جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

ما با هیچ بشری ضدیت نداریم


ما با هیچ بشری ضدیت نداریم
سرسپردگی امرا و فرماندهان ارشد ارتش به شاه و بی هویتی آنها در مقابل ژنرالهای امریکایی، نکته ای است که در سراسر خاطرات ارتشبد قره باغی در کتاب خاطرات ژنرال و خاطرات هایزر در کتاب «مأموریت در تهران» نمودار است.
«ژنرال هایزر» در معرفی شخصیت سران ارتش شاه (اعضای ستاد مشترک) چنین می نویسد:«... فرماندهی نیروی هوایی به عهده دوست قدیمی من تیمسار امیر حسین ربیعی بود. وی حدود دو سال بود این پست را در دست داشت.
بین ما رابطه دوستی نزدیکی وجود داشت. او خود را برادر من می دانست....فرمانده نیروی دریایی، دریادار میر حبیب اللهی بود. او بیش از دو سال بود تصدی این شغل را برعهده داشت.
به نظر می رسید درک او از ارزشهای غربی بیشتر از دیگر افسران بود... طوفانیان در سراسر جهان مورد احترام بود، نه فقط به عنوان یک افسر کارآمد بلکه به عنوان قابل ترین تاجری که توانسته بود در صفوف بالای مشاوران نظامی شاه رخنه کند.
او تنها افسر نیروی هوایی بود که توانسته بود به صفوف بالای مشاوران نظامی شاه رخنه کند.
خصوصیت بارز رهبران نظامی ایران، غرور شخصی در یک ضعف سراسری بود که از همه جای دیگر بیشتر بود... آنها از قبول مسؤولیت ابا داشتند.
ترس آنها هم این بود که مرتکب اشتباهی شوند که شاه خوشش نیاید و یا شاه خودش به آن اشتباه پی ببرد. طوفانیان از معاملات خودش تعریف می کرد. وی می ترسید شاه برود و دیگر برنگردد.(۱)
در مورد علل سقوط شاه و قطع اجتناب ناپذیر حمایتهای آمریکا و دیگر حامیان شاه، تا کنون صدها مقاله و کتاب نوشته شده است.
«سرآنتونی پارسونز» آخرین سفیر بریتانیا در ایران در کتاب «غرور و سقوط» خود می نویسد:«من به این نتیجه رسیده ام که ناتوانی ما در پیش بینی حوادثی که بین ژانویه ۱۹۷۸ و فوریه ۱۹۷۹ در ایران روی داد، درواقع ناشی از عدم اطلاع نبوده است... ما عناصر اصلی مخالف شاه یعنی روحانیون، بازاریها و نسل جوان و روشنفکر را شناسایی کرده و درباره آنها اطلاعاتی داشتیم... اما آنچه ما را دچار اشتباه کرد و مانع از پیش بینی سیر حوادث بعدی ایران شد، توجه نکردن به این مساله بود که یک حادثه می تواند نیروهای پراکنده مخالف و گروه های ناراضی را که تشکلی ندارند، برای وصول به هدفی مشترک دور هم جمع کند و از این جویبارها سیلی به وجود بیاورد که سرانجام بنیان رژیم شاه را از زمین برکند.
حتی اگر پیش بینی به هم پیوستن نیروهای مخالف برای ما امکان پذیر بود، یک مشت مردم بی اسلحه را در برابر نیروی مجهز و قوی ارتش که تصور می شد متحد و وفادار هستند، ناتوان می دیدیم»(۲)
روز هفدهم بهمن ماه، خبرگزاریها رسماً بازگشت ژنرال هایزر را به واشنگتن پس از یک ماه تلاش بی وقفه در تهران اعلام کردند.
«هودینگ کارتر» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا اظهار داشت: «هایزر سعی کرد نظامیان ایران از بختیار حمایت کنند. هایزر بعضی از مسایل ناشی از وضع سیاسی و اقتصادی ایران را مورد بحث قرار داد و نتیجه آن کاملا رضایت بخش بوده است. هایزر به این علت ایران را ترک کرد که اقامت وی به احساسات ضد آمریکایی دامن می زند.(۳)
سه شنبه هفدهم بهمن، ایران چهره ای دیگر دارد. روز قبل در حالی که هنوز دولت دست نشانده شاه دم از برخورداری این دولت از پشتیبانی ارتش می زد، رهبر انقلاب در جمع دهها خبرنگار، رئیس دولت موقت را معرفی کرد. ضد انقلاب در این شرایط شایع کرده بود که اقلیتهای مذهبی و قومی در حکومت اسلامی در فشار قرار خواهند داشت و آزاد نخواهند بود.
امام پیشتر این شایعات را تکذیب کرده بود. بویژه در مصاحبه ۲۱ دی با خبرنگار خارجی در نوفل لوشاتو، در جواب به این سؤال که آیا در جمهوری اسلامی مذاهب آزادی عمل دارند، بخصوص در مورد یهودیان و آیا شما ضد نژاد سامی و یهود هستید، فرمودند: «همه اقلیتهای مذهبی در اسلام محترمند و همه گونه آزادی برای انجام فرایض مذهبی خود دارند. ما با هیچ بشری ضدیت نداریم. آنان ایرانی اند و مثل سایر ایرانیان همه گونه حق دارند.»(۴)
در جایی دیگر، امام در پاسخ به خبرنگار تلویزیون سوییس (به تاریخ ۱۸ دی ماه ۵۷) اظهار داشتند: «اقلیتهای مذهبی در آینده آزاد هستند و در ایران در رفاه زندگی خواهند کرد و ما با آنها با کمال انصاف و مطابق با قانون عمل خواهیم کرد. آنها برادران دینی ما هستند. آنها هم از دست شاه و دار و دسته اش به تنگ آمده اند.»(۵)
پی نوشتها:
۱ - مأموریت در تهران، صص۳۱ - ۲۲
۲ - کتاب غرور و سقوط
۳ - مطبوعات ۱۷ بهمن ۵۷
۴- صحیفه نور/ج۵/صص ۹۸ و ۹۹
۵ - همان منبع ص ۶۳
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید