجم آثار جالینوس و بقراط است تردید نمود. از طرق مختلف می‌توان اثبات نمود بستر قلمرو تمدن و فرهنگ اسلامی تنها وامدار جالینوس و بقراط و چند پزشک یونانی دیگر نیست. تمدن اسلام هم از نظر زیربنا و هم از نظر ارزش‌های عقلی و دانسته‌های عقلانی مطمئنا بستر مناسبی برای طرح و بالندگی اندیشه‌های پزشکی غیرجالینوسی و بقراطی بوده است.
از نظر زیربنایی فقط و فقط کافی است توجه به موضوع اهمیت دانش پزشکی و شخص پزشک در اسلام به منزله به وجود آورنده سلامت در تن آدمی به منزله عالم کبیر و برپا نمودن محیط مناسب برای پرداختن به تفکر عقلانی را مدنظر قرار دهیم.
در این نوشته اصلا جای آن نیست که کلی‌تر به موضوع علم در اسلام پرداخته و به نقش و اهمیت علم در اسلام و تشویق برای جستن آن حتی اگر در چین باشد بپردازیم که در این زمینه سخن به اندازه کافی گفته شده است. فقط به این موضوع تکیه می‌کنیم که غرض از دانش پزشکی در اسلام پرداختن به مقدمه‌ای است که غایت آن وصول به بهداشت عمومی و حفظ تندرستی انسان‌ها برای مهیا شدن شرایط برای احراز مقام بندگی خداوند و پرداختن به ارزش‌های عقلانی بوده است، به روایت دیگر، در اسلام پزشکی وسیله بوده است و نه هدف.
این توجه به اصول پزشکی و بهداشتی مبتنی بر احادیث و روایاتی بود که ناظر بر اهمیت پزشکی در اسلام از شخص پیامبراکرم (ص) و یا سایر ائمه (ع) نقل شده بودند. موضوع جمع‌آوری این احادیث خود باعث به وجود آمدن نوعی از نوشته‌های پزشکی شد که طب‌النبی (ص) و طب‌الائمه (ع) نامیده شدند. این نوع نوشته‌ها از قرن سوم هجری به بعد به وفور به چشم می‌خورند.
عموما هدف از تدوین این آثار ارائه راه حلی مختلف و متفاوت در برابر نظام‌های پزشکی موجود که عموما مبتنی بر پزشکی یونانی بودند می‌بود. مولفان و جمع‌کنندگان این آثار امروزه بیشتر عالم دین شناخته می‌شوند تا پزشک و البته ادعای برتری روش‌های پزشکی مبتنی بر احادیث و روایات بر نظریات درمانی مبتنی بر پزشکی جالینوسی را نیز در خود داشتند. به ویژه نقش شیعه در تدوین آثار بسیار حائز اهمیت است.
این نوع آثار پزشکی تا اواخر قرن هشتم همچنان در قلمرو اسلام تهیه می‌شدند و ما امروزه با بسیاری از این آثار روبرو هستیم. در میان این کتاب‌ها به ویژه باید از کتاب طب‌النبی (ص) سیوطی، طب‌النبی ابن قیم‌الجوزیه، طب‌النبی حکیم مستغفری سمرقندی و البته طب‌الائمه منسوب به حضرت امام رضا‌(ع) یاد کرد که به نام رساله ذهبیه نیز شناخته می‌شود. در میان آثار برشمرده شده باید طب‌النبی مستغفری را پیش از همه یاد کرد که در اواخر قرن چهارم هجری تالیف شده و هنوز نیز به جای مانده است. این کتاب به ویژه نزد هم شیعه و هم اهل سنت از اهمیت و احترام برخوردار است و مرحوم علامه مجلسی متن آن را به طور کامل در جلد ۵۹ کتاب بحار‌الانوار خود گنجانده است.
دیگر طب‌النبی مشهور را عبدالرحمان سیوطی ادیب و نویسنده مشهور قرون دهم و یازدهم هجری پدید آورده است. طب‌النبی سیوطی در سه بخش به بررسی اصول و قواعد طب، دواها و نیز مداوای بیماری‌ها از دید پیامبراکرم (ص) می‌پردازد. جالب است که امروزه از هر دوی این رساله‌ها چند ترجمه فارسی وجود دارد.
اما در میان این متون رساله ذهبیه منسوب به حضرت امام رضا را اهمیتی دیگر است. این رساله را از آن جهت ذهبیه می‌نامند که مشهور است مامون خلیفه دستور داد آن را با آب طلا خوشنویسی نمودند. ده‌ها شرح‏، ترجمه و چاپ از این رساله امروزه وجود دارد.
فصل مشترک و روح حاکم بر همه این روایات و احادیث توجه به نقش خداوند بر اعطای صحت و مرض و توجه به پیرامون و محیط اطراف زندگی انسان‌ها و رابطه آن‌ها با پیرامون خود است. توجه به موضوع اعطای بیماری و راه علاج آن هر دو از سوی خداوند که در این رسائل آمده است و نیز این موضوع که مومن هر موقع که احساس گرسنگی نمود لب به غذا باز می‌نماید و دانستن این که پاکیزگی نشانه ایمان است و ایمان صاحب آن را به بهشت رهنمون می‌سازد،‌ نشانگر توجه به کلیت حاکم بر زندگی انسان‌ها در یک تامل پزشکی ـ دینی است. ذکر این روایات که غذای بخشنده همانند دارو برای او و غذای بخیل همانند بیماری برای اوست‎؛ نشانه کوچکی به توجه به رابطه بین روح و جسم و سفارش به سحرخیزی که در آن برکاتی نهفته است نشانه‌ای از همین رابطه است.
و چه سخنی شیرین‌تر از این که قلب مومن شیرین است و شیرینی را دوست دارد؛ نشان دهنده توجه به معنویات زندگی انسان‌ها می‌تواند باشد؟
باید آرزو نمود برپایی مجامعی از این دست ما را هر چند گامی اندک به هدف اصلی خود که همانا توجه به ارزش‌های عقلانی در شرع مبین است رهنمون سازد.
علامه حسن‌زاده آملی
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی درمانگر


همچنین مشاهده کنید