جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

بیچاره اصلاح طلبی


بیچاره اصلاح طلبی
آن روز که سعید حجاریان در خرداد ماه ۸۴ رسما اعلام کرد که "اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات" شاید باور نمی‏کرد و یا نمی‏دانست که زود زمانی فرا می‏رسد که اصلاحات می‏میرد نه از ناحیه دشمنان کینه‌توز و تنگ‏نظر، بلکه از ناحیه دوستانی که اصولا اعتقادی به اصلاحات نداشته و اصلاح‏طلبی را نه به مثابه یک رفتار و عقیده و مرام، بلکه در قالب یک حزب و تشکیلات سیاسی ترسیم کردند و بر بلندای نام زیبای اصلاح‏طلبی جولان سیاسی می‏دهند. این گروه به تاسی از فرهنگ و محیط سیاسی-اجتماعی که پرورش یافته‏اند، اساسا اعتقاد به اصلاحات و دموکراسی ندارند. دروغ می‏گویند که به مردم‌سالاری اعتقاد دارند. مرز اعتقادشان قدرت است. اگر اصلاح‏طلبی نردبان ترقی در پلکان قدرت باشد حتما که اصلاح طلبند و اگر جز این باشد مسلما که اصول‏گرایند، نه اصول‌گرا هم نیستند، ضد اصلاحات هستند.
خرداد ۷۶ را همه به یاد دارند که چگونه ملتی خالق یک پارادایم در حیات انقلاب اسلامی شد. انقلاب را می‏خواستند و حاملانش را، و برای همین در قالب و امتداد انقلاب به اصلاحات رای دادند و رهبر جنبش را هم مانند انقلاب، روحانی انتخاب کردند. آن زمان اصلاح‏طلبی یک حزب نبود که مردم به برنامه‏های آن حزب رای دهند بلکه جنبشی بود که مبتنی بر آمال و آرزوهای تاریخی و خواسته‏های عقلانی شکل گرفته بود. اگرچه به سرعت تشکیلات سیاسی بر آن بار شد و ساماندهی جنبش در قالب نهادینه شدن رفتارها و کردارهای سیاسی آغازین گرفت -که این کاری بس ضروری بود- ولی پس از آنکه بسیار هزینه شد تا جنبش بر مدار عقلانیت بچرخد، تا همچنان در ساختار قدرت نقش‌آفرینی کند، به اصلاحات بپردازد و بعد از آنکه جریانهای سیاسی وازده از قدرت در قالب یک حرکت سازماندهی شده به رویایی با جنبش پرداختند و هر که با آنها نبود بر آنها قلمداد شد، آنگاه اصلاحات مرد. نه آنکه کشته شود، بلکه قالب جنبش دچار استحاله درونی شد و یاران و حاملان اصلی پس از پرداخت هزینه‏های گزاف به کنار رانده شدند و اغیار به جمع اصلاح‌طلبان وارد شدند، نه معتقدان بودند و نه اصلاح باوران، بلکه اصلاحات را به مثابه قدرت فرض کردند و راه رسیدن به حلقه‏های بالاتری از قدرت سیاسی. این فرآیند تلخ، متاسفانه تکرار تاریخ بود ولی گویا گریزی از آن نیست.
آقایان، اصلاح‏طلبی را نمایش تک پرده‏یی می‏دانند و پایان نزدیک تعزیه آن را پیش‌بینی می‏کنند، لذا به خود اجازه نمی‏دهند که به مثابه یک مرام و عقیده آن را بپذیرند چرا که پی‌آمدهای اصلاح‏طلبی را برنمی‏تابند. آنجا که باید شفافیت باشد و پاسخگویی و شایسته‌سالاری، نیک می‏دانند که در محیط عقلانی جایی برایشان پیش‌بینی نشده و لذا اصلاح‏طلبی را مصادره به مطلوب کرده‏اند تا به آمال قدرتشان برسند.
به نظر دشمنان اصلاحات شرافت بیشتری به این دوستان دارند، چون آنان دشمن‌اند و اینان دشمنانی که با لباس دوست آمده‏اند، البته این قصه تلخ تجددخواهی و اصلاح‏طلبی در ایران است که سالهاست بر این مدار می‏چرخد و بسیار زمان‌ها و مقاطعی را تجربه کرده است که اینگونه تلخ و ناگوار سرنوشتی پیدا کرده است.
به کرات حدیث تکرار تلخ حوادث سیاسی-اجتماعی در این مرز و بوم را شنیده‏ایم و آنگاه به تفسیرش نشسته‏ایم که چرا اصلاحات امیرکبیر و نشاط دموکراسی دهه ۲۰ و اصلاحات دوم خرداد ۷۶ و دیگر و دیگر به نتیجه نرسید و شکست خورد. به باور این قلم تنها یک دلیل برای آن مترتب است و آن عدم اعتقاد به اصلاح‏طلبی از سوی همه حاملان اصلاح‌طلب است که نمونه این همه بی‌اعتقادی را در چند روز اخیر و ثبت‌نام افراد متخلف در انتخابات مجلس هشتم می‏بینیم. همه شاهدند که افرادی دم از اردوگاه اصلاح‏طلبی می‏زنند که هیچ نام و نشانی در چند سال گذشته و به طور قطع در سالهای آتی در طیف اصلاح‏طلبی نداشته و نخواهند داشت. چون اساسا نیازی به این سابقه ندارند. این افراد قطعا زمانی که احساس می‏کنند جنبش و شعار اصلاح‏طلبی در میان مردم جایگاه دارد آن حرفی را می‏زنند که مردم از موضع اصلاح‏طلبی دوست دارند بشنوند، پس اصلاح‏طلب می‏شوند و باقی قضایا.
اما امروز آنها که تاریخ اصلاح‏طلبی این مرز و بوم را حداقل تورقی کرده‏اند، نیک می‏دانند که ردای اصلاح‏طلبی اگر به تن این افراد درآید، مسلم که آنچه حادث می‏شود نه اصلاح‏طلبی که نقطه مقابل آن است با هر نام و نشانی که می‏توان به آن بار کرد. پس قبل از اینکه زمینه پیدایش جنبش فراهم نیامده هزینه اضافی و گزافی به جنبش اصلاح‏طلبی مردم ایران تحمیل نکنیم.
سعید دانش
منبع : دسترنج


همچنین مشاهده کنید