جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


کاغذهای نه چندان بی خط


کاغذهای نه چندان بی خط
از خصلت های گوناگون فیلم هایی که کالت می شوند، یکی هم این است که مدتی پس از زمان ساخت و نمایش شان، می توان ردی از تصاویر و روایت آنها را در فیلم های دیگر یافت؛ بی آنکه لزوماً بحث تاثیرپذیری مستقیم یا حتی غیرمستقیم در میان باشد. این اتفاق تقریباً هیچ ربطی به میزان پذیرفته شدن فیلم از سوی ناقدان یا اهالی سینما یا تماشاگران در طول مقطع اکران اولیه اش ندارد و بابت زمانه شناسی، بدعت های ساختاری و نوع نگاه پیشنهادی فیلم به دنیای سینما و دنیای واقعی، به شکلی تدریجی و نامحسوس، به بخشی از ناخودآگاه جمعی سینماگر و سینمارو بدل می شود.
گاهی اوقات، فیلم هایی که این نوع تاثیرگذاری درازمدت را در پی دارند، بیش از ستایش های مشخص و گسترده، با همین رد و رگه هایی که ناخواسته در فیلم های بعد از خود به جا می گذارند، خصلت کالت می یابند. تنها به فاصله سه سال از زمان ساخت «کازابلانکا» چندین فیلم با مسیر مشابه خط داستانی آن ساخته شد که از این میان، دو فیلم مشهور «داشتن و نداشتن» هاوارد هاکس که حتی بیشتر کازابلانکایی است تا همینگوی وار و «کی لارگو» جان هیوستن، بی تردید با همان تاثیرات ناخودآگاه همراه بودند؛ «کازابلانکا» و فیلمنامه اش، نوعی نگاه و تفکر و جهان بینی برای روایت قصه های عاشقانه در کوران حوادث پیشنهاد کرده بود که در ناخودآگاه جمعی هالیوود، جاری شد و تا سالیان سال، جاری ماند و حتی در قالب های ژانری جداگانه یی چون وسترن، به شاهکارهای دیگری چون «جانی گیتار» نیکلاس ری انجامید. همین دو دهه پیش «هامون» در سینمای خودمان همین وضعیت را پدید آورد و از دیالوگ نویسی تا جنس بازی بازیگران نقش مردان میانسال درگیر پیچیدگی، تاثیرات نوع نگاه پیشنهادی آن در طول چهار، پنج سال، در ده پانزده فیلم دیده و شنیده شد.
خب، این بحث های تاریخ سینمایی چه ربطی به جشنواره بیست و ششم فجر دارد؟ مساله این است که همین چند سال پیش در همین جشنواره، فیلمی نشان دادند که آن موقع تنها به هدف ادای احترام به سازنده باسابقه اش، جایزه ویژه یی به او دادند که او هم پس فرستاد. اما انجمن منتقدان آن زمان چه در آرای بعد از جشنواره و چه در جشن سال بعد خانه سینما، فیلم را انتخاب کرد و بسیاری تحلیل های جدی و درس گرفتنی در باب فیلم نوشته شد که شاید در کنار برخی تحلیل ها و مصاحبه های مربوط به «چهارشنبه سوری»، تنها نمونه این سال ها بود که مباحث مربوط به آن گاه شبیه ماندگار ترین مباحث تئوریک سینمایی شد. فیلم با عدم درایت تهیه کننده اش که بابت حضور هدیه تهرانی، آن را با فیلم دیگر خود «دست های آلوده» اشتباه و همان نوع تبلیغات را برایش در نظر گرفته بود، فروش متوسطی هم کرد. اما حالا و با گذشت چند سال، جاری شدن تدریجی آن در ناخودآگاه جمعی سینماگران ایرانی، به روشنی در برخی فیلم های جشنواره امسال به چشم می خورد.
بحثم بر سر این نیست که دو فیلم توقع برانگیز جشنواره امسال یعنی «همیشه پای یک زن در میان است» و «به همین سادگی»، آگاهانه تاثیراتی از «کاغذ بی خط» ناصر تقوایی گرفته اند بلکه می خواهم بگویم فیلم تقوایی عملاً باب نوعی نگاه به زندگی داخلی یک زن خانه دار طبقه متوسط شهری و زندگی درونی و ذهنی او با دلتنگی ها و رازهای ناگفته اش را گشود و برخورد ویژه و پیشتر تجربه نشده یی با پرداخت صحنه های دعوای زن و شوهری داشت که انگار به الگویی جا خوش کرده در ناخودآگاه جمعی فیلمنامه نویسان و فیلمسازان ما در پردازش هر یک از این دو وجه (حس های زن خانه دار یا دعواهای زناشویی) بدل شده و به شما اطمینان می دهم رد تاثیراتش را بیش از اینها و بارها خواهیم دید.در فیلم کمال تبریزی که فانتزی «ساعت خوش»وار و کنایه های مستعملش به افراد رسمی چشم ناپاک و بازی تناقض آمیز گلشیفته فراهانی که دارد در یک کمدی خل وار نقش آفرینی ملودراماتیک می کند و کاراکتر مهران مدیری و اغراق های شیرفرهادوارش را مطلقاً دوست ندارم، نگرش نمونه یی «کاغذ بی خط» به این ترتیب جاری است که فیلم و فیلمنامه برای طرح «ناگفته ها»ی ذهن و درون زن متاهل، به نگارش یک نمایشنامه توسط او و مبارزه طولانی مدت شوهرش برای جلوگیری از انتشار آن متوسل شده اند. زن حرف های اصلی اش در باب رابطه زن و مرد را به مردش نمی گوید یا فرصت گفتنش را نمی یابد، پس آنها را در متن نمایشی خاصی که می نویسد، جاری می کند. اینکه همین موضوع با اوج گیری اختلافات زن و شوهر همزمان می شوند و اینکه آنها بعد از این، مدتی از هم فاصله می گیرند و اینکه دختر به خانه مادر (در اینجا پدر و مادر) می رود و اینکه به محض جدی شدن فاصله ها، با مردانی مواجه می شود که می خواهند او را سوار ماشین شان کنند، همه عناصری است که از زاویه نگاه پیشنهادی «کاغذ بی خط» می آید. ضمن اینکه اساساً فکر مرکزی «اجرا»ی متن نمایشی زن با بازی مربی تیراندازی اش در نقش نویسنده خیالی آن متن، خود به گسترش صحنه بسیار کلیدی خواندن فیلمنامه زن توسط مرد در فیلم تقوایی می ماند که آنجا فقط صدای ذهنی اش را می شنیدیم و اینجا یک و نیم ساعت جان به لب می شویم تا فیلم گره بارها رهاشده اش را بگشاید.درخصوص فیلم رضا میرکریمی، ماجرا البته متفاوت است. در یک موضع گیری کلی، از آنها که باب دل دوستان اهل تعیین تکلیف فیلم ها در فاصله کوتاه در خروجی سالن تا راه پله سینماست، می توانم بگویم که با وجود دو، سه کاستی بنیادین (اندکی ناهمخوانی شرایط اقتصادی خانواده با شغل و قرارهای شغلی مرد، اندکی افراط در انجام این همه کار خرید و پخت و پز در فقط یک روز و اندکی ناپروردگی در پرداخت زنان غیر از زن اصلی که انگار همه مقادیری سفیه اند) به شدت معتقدم باید از تجربه گری «به همین سادگی» و انتخاب «جزئیات» به عنوان محور اصلی، دفاع کرد. پیشاپیش و با شنیدن خط کمرنگ داستانی و موقعیت مکانی و نمایشی فیلم هم می شود حدس زد که اگر به درستی به جزئیات توجه کرده باشد - که کرده- بی شک همانندی هایی با «چهارشنبه سوری» و «کاغذ بی خط» و همچنین «سارا»ی مهرجویی خواهد یافت. ولی در مورد ارتباط فیلم با جهان بینی فیلم تقوایی، موضوع اندکی ریشه یی تر است و شباهت های ظاهری مثل تمهید جاری کردن دغدغه های زن در اشعارش که با کلاس شعر رفتن همراه است (معادل کلاس فیلمنامه نویسی در آن فیلم) تا شغل شوهر که نقشه کش است اما طبعاً وضع مالی ًایده آلی ندارد، فقط رویه آشکار ماجراست.
در لایه های نهان تر، بحث اندوه ناشی از روزمرگی، نوع بستگی و وابستگی مرد به پیشه اش در حد از یاد بردن دغدغه های ارتباطی و عاطفی با همسر، درگیری های مداوم با دو فرزند که هرکدام هم به تبع جنسیت متفاوت شان، گیر و گرفت های کاملاً خاص خود را دارد، همه از نکات شکل دهنده جهان بینی فیلم میرکریمی اند که از پیشنهادهای فیلم کالت شده تقوایی می آیند.نمی خواهم بیش از اینها از قالبی که برای این ستون تعریف کردم، عدول کنم و همچنان بررسی فیلم ها را به مباحث مفصل تر ماهنامه یی موکول می کنم. اما بحث عدم تشخیص آثاری که قابلیت تبدیل شدن به یک فرهنگ، یک نوع تفکر و نگرش و جهان بینی را دارند و تاثیرات شان از دایره اثرات مستقیم روی مخاطب فراتر می رود، بحث کلی ًمهمی است که جشنواره فجر معمولاً در این زمینه ناکام بوده است. جشنواره در آن مقطع «کاغذ بی خط» و ساختار و نگاهش را فهم نکرد؛ ولی حالا دارد نتایج تاثیراتش را به نمایش می گذارد؛ شاید باز بی آنکه فهم شان کرده باشد.
امیر پوریا
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید