جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

تفکر انتقادی در تعلیم و تربیت


تفکر انتقادی در تعلیم و تربیت
بدون تردید راسل یکی از بزرگ ترین متفکران تاریخ اندیشه غرب به شمار می آید. دستاوردهای مهم و برجسته او در حوزه منطق و ریاضیات در کنار تعاملات دقیق و عمیق او در حوزه فلسفه سال هاست که در محافل اندیشه و علم مورد بررسی و نقد قرار می گیرد؛ اما در این میان، آرای تربیتی راسل آن گونه که باید مورد بررسی علمی و فلسفی واقع نشده است.
باوجود این در سال های اخیر، برخی نظریه پردازان تربیتی در غرب مطالعات خود را روی آرای تربیتی راسل متمرکز کرده اند، هرچند چنین مطالعاتی از قدمتی کمتر از یک دهه برخوردارند، ولی نگاه عمیق و دقیق نویسندگان این مقالات خود نویدبخش مطالعات گسترده بعدی است. نگارش مقالات علمی درباره آرای تربیتی راسل توسط بزرگانی همچون نوام چامسکی ، پل هگر، آرتور کاندیس ، پروفسور اگنر و... نشان دهنده این مطلب است که تعلیم و تربیت جایگاه ویژه ای در منظومه فکری راسل داشته است.
در این میان، مقاله دکتر ویلیام هر(William Hare) با عنوان (thinking Bertrand Russell on critical) از جایگاه خاصی برخوردار است.
متن زیر که ترجمه و تلخیص مقاله نسبتا طولانی دکتر ویلیام هر است با نگاهی تحلیلی به بررسی جایگاه تفکر انتقادی در نظام تعلیم و تربیت از منظر راسل پرداخته است.
آرمان تفکر انتقادی (critical thinking) ، آرمانی اساسی در فلسفه راسل است ، هر چند در میان آثاری که درباره تفکر انتقادی به نگارش در آمده چندان شناخته شده نیست. در دیدگاه راسل ، این آرمان در کالبد فلسفه ، علم ، لیبرالیسم و عقلانیت ریشه دوانیده است. این مقاله بر آن است این آرمان را که در سراسر مقالات و کتاب های او پراکنده است نوسازی کند. به ظاهر راسل مفهومی غنی و ارزشمند را بسط داده که مستلزم مجموعه ای پیچیده از مهارت ها، منش ها و نگرش هاست که در مجموع فضیلتی را مطرح می کنند که واجد هم جنبه اخلاقی و هم عقلانی است. نگرشی در اعتقاد معرفت شناختی راسل ریشه دوانیده است که معرفت امری دشوار ولی قابل حصول است و در اعتقاد اخلاقی او، آزادی و استقلال در پژوهش موضوعی حیاتی است. دیدگاه راسل درباره تفکر انتقادی اهمیتی فوق العاده در فهم ماهیت اهداف تربیتی دارد. آرمان تفکر انتقادی ، آرمانی اساسی در اندیشه تربیتی راسل است ، هرچند تاکنون چندان مورد توجه واقع نشده است.
نام راسل بندرت در میان آثاری که در طی ۲۰ سال اخیر به نگارش در آمده ، دیده می شود. تعداد اندکی از مفسران به اهمیت آثار راسل در ارتباط با هر نظریه تربیتی که دربردارنده بخش انتقادی است ، پی برده اند. به عنوان نمونه ، چامسکی ما را به یاد مفهوم انسان گرایانه راسل از تربیت می اندازد که در آن دانش آموز به عنوان شخصی مستقل در نظر گرفته می شود که رشد و پیشرفت او به وسیله القای عقیده تهدید می شود؛ همچنین وود هوس به مفهوم رشد اشاره کرده است و علاقه و دلبستگی راسل به حفظ آزادی کودک برای به کار بستن قضاوت فردی درباره مسائل اخلاقی و عقلانی را خاطرنشان می کند. اشتاندر این ادعای راسل را مورد توجه قرار می دهد که تحصیل و آموزش ، اغلب ذهنیت توده ای را ترغیب و تشویق می کند که همراه با تعصب و کوته فکری در کنار ناتوانی برای پرورش آن چیزی است که راسل عادت انتقادی ذهن می نامد. خطر القای عقیده ، اهمیت قضاوت فردی و رواج عقاید جزمی ، همگی نشان دهنده اهمیت آن چیزی است که امروزه تفکر انتقادی نامیده می شود.
اظهارنظرهای راسل درباره تفکر انتقادی در سراسر نوشته های او پراکنده است و هرگز در یک تبیین جامع جمع آوری و مورد بررسی قرار نگرفته اند؛ هر چند راسل خود نیز چندان تمایل نداشت از اصطلاح شناسی حاکم بر تفکر انتقادی استفاده کند. این اصطلاح تنها در ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ مرسوم شد و فیلسوفان قبلی از عباراتی همچون باریک اندیشی ، تفکر صریح و تفکر علمی سخن به میان می آوردند. راسل نیز اصطلاحات متعددی را به کار می برد که برخی از آنها همچون نگرش انتقادی ، قضاوت انتقادی ، نگاه موشکافانه و نقادانه، سنجش نقادانه و.... اشاره به همین عادت انتقادی ذهن دارد. برداشت راسل از تفکر انتقادی مستلزم رجوع به زنجیره گسترده ای از مهارت ها منش ها و نگرش ها است که در مجموع فضیلتی را توصیف می کنند که هم دارای جنبه عقلانی و هم جنبه اخلاقی است.
از سوی دیگر، این فضیلت برای اجتناب از ظهور رذائلی همچون جزمیت و پیش داوری است.
مهارت های انتقادی شامل موارد ذیر است:
۱)توانایی برای یافتن یک راه حل بی طرفانه ای که خود مستلزم فراگیری برای تشخیص و کنترل تعصبات مان است. نگریستن به عقاید خویش با بی طرفی مشابهی که در بررسی عقاید دیگران داریم ، قضاوت کردن درباره موضوعات بر حسب شایستگی آنها، تلاش برای پی بردن به حقایق مرتبط و قدرت سنجیدن استدلال ها از جمله این مهارت هاست.
۲) توانایی تشخیص و مورد پرسش و تردید قرار دادن مفروضات که این مساله خود مستلزم فرا گرفتن این مطلب است که نباید زودباور بود. به کار بردن آنچه راسل شک سازنده می نامد برای آزمودن عقاید ناآزموده و مخالفت کردن با این اندیشه که شخص صاحب نظری همچون یک فیلسوف بزرگ کل حقیقت را تسخیر کرده است. از نگاه راسل تردیدناپذیرترین عقاید ما به همان اندازه می تواند خطا باشد که عقاید مخالفان گالیله.
میان آنچه راسل درباره تفکر انتقادی بیان کرده و ادبیات تفکر انتقادی در سال های اخیر، قرابت خاصی وجود دارد.
● عدم توقف در تردید
در بحث درباره تفکر انتقادی ، راسل طرح اعتراضی را از سوی مخالفان تفکر انتقادی پیش بینی می کند و آن این است که تفکر انتقادی ممکن است موجب شود مردم به جای شرکت کننده به تماشاگر تبدیل شوند. راسل چنین پاسخ می دهد که فیلسوف، تماشاگر صرفا شکاک فعالیت های انسانی نیست. ما نیاز داریم که بیاموزیم بدون قطعیت زندگی کنیم. در عین حال نباید به وسیله تردید متوقف شویم. یادآوری این مطلب اهمیت دارد که راسل تفکر انتقادی را با خبرگی منطقی یکسان تلقی نمی کند. منطق و ریاضیات از نگاه او الفبای کتاب طبیعت هستند و نه خود کتاب طبیعت.
راسل در موارد بسیاری این مطلب را آشکار می کند که باورهای آدمیان باید متناسب با شواهد باشند. چنان که دیدیم راسل بر راه دستیابی به منابع بی طرفانه شناخت تاکید می کند و مسلما بدون چنین راه دستیابی، توانایی انتقادی ما نمی تواند به وظیفه خود عمل کند.
شیوه بیان راسل، بخصوص تاکید او بر قضاوت، این نکته را بیان می کند که مهارت های انتقادی نمی تواند به یک قاعده صرف که به طور یکنواخت و روزمره به کار گرفته می شود، تقلیل یابد. قضاوت انتقادی به این معناست که انسان باید دلایل و استدلال ها را بسنجد و حقیقت تقریبی را مورد ارزیابی قرار دهد. از سوی دیگر، تفکر انتقادی نیازمند انتقادی بودن درباره تلاش های خود ما در نقدگرایی است ؛ به عنوان نمونه ، راسل متذکر می شود که ابطال ها بندرت نهایی و معمولا مقدمه ای برای اصلاح های بعدی هستند. در نتیجه تفکر انتقادی باید شامل تاملی انتقادی در آنچه برای تفکر انتقادی می گذرد، باشد. تفکر انتقادی ضرورتا یک کار مهم سلبی نیست و گواه آن نیز تاکید راسل بر شک سازنده و هشدار او مقابل اعمالی است که منجر می شود کودکان به منتقدان ویرانگی تبدیل شوند.
از نگاه راسل ، یکی از جنبه های مهم و درعین حال فراموش شده تعلیم و تربیت ، آموزش چگونگی حصول نتایج صحیح درباره داده های ناکافی است ؛ هرچند این امر راسل را به پیش فرض وجود یک قوه خطاناپذیر هدایت نمی کند، اما بیان می کند که عقلانیت کامل آرمانی دست نیافتنی است و عقلانیت مساله ای ذومراتب است. تملک صرف مهارت های انتقادی برای این که فرد یک متفکر نقاد شود، ناکافی به نظر می رسد. راسل به مساله منش ها توجه می کند و این بدین معناست که مهارت ها باید در عمل اعمال شوند. منش هایی که او مورد توجه قرار می دهد عبارتند از:
۱) خصلت پژوهش بیطرفانه
۲) خصلت سنجش شواهدو عدم تصدیق کامل قضایایی که دلیل برای اعتقاد به درست بودن آنها وجود ندارد.
از نگاه راسل ورای مهارت ها و منش ها، مجموعه ای از نگرش ها وجود دارد که جهان بینی شخص منتقد را توصیف می کند. در نگرش انتقادی موارد زیر مطرح می شود:
۱) درک جایزالخطا بودن انسان و فهم عدم قطعیت بسیاری از امور که اغلب مسلم در نظر گرفته می شوند.
۲) جهان بینی فاقد تعصب درباره عقاید و باورهایمان و آمادگی درونی برای اهمیت دادن به طرف مقابل. در جایی که هر مساله به عنوان مساله ای قابل بحث در نظر گرفته می شود، چنین تشخیص داده می شود که آنچه بر دانش می گذرد مسلما نیازمند اصلاح است.
۳) امتناع از این اندیشه که امیال و آرزوهای خودمان فراهم کننده کلیدی برای فهم جهان هستند. تشخیص این که آنچه ما باید دوست بداریم هیچ گونه ارتباطی با آنچه هست ، ندارد.
۴) محتاط بودن بدون افتادن در دام شکاکیت کاهلانه یا شک جزم گرایانه. راسل دفاع می کند از جهان بینی خاص خود که حد واسط میان شکاکیت مطلق و جزم گرایی تمام عیار است.
در جهان بینی راسل فرد میل شدیدی برای دانستن دارد که این میل شدید آمیخته با پروای بسیار است.
راسل قوه درک غیر جازمانه نقادانه را به عنوان نگرش حقیقی علم توصیف می کند و اغلب از جهان بینی علمی ، روح علمی ، اخلاق علمی و خوی علمی ذهن سخن به میان می آورد؛ اما راسل بر این باور نیست که تفکر انتقادی تنها در علم ظاهر می شود. راسل تعابیر مختلفی را به کار می برد که نشان از ارتباط تفکر انتقادی به جهان بینی لیبرال و اخلاق عقلانی است.
نگرش انتقادی منعکس کننده یک چشم انداز اخلاقی و معرفت شناختی است که تاکید می کند بر:
▪ حفظ باورها، اما نه به صورت جزم گرایانه
▪ شکاکیت در مورد همه باورها
▪ این باور که معرفت امری دشوار، اما ناممکن نیست.
▪ آزادی عقیده
▪ صداقت
▪ مدارا
تبیین راسل از تفکر انتقادی ، خود تبیینی انتقادی است. این تفکر در قالب تردیدهای پست مدرن درباره مفاهیم روشنگری ارائه نمی شود؛ تردیدهایی که راسل آنها را به عنوان تردیدهای جزم گرایانه در نظر می گیرد. هم در قلمروی مهارت ها و هم در حوزه منش ها، راسل بر بی طرفی تاکید می کند. او به زیرکی از این موضوع آگاه است که مسائلی وجود دارد که تحقق این آرمان (تفکر انتقادی) را با شکست مواجه می سازد. هیچ کس نمی تواند با بی طرفی مطلق بنگرد، اما این رهیافت پیوسته امکان پذیر است.
او سخن از مهار و کنترل تعصبات به میان می آورد، ولی بی درنگ اظهار می کند که تعصب فرد ممکن است بسیار عمیق و شدید باشد. این تعصب حتی خود را در مقالات علمی نیز می تواند نشان دهد. راسل تصدیق می کند که تبیین او از نگرش انتقادی ممکن است چیزی بیش از یک حقیقت بدیهی پیش پاافتاده به نظر نرسد، اما به یاد داشتن و وفادارماندن به آن ، بخصوص تا آنجا که به تعصبات خودمان مربوط می شود به هیچ عنوان موضوع آسانی نیست.
محمد مهدی میرلو
منبع : روزنامه جام‌جم


همچنین مشاهده کنید