جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


هرمنوتیک


هرمنوتیک
شرایط کنونی اجتماعی، بخش هایی از مباحث دینی و علوم انسانی را از امکان بررسی و ارزیابی علمی و سرشار از صداقت و بردباری محروم کرد و در فضای غوغا اندود نزاع های سیاسی، بسیاری از آثار و افکار علمی در چنبره داوری های غیرعلمی و مغرضانه گرفتار آمده است.
مبحث هرمنوتیک نیز یکی از این مباحث است که با پیوند خوردن آن به اغراض سیاسی، صورت منطقی و آکادمیک خود را از دست داده و دستخوش افراط و تفریط هایی شده است. اگر با این مساله مواجهه عالمانه صورت گیرد به آسانی می تواند کاستی ها و نارسایی های آن را شناخته، کاربرد و کارایی منطقی آن را تشخیص داد و در موارد لزوم و به جا از مواهب و دستاوردهای آن بهره مند شد.
هرمنوتیک رشته ای نوظهور در حوزه تفکر مغرب زمین است و پیشینه آن به نهضت اصلاح دینی و عصر روشنگری باز می گردد. این شاخه در دهه های اخیر رونق یافته است و در کنار معرفت شناسی، فلسفه تحلیلی و زیباشناسی، شان فلسفی ویژه ای احراز کرده است؛ به گونه ای می توان ادعا کرد که از دهه هفتم قرن بیستم، هرمنوتیک به وجهه غالب تفکر فلسفی معاصر غربی تبدیل گشته و بر دیگر گرایش های نظری تفوق یافته است.
هرمنوتیک مانند بسیاری از دانش ها در بردارنده مکاتب و گرایش هایی گوناگون است که با هم تضاد دارند. با وجود این، آگاهی از مهم ترین مشرب های هرمنوتیکی، به رشد و بالندگی پاره ای از مباحث رایج در فضای عمومی کشور و حوزه های علمیه کمکی شایان خواهد کرد. هرمنوتیک معاصر، عالمان دینی و پژوهشگران درباره فهم متن را با پرسش هایی تامل برانگیز و اساسی مواجه می سازد. از این رو، آشنایی و تعامل با آن، بر غنای این مباحث می افزاید.
در کشور ما عرضه مباحث هرمنوتیکی به صورت مستقیم و غیرمستقیم صورت پذیرفته است. عرضه غیرمستقیم آن را باید در کتاب هایی نظیر قبض و بسط تئوریک شریعت، اثر دکتر سروش، آثاری که در نقد آن نگاشته شده است، جست وجو کرد. قبض و بسط به معرفی و بررسی مکاتب هرمنوتیکی نمی پردازد، بلکه با تکیه بر یک نحله ( هرمنوتیکی فلسفی)، به ویژه نگاه هانس گئورگ گاوامر فیلسوف معاصر آلمانی به مقوله مهم متن درباره معرفت دینی و ساز و کار پیدایی تحول آن اظهار نظر می کند؛ لذا نمی توان قبض و بسط را معرف دانش هرمنوتیک دانست، زیرا از افقی محدود به مقوله هرمنوتیک نگریسته است و با طرح یک نحله به جانبداری از آن پرداخته و معرفت دینی را از دیدگاه این نحله تفسیر کرده است.
هرمنوتیک طی چند قرن اخیر توانسته به صورت شاخه ای مستقل در حوزه تفکر بشری جایگاه ویژه ای احراز کند. امروزه متفکران برجسته و فراوانی درباره هرمنوتیک پژوهش می کنند و هر سال رسائل و مکتوبات متنوع در این زمینه معرفتی به بازار اندیشه عرضه می شود. افزون بر این که هرمنوتیک قرن بیست این بخت و اقبال را داشته که دستاوردهای فکری خویش را به دیگر حوزه های دانش سرایت دهد و عالمان دیگر شاخه های معرفتی را تحت تاثیر قرار دهد و پرسش ها و بحث های تازه ای را در آن عرصه ها پی افکند، از این رو، در حوزه هایی مانند فلسفه، الهیات، نقد ادبی، علوم اجتماعی و فلسفه علم، شاهد کاربرد روزافزون هرمنوتیک و مباحث مربوط به آن هستیم.
این واژه، در طول تاریخ کوتاه مدت استعمال خویش به عنوان شاخه ای از دانش، به حجمی از تفکر اشاره و دلالت دارد که از فرط متنوع، کمتر انطباط می پذیرد. فهرست عناوینی که تحت این نام بررسی می شود، بسیار گسترده و ناهمگون است و به زمینه های متنوع تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و نظری گسترش یافته است.
مفهوم هرمنوتیک به منزله شاخه ای خاص از دانش، پدیده ای نوظهور و مربوط به دوران مدرنیته است. واژه یونانی HERMENEUTIKE از زمان افلاطون به کار می رفته، اما معادل لاتین آن یعنی HERMENEUTICE تنها از قرن هفدهم به بعد به عنوان اصطلاحی که مشعر به شاخه های خاص از دانش بشری است، تداول یافت. به همین دلیل است که بررسی تاریخچه هرمنوتیک را از قرن هفدهم آغاز می کنند و دوران پیش از آن را پیش تاریخ هرمنوتیک می نامند.
دقت و موشکافی در ریشه یابی لغوی این واژه کمکی به شناخت ماهیت هرمنوتیک معاصر و دامنه مباحث آن نمی کند. گسترش قلمرو مباحث هرمنوتیک و تحولات چرخش های درونی اش با معنای لغوی و ریشه های آن ارتباط منطقی ندارد تا در سایه واژه شناسی بتوان راهی یافت و به سوی درک عمیق تر آنچه امروزه به نام هرمنوتیک مطرح می شود. از این رو فایده چندانی بر ریشه شناسی لغوی و بررسی تاریخی استعمال این واژه در آثار متفکران یونان باستان، نظیر افلاطون و ارسطو، مترتب نمی شود. در طول تاریخ نه چندان طولانی هرمنوتیک، تعریف های متنوعی از آن ارایه شده که هر یک به نوبه خود معرفت ونشان دهنده دیدگاهی خاص در باب اهداف و وظایف این شاخه معرفتی است. اما هیچ یک از تعاریف، معرف همه تلاش های نظری موسوم به هرمنوتیک نیست، بلکه عملا امکان ندارد و تعریفی جامع ارایه داد که همه نحله ها و گرایش های هرمنوتیکی را پوشش دهد، زیرا نگاه های متفاوتی که درباره رسالت، هدف و کارگر هرمنوتیک وجود دارد، گاه کاملا متباین و غیرقابل جمعند.
در پاسخ به این پرسش که هرمنوتیک درباره چیست؟ برخی این پاسخ ساده را برمی گزینند: در هرمنوتیک سنت تفکر و تاملی فلسفی است که می کوشد مفهوم فهمیدن را روشن کند و به این پرسش پاسخ دهد که چه چیزی سازنده معنای هر چیز معنادار است. این هر چیز می تواند شعر، متن حقوقی، علمی انسانی، زبان یا فرهنگ بیگانه باشد.
معرفی مساله فهم به عنوان موضوع و قلمرو هرمنوتیک با دو مشکل اصلی روبه رو است: نخست آن که پرسش از فهم و درک در زمینه های مختلفی مطرح است و در بسیاری از شاخه های نظری کاربرد دارد.
معرفت شناسی، فلسفه تحلیلی، فلسفه سنتی و کلاسیک( متافیزیک) در زمره این شاخه های نظری هستند که هر یک به گونه ای و از زاویه ای با مساله فهم درگیرند. پس نخست باید به درستی معلوم کرد که هرمنوتیک از چه زاویه ای به این مساله می نگرد که آن را در این جهت از سایر شاخه های نظری متمایز می کند. دوم آن که نحله های مختلف هرمنوتیکی به گونه ای با مساله فهم و درک درگیر بوده اند؛ اما این مقدار از اشتراک نظر به هیچ رو نمی تواند مبین قلمرو و محدوده هرمنوتیک باشد، زیرا هر یک از این نحله ها به دنبال اهداف خاصی بوده اند و این اختلاف هدف موجب مختلف شدن زمینه و قلمرو مباحث آن شده است. برای مثال، کسی که به فهم نگاه توصیفی و پدیدار شناختی دارد هرگز در هرمنوتیک خود به دنبال یافتن روشی برای جدا کردن درک صحیح از تصمیم نیست. طرح هرمنوتیک فلسفی به دست هیدگر در قرن بیستم و رشد و بالندگی آن به همت فیلسوف آلمانی دیگر، هانس گادامر، تاثیر و نفوذ آموزه های این دو در شاخه های متنوعی از علوم، نظیر نقد ادبی، نشانه شناسی، الهیات و علوم اجتماعی، این گمان را بر می انگیزد که یگانه قلمرو متصور و ممکن برای اندیشه هرمنوتیکی همان چیزی است که در هرمنوتیک فلسفی جریان دارد؛ یعنی تامل فلسفی و پدیدار شناختی در ماهیت فهم و شرایط وجودی حصول آن گواه کننده تراز کمال یاد شده، آن است که تصور کنیم محدوده ممکن برای تامل هرمنوتیکی در نگاه فیلسوفان آلمانی به هرمنوتیک و آ نچه در سنت آلمانی هرمنوتیک قرن بیستم رواج دارد منحصر و خلاصه می شود.
واقعیت آن است که هرمنوتیک فلسفی در تامل هرمنوتیکی افقی گشوده است که همواره بدان نیازمندیم و چاره ای جز پرداختن به آن وجود ندارد. ما هر نظریه تفسیری ای را در باب فهم متن بپذیریم یا هر گرایشی در نقد ادبی داشته باشیم و یا درباره فلسفه علوم اجتماعی و انسانی هر مکتبی را برگزینیم، از بحث درباره ماهیت فهم به طور کلی و تحلیل ساختار وجودی آن بی نیاز نیستیم؛ اما معنای این سخن محدود کردن دایره هرمنوتیک به این افق نو گشوده و نوظهور نیست. برای نمونه، می توان به مقوله فهم و تفسیر متن اشاره کرد. همواره این مجال وجود دارد که نظریه تفسیری نویی در مقوله فهم متن ارایه شود. این نظریه پردازی جدید، داخل در مباحث هرمنوتیک فلسفی نیست؛ اما خود بحث هرمنوتیکی است. انحصار هرمنوتیک و قلمرو آن در مباحث هرمنوتیک فلسفی به طور عام که شامل هر دو نحله آلمانی و فرانسوی بشود، یا محدود کردن آن به نحله آلمانی خاص، یعنی نوع نگاه هیدگر و گادامر به مساله هرمنوتیک هیچ وجهی ندارد.
هرمنوتیک در کلیت خویش و باور نظر گرفتن تنوع نحله ها و گرایش ها، میدانی وسیع از فعالیت های فکری را پوشش می دهد. این پوشش و گسترده وسیع، موجب تلاقی هرمنوتیک با بسیاری از حوزه های تفکر می گردد و شاخه های متنوعی از دانش را در تعامل با آن قرار می دهد و میدانی فراگیر برای تاثیرگذاری آرای هرمنوتیکی می گشاید. تعامل گسترده هرمنوتیک با دیگر شاخه های معرفتی، تا حد زیادی مرهون توجه به آن به زبان و متن است. مباحث درباره زبان و تفسیر متن، مورد توجه شاخه های مختلفی از معرفت بشری است، تا جایی که پل ریکور آن را چهارراه اندیشه معاصر می نامد.
هرمنوتیک به علت توجه ویژه به مقوله زبان و تفسیر، به کانون اصلی تفکر معابر تبدیل می شود؛ زیرا دانش هایی نظیر نقد ادبی، نشانه شناسی فلسفه زبان، فلسفه تحلیلی و الهیات ارتباطی گسترده با مقوله زبان یا فهم متن دارند و هرمنوتیک مخصوصا هرمنوتیک فلسفی به علت طرح دیدگاه های رادیکال و انقلابی، چالش هایی را در این حوزه ها ایجاد کرده است. هرمنوتیک فلسفی آلمانی، به زعامت هیدگر و گادامر، در باب ماهیت فهم آدمی ایده هایی مطرح ساخت که نه تنها فیلسوفان و معرفت شناسان، بلکه متکلمان و منتقدان ادبی و حتی عالمان علوم تجربی را به هماوردی فرا خواند و دیدگاه های سنتی و مقبول آنان را به نقد کشید. این نظریه ها همان طور که مورخ یا هنرشناس را به تکاپوی علمی وا می دارد، متکلم و محقق علوم دینی را نیز تحت تاثیر قرار می دهد؛ زیرا برخی پیش فرض های مقبول در زمینه امکان دستیابی به فهم عینی و امکان فهم مطلق و غیرنسبی را به مبارزه می طلبد. تفکر دینی معاصر نیز شاهد طرح مباحث و پرسش های جدیدی است که برخی از آنها ریشه در هرمنوتیک دارد. امکان ارایه و قرائت های مختلف و نامحدود از متون دینی، تاریخ مندی و زمان بندی فهم و سیاست و تغییر مستمر آن مشروعیت بخشیدن به ذهنیت مفسر و تجویز دخیل دانستن آن در تفسیر متن، تاثیرپذیری فهم دینی از دانسته ها و پیش داوری ها و انتظارات مفسر گوشه ای از مباحث نویی است که در این حوزه مطرح شده است و ریشه در تفکرات هرمنوتیکی دارد.
هرمنوتیک معاصر از دو جهت تفکر دینی را تحت تاثیر قرار می دهد و مسایل و پرسش های جدید را پیش روی آن می نهد:
۱) پاره ای از مباحث هرمنوتیک، معطوف به تفکر فلسفی درباره فهم به طور مطلق و صرف نظر از فهم در زمینه خاص است. در این گونه تعاملات در باب ماهیت فهم و شرایط وجودی حصول آن و ویژگی های اصلی اش، قضاوت ها و احکام عامی درباره مطلق فهم صادر می شود که دامنه آن معرفت دینی و فهم و تفسیر متون دینی را در بر می گیرد و در نتیجه میان مباحث هرمنوتیک و معرفت دینی پیوند ایجاد
می کند.
۲) ادیان ابراهیمی (اسلام، مسیحیت و یهودیت) مبتنی بر وحی و کلام الهی اند و این امر سبب آن است که این ادیان در ابعاد مختلف از متون دینی و تفسیر متون دینی، موجب آن است که ارایه و نظریات نو در زمینه تفسیر و فهم متون، شیوه رایج و مقبول تفسیر متن را به چالش بکشد و عالمان دینی را با پرسش های جدید روبه رو سازد و بر مقوله معرفت دینی تاثیر بگذارد.
هرمنوتیک، همواره با مساله تفسیر متن درگیر بوده و علی رغم چرخش های فراوانی که در قلمرو و اهداف آن حاصل شده است اهتمام خاصی به مقوله فهم متن داشته است؛ از این رو، ارایه نظریات نوظهور در زمینه هرمنوتیک متن بر حوزه تفکر دینی اثرگذار خواهد بود.
واقعیت این است که هرمنوتیک پیش از هیدگر، یعنی قبل از قرن بیستم، به رغم برخی نوآوری ها و گشودن افق های جدید در تفسیر متن، چالش جدی در حوزه تفکر دینی ایجاد نکرد؛ زیرا تمام نحله های آن، به درون مایه اصلی روش سنتی و متداول فهم متن وفادار بودند و هر یک می کوشید از زاویه ای این روش عام و مقبول را ترمیم و تنقیح کند. اما هرمنوتیک فلسفی و مباحثی که تحت تاثیر آن در نقد ادبی و نشانه شناسی برانگیخته شد، بستری را فراهم آورد که روش متداول فهم متن دچار چالش های جدی شود و در نتیجه معرفت دینی رایج مورد تعرض قرار گیرد. در پایان ذکر این نکته لازم است که تاثیر هرمنوتیک فلسفی در حوزه تفکر دینی، نه مستقیم است و نه در قالب ارایه روشی نو در باب فهم متن. هرمنوتیک فلسفی رویکردی دینی با آموزش های خاص آن نیست و تاثیری که در قلمرو تفکر دینی به جای می گذارد از طریق چالش هایی است که بر روش مقبول فهم متن وار می آورد.
نکته ای در این جا باید بر آن تاکید شود، آن است که خدشه هرمنوتیک فلسفی بر روش رایج فهم متن، در قالب ارایه طریقی بدیل و جانشین نیست. هرمنوتیک فلسفی مدعی نیست که شیوه نویی برای فهم متون، از جمله متن های دینی، عرضه کرد؛ بلکه در پس فراهم آوردن تحلیلی از ماهیت فهم متن، شرایط حصول آن و اهداف تفسیر است و در تقابل جدی با تحلیل قرائت سنتی از متن قرار دارد. این دیدگاه روش مقبول و رایج را با هجوم ها و نقدهای جدیدی روبه رو می سازد. دفاع از روش مقبول فهم متن، در نتیجه دفاع از قرائت مرسوم از دین، منوط به پاسخگویی به این نقدهای نوظهور است. چاپ چهارم کتاب درآمدی بر هرمنوتیک نوشته احمد واعظی، توسط انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با قیمت ۴۹۵۰ تومان در دسترس علاقه مندان است.
فاطمه دمیرچی
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید