پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


نجات انسان


نجات انسان
لندن، دروازه تمدن امروز و مرکز یک امپراتوری بزرگ در فیلم کوارون تبدیل به محل اغتشاش و درگیری شده است؛ هیچ کس برای کسی دلش نمی سوزد و تمام مهاجران مانند حیواناتی در قفس نگهداری می شوند، نژاد پرستی در حد بالایی قرار گرفته، آرامشی در انسان ها وجود ندارد، امنیتی نیست و در نهایت اینکه نسل اروپایی مقطوع النسل شده و کودکی متولد نمی شود؛ کوارون با این فیلمش در واقع یک آخرالزمان امروزی می سازد.
فیلم در سال ۲۰۲۷ اتفاق می افتد و نزدیک ۱۸ سال از تولد آخرین کودک متولد شده انسان می گذرد و همه دنیا رو به نابودی است. در ابتدای فیلم ما با خبر مرگ جوان ترین انسان روی زمین مواجه می شویم و خودمان را برای یک وضعیت فوق العاده آماده می کنیم. تئو، شخصیت اصلی فیلم با بازی درخشان کلایو اوون، شخصیت درون گرا و منفعلی است که در رمانی که فیلم از آن اقتباس شده شخصیتی پیچیده دارد که در طول رمان به خوبی در ذهن ما ساخته می شود، چیزی که در سینما به هر حال نمی تواند زیاد از آن بهره ببرد.
فیلم از نگاه تئوست روایت می شود. به غیر از چند صحنه که یا از دست کارگردان در رفته یا کاری غیر از آن نمی توانسته بکند. او در خیابان های لندن پرسه می زند و بعد نزد همسر سابقش جولیان می رود تا خواسته او یعنی عبور یک دختر پناهنده از مرز را اجابت کند؛ دختری سیاه پوست که حامله تنها فرزند آدم است.
فیلم که از رمان علمی- تخیلی پی دی جیمز اقتباس شده است به هیچ وجه یک فیلم علمی- تخیلی نیست و در مصاحبه یی هم که با خود کارگردان انجام شده ، گفته است قصد ساختن فیلمی علمی- تخیلی را نداشته و حتی رمانی که فیلم از روی آن اقتباس شده را نخوانده است، و تنها همکار فیلمنامه نویسش رمان را خوانده است (تیموثی سکستون). او با فضاها و حوادثی که از آینده جهان می سازد و از مولفه هایی که تغییرات زیادی را در جهان نشان می دهد هیچ استفاده نمی کند و با این کار به ما می گوید که در آینده خبری از آن پیشرفت های آنچنانی نیست بلکه پر از بحران هایی است که امروز ریشه هایش را به وجود آورده ایم.
کارگردانی فیلم با اعتماد به نفس بالایی انجام شده است؛ فیلم پر است از نماهای طولانی و بلند که کار را برای همه سخت می کند؛ بازیگر، کارگردان، فیلمبردار و در نهایت تماشاگر. گاهی دوربین روی دست قرار می گیرد و حرکات تند و آرام می شود، گاهی آنقدر مستندوار می شود که قطره های خون روی لنز دوربین می ریزد و به تماشاگرش می گوید این فقط یک فیلم است. در واقع ویژگی های زیادی از نوع روایت پست مدرن در فیلم وجود دارد؛ روایتی که همیشه فاصله اش را با تماشاگر نشان می دهد و پر از روایت های متفاوت است به طوری که هیچ گاه روی یک خط روایی ثابت قرار نمی گیرد. گاهی از بن مایه ها امروز استفاده می کند تا بگوید فیلم برای امروز است؛ یازدهم سپتامبر، مساله مهاجرت و درگیری هایی که چند وقت پیش در فرانسه صورت گرفت، مساله مسلمان ها و تروریست گاهی سمبلیک می شود (حامله بودن زن در طویله و به دنیا آمدن کودکی که جهان در انتظارش است آن هم با پخش یک موزیک کلیسایی).
کوارون کارگردان مکزیکی فیلم که معروفترین کارش «مادرت را نیز» است و قبل از این فیلم چند کار اقتباسی دیگر از جمله هری پاتر (زندانی آزکابان) را به تصویر کشیده است، عنوان کرده که من داستان را توی ذهنم داشتم و نمی خواستم رمان را بخوانم و خودم را گیج کنم. در واقع او با «فرزندان آدم» نوع دیگری از اقتباس فیلم را تجربه می کند که با بی اعتنایی تمام به نویسنده رمان همراه است و فقط از یک سری از اتفاقات و اسکلت پیرنگ رمان استفاده می کند. وی که با استفاده نکردن از مونتاژ و شاید تدوین سعی کرده تا افکت های مختلفی به تصاویر دهد، باعث شده فضا و محیط عناصر اصلی فیلمش باشند و پا به پای شخصیت ها در کلیت فیلم تاثیرگذار باشند. همینطور فیلمنامه نویس تمام تلاشش را برای بازگو کردن دغدغه ها و مشکلات امروز جهان و نشان دادن فاجعه مورد نظرش می کند، در واقع کتاب جیمز فقط یک نقطه عزیمت و الهام بخش فیلم است.
فیلم «فرزندان آدم» با نشان دادن تصویر غریبی از شهر و انفجاری نابهنگام آغاز می شود و فضایی سرد ولی میخکوب کننده دارد؛ فضایی که گاهی کش دار و خسته کننده است (هنگامی که تئو جاسپر را ملاقات می کند) گاهی سریع پر از تحرک می شود (اواخر فیلم). ولی از آن نوع فیلم هایی است که با اینکه زیاد از آنها گفته نمی شود ولی می تواند حرکت های زیادی در فرم و تکنیک های ساخت فیلم ایجاد کند.
مهدی فاتحی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید