جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


نام های توخالی، هویت گمشده


نام های توخالی، هویت گمشده
با وارد شدن معلم تمام هیاهو و شلوغی کلاس به یک باره خاموش شد. همه سر جای شان نشستند و به دهان معلم چشم دوختند. معلم خودش را معرفی کرد و کمی راجع به نحوه کلاس داری و تدریسش توضیح داد و بعد نوبت به معرفی دانش آموزان رسید.
معلم دفتر حضور و غیاب را باز کرد و اسامی را به ترتیب حروف الفبا خواند.
خودش را آماده کرده بود که اگر معلم فقط پسوند فامیلش را بخواند، جواب ندهد، اما اگر فامیل و پسوند را با هم خواند، آن وقت می توانست با کمی اغماض به قضیه نگاه کند و جواب بدهد.
نوبت به او رسید. معلم نه اسم کوچکش را گفت و نه نام خانوادگی اش را، فقط پسوند فامیلش را صدا کرد. او هم این بار تصمیمش را گرفته بود و جواب معلم را نداد. هر بار که معلم او را صدا می کرد با انگشتان دستش می شمرد. معلم با فاصله های چندثانیه ای، شش بار پسوند فامیلش را صدا کرد و او هیچ عکس العملی نشان نداد. بار هفتم معلم فامیل و پسوند فامیلش را با هم صدا زد و گفت که: «پس فلا نی غایب است، من برایش غیبت می زنم.»
با شنیدن این حرف دستش را بلند کرد و معلم با دیدن او گفت: «تو حاضر هستی؟ چرا این همه صدایت کردم، جواب ندادی؟»
سرش را پایین انداخت و هیچ چیزی نگفت.
آن روز به خیر گذشت، امابه قول خودش این مصیبت هر سال او بود. پیش خودش فکر می کرد او که نام خانوادگی داشت، چرا معلم پسوند فامیلش را صدا می زند.
بارها وبارها به خاطر دنباله نام خانوادگی ، هم کلا سی هایش او را مسخره کرده بودند. حتی یک بار در دانشگاه با یکی از اساتیدش که او را فقط با پسوند خانوادگی اش صدا کرده بود، مشاجره کرد و همین موضوع باعث شد که در جلسه های آخر ترم، واحدی را که باید با آن استاد می گذراند، حذف کرد.
همه جا خودش را فقط به نام و نام خانوادگی اش معرفی می کرد، اما وقتی مجبور بود کارت شناسایی اش را نشان بدهد، کلی خجالت می کشید.
چند بار تصمیم گرفت که به ثبت احوال برود و خودش را از این پسوند خلا ص کند، اما به محض اینکه پدرش متوجه نیت او می شد، سرسختانه مخالفت می کرد و به او می گفت: «بچه جان، تو نمی فهمی! این اصالت و میراث خانوادگی ما است. خیلی ها هستند که نام خانوادگی شان با ما مشترک است، اما آنچه ما را از آنها مجزا می کند، همین پسوند است.»
ولی به نظر او این حرف پدر معنی نداشت. اولا کسی او را گم نکرده بود که بخواهد از روی پسوند و نام خانوادگی آن هم بین هزاران هزار آدم، دنبالش بگردد. در ثانی او برای اطرافیانش شناخته شده بود وبا همان نام و نام خانوادگی کارش راه می افتاد و احتیاجی به این دنباله نداشت. ثالثا، این چه جور اصالتی بود که همه جا باعث سرافکندگی و شرمندگی اش می شد. رابعا اگر قرار بود از اجدادش مال و منال یا جنس عتیقه ای به ارث برسد، مطمئنا آن وقت جزو ورثه محسوب نمی شد.
با این اوصاف و دلا یل، حالا چرا پدرش او را سرزنش می کند و به خاطر اینکه او می خواهد این پسوند را از شناسنامه اش حذف کند، جزو نوادگان ناخلف به حساب می آید، حیران و سرگردان مانده است.
انتخاب نام برای نوزاد، نشان دهنده فرهنگ هر خانواده است. نام و نام خانوادگی هرکس، در هویت، شخصیت و رفتار او در طول زندگی، تاثیری عمیق دارد.
نام، بخشی از هویت فرد است. پس نام و نام خانوادگی باید نشان دهنده هویت فردی، خانوادگی، ملی و فرهنگی صاحب نام باشد و به همین دلیل یک ایرانی، نامش باید نشانگر ملیت و فرهنگ ایرانی باشد. بنابراین برخلا ف گذشتگان که گاهی بعضی خانواده ها نام فرزندان پسر خود را اسکندر، چنگیز، تیمور و... می گذاشتند، امروزه با توجه به آگاهی و اطلا عاتی که والدین دارند، انتخاب چنین نام هایی برای فرزندان جایز نیست.
یکی از حقوقی که بر گردن پدر و مادرهاست انتخاب نام خوب برای فرزندان است. نام انتخاب شده باید واقعی باشد و به تعبیری اسم باید با مسمی و مناسب با وضعیت جسمانی، باطنی، فرهنگی، اجتماعی، دینی و تعلقات خانوادگی باشد نه محصول تخیلا ت وآمال دست نیافتنی و آرزوهای دور و دراز (یا امیال سرخورده پدر و مادر) باشد.
در ایران پیش از اسلا م، بسیاری از نام های پسران از نام هایی که بر انواع حیوانات گذاشته شده بود، گرفته می شد. مانند تهمورس (تهم به معنی نیرومند و اورس به معنی سگ) یا گیو که تصحیف گاو است یا تهماسب یعنی دارنده اسب توانا و گرشاسب یعنی دارنده اسب لا غر.
در ایران پس از اسلا م، به دلیل تدین، شایع ترین نام برای مسلمانان، نام و القاب پیامبر اسلا م (محمد، احمد و مصطفی) و نیز بنده خدا (عبدالله، عبدالرحیم و عبدالرحمن) بوده است. از جهت مذهبی، در میان شیعیان، قطعا هیچ گاه کسی نام معاویه یا یزید یا شاید حتی نام سه خلیفه اول را بر فرزند خود نگذارد.
انتخاب نام های اسلامی در مناطق مختلف جهان اسلام، بیانگر گرایش مذهبی ساکنان آنجاست. از دوره صفویه به بعد که تشیع دوازده امامی، مذهب رسمی ایران شد، اکثر پسران را علی نام نهادند و ترکیب های زیادی مثل محمدعلی، حسین علی، رجب علی و حتی نوروز علی و مهرعلی مرسوم شد.
پس از مشروطیت، نام های جدیدی رسم شد تا آنجا که وثوق الدوله نام دختر خود را «مشروطه» گذاشت (و بعد آن را به «مستوره» عوض کرد.)
در دوره پهلوی، اسم رضا و ترکیبات جدید آن با نام معصومان شیعه مثل محمدرضا، علی رضا، غلا مرضا، حمیدرضا و... رایج شد. اما هم چنان، مرسوم ترین نام ها محمد و ترکیبات آن از جمله محمدعلی، محمدحسن، محمدباقر، علی محمد و... (یا غلام حسین، عبدالحسین، غلا مرضا، عبدالرضا و...) بود.
تا پیش از این تحولا ت، نام های طبقات عادی ایرانی چندان خوشایند نبوده است. اسامی مانند: «علی جوکی، مقصود کچل، علی بوقه، مهدی هفت رنگ، شارجب، ابرام سلا خ، باقر خالدار، اشرف ترکه، حبیب ساچمه، یوسف پاشنه طلا ، تقی بنگی، علی اردنگی، غیاث چائی پز، رجب آسمان جل، مقبل کبوتر، رجب نی نی و...»
فرهنگ، آداب و معیارهای نام گذاری در میان ملل و اقوام مختلف با هم فرق می کند. برای نمونه به چند فرهنگ مختلف اشاره می کنیم.
۱) در میان سرخ پوستان، وقتی نوزادی به دنیا می آید، بزرگترها برایش نامی را انتخاب نمی کنند، بلکه صبر می کنند تا کودک بزرگ شود و به ابتکار خود کاری انجام دهد، مثلا خودش حیوانی را شکار کند یا گیاهی را کشف کند یا چیزی بسازد یا کاری ویژه انجام بدهد و این نام گذاری تقریبا مشابه اعطای لقب در فرهنگ ایران است که پادشاهان و امیران به بزرگان و نخبگان قلمروی خود براساس کارایی و هنرنمایی آنان، عنوانی خاص به ایشان اختصاص می دادند.
۲) اقوام مغول نیز مانند دیگر اقوام بدوی و صحرانشین، اسم نوزاد را از روی نخستین چیزی که پس از تولد نوزاد، وارد خانه می شد یا نخستین رخداد قابل ذکری که پس از تولد نوزاد، اتفاق می افتاد، انتخاب می کردند. چنان که نام غازان خان (پسر ارغون و نوه هلا کو)، قزغان (کتری) بود، چون اولین چیزی که پس از تولد او وارد خانه شده بود، کتری آب جوش بود. هم چنین یکی از پسران چنگیز را به این دلیل «جوجی» (میهمان) نامیدند که در بین راه و در طول سفر به دنیا آمده است.
۳) ترکمن ها، فرزندان خود را براساس طبیعت و اجرام سماوی مثل گون (آفتاب) یا آی (ماه)، اولدوز (ستاره) یا اوضاع جوی مانند نزول برف و باران به هنگام تولد نوزاد، نام گذاری می کنند.
البته بعضی از تیره های ترکمن مقیم ایران، چند هفته پس از تولد بچه، بزرگان و ریش سفیدان و روحانیون ترکمن، گرد هم می آیند و با تفال از قرآن مجید، نامی برای کودک انتخاب می کنند. یعنی پس از گشودن قرآن، اولین واژه ای که در آن صفحه قرآن به نظرشان برسد، همان واژه را بی کم و کاست به عنوان نام نوزاد انتخاب می کنند، نام هایی مانند «ولا الضالین»، «سبحان الله»، «غیرالمغضوب»، «الحمدالله» و «قل هواالله».
۴) در کشورهای غربی با اینکه اکثریت مردم اعتقاد مبرمی به دین آبا و اجدادی خود ندارند. اکثر نام های زادمانی برگرفته از اسامی موجود در عهد عتیق و عهد جدید است.
۵) اعراب، نام های غریبی چون «صدام» (بسیار صدمه زننده) و «جبار» و حتی «قاتل» بر فرزندان خود می گذارند.
یکی از واقعیت ها یا به نوعی معضلا ت جامعه ما این است که بسیاری از جوانان از نام یا نام خانوادگی خود بیزارند و ترجیح می دهند نام دیگری برای خود انتخاب کنند.
همان طور که گفته شد داشتن اسم خوب حق هر انسانی است و ما هیچ بحثی روی آن نداریم. اما کدام کشور را سراغ دارید که درصد بالا یی از مردمانش خواهان تغییر نام باشند؟ این پدیده مختص جامعه ای است که ارزش ها و ضدارزش ها به سرعت جایشان را به یکدیگر بدهند. وقتی جوانان یک کشور از نسل قبل و فرهنگ جاری جامعه خود می برند، پیشینه خانوادگی و نام خود را موجب سرافکندگی و تحقیر خویش می شمارند و این همه تعویض نام پیش می آید.
در ظرف شصت و شش ساله اخیر (یعنی بعد از شهریور ۱۳۲۰ تا امروز) شاید قریب یک میلیون نفر ایرانی، نام خانوادگی خود را عوض کردند. اولا ، عده زیادی از ناموران و مشاهیر از اینکه به طبقه کاسب و کارگر منسوب باشند، ناراضی بوده اند ثانیا، هزاران هزار روستایی و روستایی زاده که نام خانوادگی شان محمدآبادی، حسن آبادی و... بود، پس از مهاجرت به شهر، نام خانوادگی خود را عوض کردند. ثالثا انبوهی از مردم کشور که نام خانوادگی مرکب و توصیفی داشتند، در روابط اجتماعی، مکاتباتی و مطبوعاتی قسمتی از نام بلند خود را حذف کردند.
امروزه شاهدیم که افراد ایرانی چه میزان از مال وجان و عمر خود را برای کسب عنوان ایثار می کنند.
از طرفی فشاری که روی جوانان ایرانی برای ادامه تحصیل و کسب مدارک و مدارج دانشگاهی وجود دارد، شاید با هیچ کشور دیگری قابل قیاس باشد. مردم در اروپا و آمریکا تا این اندازه که در ایران رایج است به خود و خانواده شان برای کسب عناوین علمی فشار نمیآورند. تعویض نام خانوادگی (با دادن دادخواست به مراجع قضایی علیه اداره ثبت احوال) در ایران بیش از هر جامعه دیگر است. همان طور که تعداد کسانی که به دروغ، تیترهای علمی، دانشگاهی و اجتماعی به خود می بندند.
همه دولت ها در تمام ادوار برای رتق و فتق امور از گرفتن مالیات تا سربازگیری احتیاج به لیست منظمی از افراد ساکن در قلمروی خود دارند.
پیش از کودتای اسفند ۱۲۹۹، همه افراد ملزم به گرفتن ورقه هویت و داشتن شناسنامه شدند. برابر قانون ثبت احوال، هر فرد ایرانی باید دارای سجل احوال= شناسنامه ای باشد و نام او در آن شناسنامه (و در دفاتر ثبت احوال) ثبت و ضبط گردد. نام اشخاص، مرکب از دو جز» است: نام شخصی یا نام اول یا نام کوچک و نام خانوادگی.
انتخاب نام و نام خانوادگی به نوعی تبلور آرزوهای یک خانواده است. امروزه آمال و عقده گشایی های بعضی از پدران و مادران رابه نوعی در نام گذاری فرزندان شان می توان دید. مثلا کسی که نام پدرش قوچعلی و نام خودش صفرعلی است، پسرش را ژرژیا چارلی خطاب می کند و به این ترتیب می خواهد کمبودها و عقده های دوران ناداری و بی چیزی و بی سوادی و بی فرهنگی خود و خانواده اش را پنهان کند.
با ملزم شدن افراد به اخذ شناسنامه، اشخاص با رعایت ملا حظات و مناسباتی، برای خود نام خانوادگی انتخاب کردند. مثلا عده ای به خاطر منتسب بودن به یک منطقه جغرافیایی نام خانوادگی خود را انتخاب کردند. عده ای به لحاظ قبیله و ایل و عشیره، عده ای به لحاظ شغل و حرفه و عده ای به مناسبت عنوان کتابی که پدر یا جدشان تالیف کرده بود.
اما اکثریت بالا یی از ایرانیان در هشتاد سال قبل که گرفتن نام خانوادگی اجباری شد، بی سواد بودند و به ماموران اداره آمار مراجعه می کردند که شناسنامه بگیرند، اما نامی برای خود انتخاب نکرده بودند.
بعضی ماموران آمار، در دادن نام خانوادگی به این اشخاص، کج سلیقگی و گاهی شاید بددلی نشان دادند که چون در نسل بعد فرزند و فرزندزادگان آنان سواد آموختند و در جامعه راه یافتند از داشتن آن چنان نام هایی اظهار سرشکستگی و خجالت کردند و با دادن دادخواست تصحیح شناسنامه به دادگاه شهرستان، در مقام تغییر و تعویض نام خانوادگی خود برآمدند.
همانطور که گفتیم از جهت حقوقی انتخاب نام اول و نام خانوادگی حق هر کس است، اما تذکر یک نکته بیراه نخواهد بود و آن اینکه: آیا کسی که نام خودش ابوالقاسم، مصطفی و محمد است با نام گذاری فرزندش به نام های ایرانی اصیل باستانی، به دوگانگی فرهنگی بین نسل خود و نسل آینده دامن نمی زند؟ آیا پیامد منطقی این تضاد این نیست که جوانان امروز از نام هایی که پدران و مادران برایشان انتخاب کرده اند، شرمنده اند؟ آیا با عوض کردن نام و نام خانوادگی، گذشته و تاریخ خانواده و کشورمان هم تغییر می کند؟
بسیاری از ایرانیان ساکن آمریکا و اروپا برای راه یافتن به سطوح بالا ی شغلی و فرهنگی در خارج از کشور، نام خود را به نام های فرنگی تغییر می دهند. از نظر حقوقی نمی توان بر این افراد، ایرادی گرفت، آیا عوض کردن نام به نام فرنگی موجب اختلا ل در هویت شخص نمی شود؟
نویسنده : اعظم دانشجو
فهرست منابع در دفتر روزنامه موجود است.
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید