جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


شاهکاری که دیگر هیچ کس آن را دوست ندارد


شاهکاری که دیگر هیچ کس آن را دوست ندارد
داستان فیلم «جزیره» - برنده شش جایزه معتبر روسیه (Nika) - از این قرار است که طی جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۲ سرباز آناتولی و کاپیتان ارشدش تیخون توسط آلمان ها دستگیر می شوند، آناتولی بزدل که دائماً التماس می کند تا زنده بماند مجبور می شود به دستور آلمان ها کاپیتانش را بکشد. آناتولی از انفجار آلمان ها هم جان سالم به در می برد. در همان منطقه می ماند و تبدیل به یک راهب می شود. اما همیشه و در همه حال با حس گناه و عذاب وجدان زندگی می کند. سی سال می گذرد، آناتولی صاحب موهبت شفابخشی و روشن بینی می شود اما دیگر راهبان او را نمی فهمند و درک نمی کنند. مردم از جاهای مختلف برای شفا و درمان به سراغ او می آیند. او دائماً با قایقش می چرخد و ورد می خواند و از خدا طلب بخشش می کند. آدمیرالی برای شفای دخترش به نزد او می آید، دختر شفا می یابد و آناتولی راز دلش را برای آدمیرال بازگو می کند. آدمیرال همان تیخون است و به آناتولی می گوید که در همان شبی که به او شلیک کرده، فقط بازویش مجروح شده و نجات یافته است و به آناتولی می گوید برو و در آرامش زندگی کن. آناتولی مدتی بعد پس از فراغت از اندوه می میرد. مردنی که وعده اش را خود او می دهد، در تابوتش دراز می کشد، چشمانش را می بندد و از زندگی رهایی می یابد.
«جزیره» درام عجیبی است که بیننده متجدد فیلم در نگاه نخست تنها به لحاظ ساختار روایی آن ممکن است آن را مورد ملاحظه قرار دهد و البته در چنین نگاهی تمامی آنچه استعاره محسوب می شود هم نمونه منسوخ و زمان گذشته تلقی می شود چرا که به زعم مخاطبین سینما شاید دوره این فیلم ها گذشته است و معجزه یی که مستقیماً از روحیه معنوی بلند می شود دیگر توانایی تاثیرگذاری اش را از دست داده است. به هر ترتیب انسان معاصر صاحب حق است که در مواجهه با آنچه فکر می کند توان منشاء اثر بودنش را از دست داده حسی تدافعی بگیرد چرا که واقعیت مطروح چنین جهانی دیگر حضور حادی در روزمرگی تماشاگرانش ندارد.
«جزیره» در روسیه و دیگر کشورهای اروپایی از سوی منتقدان و روشنفکران مورد ستایش قرار گرفته است و البته این طرز برخورد ما را به تمجید آن وادار نمی کند اما آنچه می تواند حسی مشترک را در میان خیل تاییدکنندگان موجب شود چه می تواند باشد؟ انکار تایید فیلمی مانند «جزیره» پیش فرض مخاطب کنونی است و لذا عدم رضایت از تماشای آن پیشاپیش محتمل است، صحبت و مناقشه اینجاست که آنکه تایید می کند، کدام جنبه آن را لمس کرده است و بر کدام اثر آن صحه گذاشته است ؟
فیلم «جزیره» یک روز پیش از اکران عمومی آن برای کلیسای روسیه به نمایش درآمد تا برخورد کلیسا و جامعه روحانیون با محتوا و ارائه آن را ملاحظه کنند. بی هیچ مقبولیت همه جانبه یی، تسامحی که کلیسا با چنین فیلمی از خود بروز داده است، بسیار ستودنی است. اینکه بپذیریم لایعقلی نیمه بیشتری را در کارهای روزمره انسان دربر دارد برای هر انسانی مردود قلمداد می شود اما وقتی آن را در قالب شخصیت هایی دور خود می بینیم، می خندیم و از شادمانی «آن» نبودن صفت می دهیم و فاصله می گذاریم. در فیلم «جزیره» با آدم هایی روبه رو هستیم که از هر جهاتی بیرون از جهان ما، واقعیت ما و محیط ما زندگی می کنند، آدم هایی که برای ما همچون کوه های یخ قطب جنوب تصور می شوند و حرکات و رفتارشان برای ما بی شباهت به سکون صخره و سنگ ها نیست و کرختی آنها و محیط شان برای ما بزرگ نمایی می شود و در اولین فرصت دیدگان خود را از نگریستن به آن می بندیم و زندگی خود را هر لحظه در پیش می گیریم.
● «جزیره» براساس فیلمنامه دیمیتری سوبولف
- دانشجوی تازه فارغ التحصیل شده از انستیتوی فیلمسازی مسکو - ساخته شده است. پیوتر مامونوف، پروتاگونیست فیلم - سولیست گروه راک «زووکی مو» و بازیگر «تاکسی بلوز»- در زندگی واقعی اش نیز اکنون ده سال است که از مسکو به یک روستا عزیمت کرده است تا به مسائل معنوی و خداشناسی بپردازد. ولادیمیر مارتینوف، یکی از بزرگ ترین موسیقیدانان زنده جهان، موسیقی فیلم را کار کرده است؛ ضمن آنکه فیلمبرداری بی نظیر آندری ژگالوف - بهترین فیلمبردار حال حاضر روسیه- از چشم اندازهای شمال روسیه، لحاظ بصری فیلم را تمام و کمال درون قاب بندی هایش به خوبی مورد عرضه نهاده است.
فیلم از آغاز تا پایان در برف و سرما، در یخبندان و انسداد زندگی می گذرد، تصویری استعاری از انجماد زندگی آدم ها در هر لحظه و در هر کجا. آدم هایی کاملاً پوشیده، پوششی در هیئتی که به نظر می رسد هرکس تاوان کرده خویش را بر تن دارد و زمانی که پدر آناتولی مطمئن می شود که به آرامش رسیده و از عذاب گناهی که سال ها آن را تحمل کرده است رها می شود، جامه سفید می پوشد و همچون طبیعت سفید پیرامونش پاک و بی آلایش در تابوت دراز می کشد.
در «جزیره» می بینیم که یک گناهکار بزرگ (یک قاتل) تبدیل به یک قدیس می شود و اعمال قدوسیت اش را با طرزی عجیب و غریب نشان می دهد. سرگئی شوماکوف تهیه کننده فیلم در گفت وگویی درباره فیلم اظهار داشته است؛ «جزیره ربطی به ایده و اندیشه های رسمی کلیسا ندارد. در اینجا این موضوع وجود ندارد زیرا همه چیز پذیرفته شده است. همین موضوع، فیلم را از آنچه در اروپا، سینمای معنویت می نامند متفاوت می سازد. فیلم های اروپایی کوشش در جهت حل مسائل معنوی بغرنج جهان کنونی را ارائه می دهند و سوال ایمان هنوز حل نشده است. اما در اینجا این موضوع اهمیتی ندارد. به اعتقاد من پارادوکس فیلم بر همه واقعیات آن سایه می افکند...» فیلم با تصویر کردن جرم آناتولی به درونمایه مذهب نقب می زند که «دعا کن، ایمان داشته باش، خدا همه چیز حتی معاصی کبیره را می بخشد.»
فیلم به واسطه داشتن سبک و اسلوب با «آندری روبلف»(۱۹۶۶) آندری تارکوفسکی - به واسطه انتقال حس فیلم از طریق تجسم و تصویر آب، استفاده از مونوکروماتیک رنگ ها، و تصویرنمایی راهب ها- تشابه دارد و این در حالی است که فیلم تارکوفسکی اعراض گر تراژدی، خونریزی و درد مکتوم در پس تصاویر هارمونیک فیلم است در حالی که لونگین داستان تراژدی یک انسان را به صورت خیالی به تصویر درمی آورد.
پدر آناتولی مسیری را دائماً با گاری پر از زغال طی می کند و تمام زندگی اش را به ریختن زغال در کوره سپری می کند؛ آتشی که او را می سوزاند ملودرامی است که او را به سوی رخداد تراژدی پیش می برد اما این تراژدی پیش تر ها رخ داده است و آنچه هست موعد رهاشدن از این عذاب سوزناک است.
به هر ترتیب «جزیره» تنها چیزی را که به ما گوشزد می کند و آگاهی می بخشد؛ رویارویی با اعمالی است که تاکنون انجام داده ایم و شاید این اعمال ما از عمل قبیح آناتولی هم وحشتناک تر بوده باشد. پس حق داریم فیلم را انکار کنیم زیرا کمتر کسی از میان ما پدر آناتولی می شود یا حتی با آن همذات پنداری می کند.
سام آستان
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید