جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

آموزش گریزی


آموزش گریزی
همه ما از وادی دانش آموزی، قدم به عرصه دانشجویی گزارده ایم. در طی ۱۲ سال پشت نیمکت ها نشسته و به آنچه که آموزگاران گفته اند به واقع و یا در ظاهر گوش فرا داده ایم و به تکالیفی که برای ما معین شده است، تا حدی یا به طور کامل عمل کرده ایم، سپس آموخته هایمان را در بوته آزمایش قرار داده و وارد مکانی به نام دانشگاه شده ایم، یعنی می توان گفت از دنیایی که علم را در میان دستانمان قرار می دادند به دنیای دیگری که باید به دنبال علم، گشایش ها و نوین ها بگردیم، وارد شده ایم.
شاید بگویید این جملات از بدیهیات است و چه لزومی در بحث آن وجود دارد، ولی من این ها را به عنوان پیش زمینه برای طرح مساله ای که در نظرم است، مطرح کرده ام.آیا ما فرق بین دانش آموز و دانشجو را می دانیم؟
اگر از لحاظ لغوی، این دو کلمه را مقایسه کنیم به راحتی درک خواهیم نمود که یکی فرد یا عنصری است دریافت کننده و دیگری جوینده. یک جوینده در مسیر حرکت خود با عوامل و انسان های زیادی برخورد می کند و از هر کدام، هر چند اندک، چیزی بر بار اندوخته های خود می افزاید. او برنامه رسیدن به هدف خود را طوری تعیین می کند که بهترین بازده را بدست آورد. به عنوان مثال اگر اولین فردی که در مسیر او قرار می گیرد، نتواند کمک چندانی به او بکند، از طی طریق دست نمی کشد، بلکه به مسیر خود ادامه می دهد تا بتواند جواب سوالاتش را بیابد.
یک انسان جوینده که به دنبال کسب موفقیت است، در هر لحظه، جوانب مثبت جایی را که در آن حضور دارد، می سنجد و اکتفا کردن به وضع موجود در فرهنگ نامه لغات او جایی ندارد، اگر استادی که به او اختصاص داده شده است، نمی تواند به خوبی دانسته هایش را القا کند به امکانات دیگری که می تواند دسترسی داشته باشد، رجوع می کند. در دانشگاهی که جویندگان به جای کلاس درس در کریدورها حضور پر رنگ تری دارند چه انتظاری می توان داشت؟
اگر پای صحبت یکی از این "جویندگان ساکن" بنشینیم، در یک نقد صریح و شیوا، در یک نتیجه گیری به ما خواهند گفت:" عدم وجود استاد باسواد، عدم وجود فضای معمارانه و عدم های بسیاری، ما را معتکف گوشه پنجره های سالن کرده اند و ما قبل از شکستن هیبت کنکور، مدینه فاضله ای در ذهن داشته ایم و هم اکنون به سرخوردگی مبتلا شده ایم و به عنوان یک استعداد شکوفا نشده در حال پرپر شدن هستیم و..."حق با آن هاست، چون در این عصر نه استادی، نه کتابی، نه کتابخانه ای و نه شبکه گسترده مجازی، هیچ چیزی وجود ندارد!
در مقابل چنین انسان هایی حتی اگر بهترین اساتید نیز قرار بگیرند، باز هم با همین وضع روبرو خواهیم شد تا چه حد می توانیم با تکرار بهانه هایی خود را از مسیر منحرف کنیم.
باید قبول کنیم، ما دانشجویان، بیشتر "آموزش گریز" هستیم. در پست های دوستان از نواقص و اینکه آیا می توان معماری را آموزش داد، فضاهای آموزشی، اساتید پیر تاریخ گذشته و اساتید جوان ناپخته سخن گفتیم، که همه آنها شایسته تامل و تفکر بودند و هستند.
ولی اگر تمامی این مشکلات حل شود، نسلی که پیش روی ما قرار خواهند گرفت، پذیرا و جویای آموزش خواهند بود؟
کمی هم به خودمان برگردیم، شاید از ماست که بر ماست. انگ بی سوادی بر اساتید و نامناسب بودن جو آموزشی راحت ترین جملاتی است که می توان بر زبان جاری کرد، حداقل با خودمان صادق باشیم.
ir.persiandlog.Eventspace
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید