پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


جنایت های پنهان


جنایت های پنهان
فیلم هایی هستند که آنها را به خاطر کارگردان یا نویسنده شان می بینیم، و فیلم هایی که به خاطر تاریخی بودن، تکنیک بالا یا فرم متفاوت شان حتماً باید دیده شوند، و فیلم هایی که به خاطر بازیگرانش، یا تصاویر زیبایی که به نمایش می گذارند تماشا می کنیم. اما مهم تر از همه، فیلم هایی است که فقط به خاطر موضوعی که به آن می پردازند باید دیده شوند. فیلم هایی که حتی با وجود ضعف هایی که دارند، باز هم اهمیت زیادی پیدا می کنند، و ما بی توجه به تکنیک، بازیگر، کارگردان و خیلی چیزهای دیگر خواهیم گفت چه خوب شد این را گفتی، چه خوب شد راجع به این اتفاق حرف زدی و آن را نشان دادی.
«فیلم شهر مرزی» از همین نوع فیلم هاست. فیلمی از یک کارگردان نام آشنا به نام گریگوری نوا و بازیگران مشهوری چون «جنیفر لوپز» و «آنتونیو باندراس» محصول سال ۲۰۰۷ امریکا و انگلستان، که همین چند ماه پیش بود در سینماهای امریکا اکران شد.
فیلم که در ابتدا عنوان می شود براساس حوادث واقعی ساخته شده است، درباره خبرنگار یک روزنامه امریکایی است که در شهر مرزی بین امریکا و مکزیک، درباره قاتلان زنجیره یی که زنان کارگر را مورد تجاوز قرار داده و به قتل می رسانند، تحقیق می کند؛ زنانی که با دستمزد کم و بدون هیچ گونه خدماتی تمام روز را برای کارخانه های امریکایی کار می کنند. نوعی از برده داری مدرن که جامعه سرمایه داری برای کشورهای عقب مانده (نه در حال توسعه،) به ارمغان می آورد. در نهایت لورن خبرنگار امریکایی (با بازی جنیفر لوپز) طی حوادثی قهرمان گونه و پس از آشنایی با دیاز خبرنگار مکزیکی (آنتونیو باندراس) چند تن از قاتلان را به دام می اندازد و دختری را که از دست آنها جان سالم به در برده بود، نجات می دهد. اما در انتها اجازه چاپ مقاله اش را حتی در امریکا هم نمی دهند، و باز هم قاتلان دختران دیگری را به قتل می رسانند و سرمایه داران سود خود را می برند.
فیلم چه از نظر بازی و چه از نظر فیلمنامه در سطح متوسطی قرار دارد. جنیفر لوپز به عنوان شخصیت محوری و قهرمان فیلم، بازی کلیشه یی و تصنعی دارد و در تمام فیلم، دیالوگ هایش را با تاکید بیش از حد، میمیک اغراق آمیز و حرکات اضافی بدن بیان می کند. بازی آنتونیو باندراس هم که در نقش دیاز خبرنگار مکزیکی ظاهر می شود تعریفی ندارد. در فیلم (یا فیلمنامه) ما با یک شخصیت اصلی مواجه نیستیم بلکه مثل بیشتر کارهای کلاسیک بیشتر با یک قهرمان تیپیک طرف هستیم (آن هم از نوع یک زن امریکایی) که همه مشکلات را به تنهایی از پیش رو برمی دارد، و تمام گره های روایت، قبل از آنکه نگرانی برای تماشاگر ایجاد کند حل می شود. هیچ گاه ما با ترس واقعی دختر سرخپوست آشنا نمی شویم، انگیزه لورن برای نجات او بیشتر شعاری است تا واقعی. در واقع ما در تمام فیلم با یکسری تیپ های از قبل شناخته شده طرف هستیم که در انتها هم چیز بیشتری از آنها نمی دانیم.
اما در همین موقعیت ایجاد شده در فیلم، شاهد یک اتفاق هولناک تاریخی هستیم که حرف نزدن از آن کم از همکاری با عاملان آن نیست. کارگرانی که سر ساعت کار را شروع می کنند، سر ساعت به شکل ماشین واری کار را رها می کنند و در میان شهر شلوغ خوارز رها می شوند و یکی یکی به قتل می رسند. در این میان هیچ کس نمی خواهد از آنها حرفی زده شود و هیچ تصویری از آنها نباید دیده شود. جایی که شباهت زیادی به اردوگاه های کار اجباری دارد، یعنی قانون سخت بی قانونی. یکی از مهم ترین لحظات فیلم زمانی است که لورن از دست قاتل فرار می کند و بین آشغال های بیرون شهر درون یک گور دسته جمعی می افتد. لحظه یی که او روی زنانی که به آنها تجاوز شده و همه داخل یک گور دسته جمعی ریخته شده اند گرفتار می ماند و با دهشت فراوان از آنجا فرار می کند، به شدت تکان دهنده است.
از نکات مهمی که در فیلم شاهد آن هستیم این است که دولت و پلیس به هیچ عنوان حاضر به پاسخگویی یا حتی انعکاس اخبار جنایات نیستند و مردم بیشتر از آنکه از قاتلان در هراس باشند، از نیروهای پلیس می ترسند. مامورانی که به جای حفظ جان شهروندان به حفظ منافع اقتصادی حکومت و پایداری نظام شان می اندیشند و برای آنها مجرمان اصلی، کسانی هستند که برای رفع مشکل ایجاد شده در جامعه تحقیق می کنند. آنها همیشه کسی را در زندان نگه می دارند و تمامی مشکلات را به گردن او می اندازند. در واقع شهر مرزی شهری است که زیربنای تمامی مسائل سیاسی، اخلاقی، اجتماعی و قانونی، پول و سرمایه است، پول است که تعیین کننده روابط اجتماعی یا حتی نگرش های اخلاقی و انسان مآبانه است.
فیلم در انتها به زنان مقتول خوارز، شهری که تمام حوادث در آنجا واقع شده، تقدیم می شود. و بار دیگر نکته تراژیک ابتدای فیلم را تکرار می کند؛ «همه حوادث این فیلم واقعی است.» و ما بعد از مشاهده فیلم از جایمان تکان می خوریم و از خودمان می ترسیم، که ما هم چه جنایت هایی را با حرف نزدن، پنهانکاری و گاهی شاید فقط به خاطر پول انجام داده ایم.
مهدی فاتحی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید