جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


سکولاریسم تربیتی


سکولاریسم تربیتی
گرانیگاه جهان جدید، طرح پرسش ها و آموزه های معرفت شناختی تازه است. اکنون در آشوبناکی روزگار معاصر بشریت نیازمند به همواره دیگر گونه زیستن، خرد چراغ افق های تاریک فرادست کرده است. بی تردید، امروزه هر ذهن اندیشنده ژرف کاو، در هر سرزمین و به هر آیین، با این پرسمان جدی تاریخی رویارو است: «ما در کجای جهان ایستاده ایم؟»
با برآمدن آفتاب درخشنده و فروزنده انقلاب در سرزمین ما، هویت فرهنگی و تاریخی ایرانیان، در فصل تازه خویش، طلیعه تمدنی تازه را نوید می دهد که بر بنیاد ایستارها و انگاره های قدسی دین شکل می گیرد نیز از این روست که در بستر این تمدن سازی ایمانی، چالش های مرتبط با عرصه های دین و تدین، دانش و پژوهش، علم و فناوری و مفاهیم و سازه های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، همه و همه، با همراهی بی شماری از پرسش های دراز دامن و نفس گیر، در حیات جمعی جامعه ما، به ویژه در میان دانشجویان پرسنده و پژوهنده، بسط یافته اند. ذهن تکاپوگر فرهیخته دانشجوی معاصر، نیازمند آن است که در فرآیند هم ارزی و یا تقابل نهادهای مدرن و ساختارهای برآمده از آن ها با لایه های تمدن شکوهمند اسلامی بر انبوه پرسش های خویش پاسخ هایی سخته و سنجیده بیابد.
حمد و سپاس خداوند را سزاست که توفیق سردمداری طغیان علیه شیطان و بازگشت به تعالیم انبیا را به ما بخشید و فخر روشنگری چراغ دین را در فضای تاریک و شرک آلود مخوف ترین قرن اسارت بشر به ما عطا فرمود و سپس تکلیف حراست از شریعت جاودانه اش را به ما سپرد. ادای این تکلیف مستلزم تحلیل عوامل نهان و آشکار انحراف، رکود یا انزوای شریعت از یک سو و پیش بینی و مهار موانع توسعه کمی و کیفی دین در جوانب گوناگون جامعه های انسانی، از سوی دیگر است.
امت اسلامی پیش از همیشه بر این نکته اتفاق نظر دارد که با بحران عمیق فکری مواجه است و فقدان فرهنگ منسجم، عقب ماندگی علمی- صنعتی، تیرگی تمدن، سقوط اخلاقی، نابسامانی های اقتصادی و ناهنجاری نظام های سیاسی، جلوه های گوناگون این بحران می باشد. هم چنین امت اسلامی کما بیش و به اجمال می داند، که راه نجات از این بحران عمیق فکری در بازگشت خودآگاهانه و عالمانه به قرآن و سنت نهفته است. با این حال شاید امت اسلامی نسبت به ماهیت تهاجمی این بحران و نقشه های از پیش طراحی شده برای تشدید آن وقوف کافی نداشته باشد و از این رو نسبت به راه های خروج از این بحران نیز دچار ساده انگاری شود. چه این که در اکثر طرح های اصلاحی پیش نهاد شده از سوی جنبش های اسلامی، غفلت از خصلت تهاجمی فرهنگ غرب و ساده انگاری نسبت به مبانی حفظ عقیده دینی به چشم می خورد.
فرهنگ و تمدن غرب، فارغ از تمایلات و درخواست های مسلمان ها، مرزهای اندیشه دینی را در می نوردد و به طور بنیادین به تحریف مفاهیم دینی و تغییر مبانی ایدئولوژیک و رخنه در برداشت ها و استنباط های عقلانی از متون دینی، اقدام می نماید. در نقطه مقابل، حفظ عقیده مذهبی نیز تنها به کمک توسعه اطلاعات تاریخی و اخلاقی یا حفظ روحیه سلحشوری و حماسی از طریق خطابه ها و یادآوری شکوه گذشته تمدن اسلامی، ممکن نیست.
چه این که وسواس در مناسک عبادی نیز در این زمینه به تنهایی کارساز نیست. چنانکه مبارزات سیاسی نیز در صورت جدایی از انقلاب معرفتی و احیای تربیت دینی، ناتمام خواهد ماند. به همین دلیل اگر چه تاریخ مسلمانان، خاصه در قرن های اخیر، شاهد جنبش های اسلام گرای کمابیش وسیعی بوده است، ولی برنامه های دین زدایی، معمولا گوی سبقت را ربوده اند و نیز اگرچه تلاش پیگیر و همه جانبه فرهنگ مهاجم تاکنون با مقاومت های جدی روبه رو گردیده است، اما در نهایت همین تهاجم فرهنگی سبب گردیده است، جوامع اسلامی که در اخلاق فردی و مناسک عبادی، پای بندی دینی خویش را به طور نسبی حفظ نموده اند، در حوزه های معرفتی و نظام های سیاسی، اقتصادی، حقوقی و اجتماعی، سکولاریسم را برگزینند و به دامان اندیشه غرب پناه ببرند. بنابراین اساس بحران فکری در جوامع اسلامی، تضاد موجود میان حوزه فردی و اجتماعی زندگی، یا به عبارت دیگر تضاد میان اندیشه و رفتار است که البته در سایه برنامه آگاهانه و تاریخی دین زدایی رخ داده است.
گره کور بحران در جوامع اسلامی تبعید دین از متن جامعه به حوزه اعمال و عقاید شخصی است اما باید اذعان داشت که بازگرداندن این تبعیدی، به رغم فوریت و ضرورتی که به لحاظ نجات بشر از بحران معنویت دارد، به لحاظ تحقق عینی سخت قریب به محال می نماید. زیرا حفظ ایمان به خدا و قیامت و اعتقاد به رسول، اگرچه جزو اصول دین و غایت جنبش های اسلامی گرا است ولی این آرمان در صورت مثله شدن دین از طریق تحریف مفاهیم بنیادی و تغییر ایدئولوژی از طریق تخلیه برنامه های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و جدا کردن راه دین از علم، به اسطوره هایی فراخی بدل خواهد شد.
این اسطوره ها که در قالب شعائری تزیینی نمود خواهند یافت، حتی در حوزه های فردی هم راه به جایی نخواهند برد. چراکه دین ماهیتی اجتماعی دارد و برنامه های دین در صورت حفظ وجهه نظام مند اجتماعی آن معنادار خواهند بود. این در حالی است که کانون اصلی برنامه های دین زدایی نیز معطوف به انکار کلیت دین، بلکه انکار همین وجهه نظام دار اجتماعی است.
برنامه های دین زدایی هرگز با آثار روانی و فردی دین مخالفتی ندارد و حتی به خاطر تاثیرات گسترده ای که این وجهه از امور دینی در حفظ نظم و قانون و همچنین ایجاد آرامش روانی در شهروندان به جا می گذارد، از آن استقبال نیز می کند. اما مطمع نظر اصلی برنامه های دین زدایی تعطیل کاربردهای اجتماعی دین در نهادهای سیاسی، تربیتی و علمی است و دقیقا همین کارکردهاست که موجبات اصلی مقاومت جنبش اسلامی را در برابر سلطه اهواء نفسانی انسان معاصر غرب فراهم آورده است. از این رو مبارزه با سکولاریسم تنها با احیا کارکردهای اجتماعی دین ممکن می گردد. البته چنین امری مستلزم انقلابی معرفتی است.
شناسایی چهره های سکولاریسم، شیوه ها و طرح های دین زدایی و تاریخچه آن از یک سو، شناخت گستره دین و کاربردهای فردی و اجتماعی آن و هم چنین اذعان به ضرورت دینی شدن وجوه گوناگون زندگی از سوی دیگر، از مقدمات ضروری این انقلاب معرفتی، به شمار می آیند. انقلاب معرفتی یا اسلامی شدن، فرآیند گسترده و آگاهانه ای است در جهت پی ریزی یک منظومه فکری منسجم تا با اتکاء به آن بتوان برای حوزه های گوناگون زندگی بشر امروز، برنامه دینی ارایه نمود و البته مقدمه این فرآیند، شناخت همه جانبه چهره های آشکار و نهان دین زدایی، همچنین ریشه یابی و تحلیل عوامل تاریخی آن است.
از نگاه تاریخی و به طور خلاصه، موفقیت برنامه های دین زدایی مرهون عواملی چند است که از آن جمله می توان به سیاست های استبدادی حاکمان، بی تدبیری های سلاطین، شیفتگی روشنفکران و مصلحان اجتماعی نسبت به آرای و نظام های غربی، غفلت یا جهل امت اسلامی نسبت به سرچشمه های وحیانی، عقب ماندگی تمدنی جوامع اسلامی و منابع غنی و معطل انرژی در آن ها از یکسو؛ علم، تکنولوژی پیشرفته و ثروت غرب، ویژگی های نظام های اقتصادی ماتریالیستی، خوی فزون طلبانه غربی ها، نیات هشیارانه سیاست گذاران غربی، پی گیری ها و مداومت های علمی مستشرقین و غیره از سوی دیگر اشاره نمود. اگرچه برنامه های دین زدایی، طیف وسیعی را شامل می شود، ولی به نظر می رسد «سکولاریسم تربیتی» را می توان به عنوان یکی از موثرترین و غیرآشکارترین نوع این برنامه ها معرفی نمود. چرا که این سکولاریسم، خزنده با بیش ترین توفیق مقرون بوده است.
از این رو، کتاب «سکولاریسم تربیتی» نوشته جمیله علم الهدی، در پی تحلیل و بررسی ریشه های تاریخی بحران فکری موجود، تلاش می کند تا گوشه ای از تاریخ این برنامه گسترده را به تصویر کشد و چگونگی استقرار تربیت جدید و غیردینی را به جای تربیت سنتی- مذهبی در ایران، تبیین نماید. در این زمینه توجه ما معطوف به تاثیر جریان روشن فکری ایران در انتقال و تثبیت تعلیم و تربیت جدید غیردینی است. به عبارت دیگر این کتاب، دین زدایی تدریجی جامعه ایران را از منظر رخدادهای نظام تربیتی می نگرد و غیردینی شدن تعلیم و تربیت ایران را از منظر کارکردهای روشن فکری تحلیل می کند و در آخر نیز، به تحلیل واکنش های تربیتی جناح متدین، در مقابل برنامه «سکولاریسم تربیتی» پرداخته و آثار و پیامدهای آن را بررسی می نماید.
این کتاب توسط انتشارات کانون اندیشه جوان با قیمت ۱۴۰۰ تومان در دسترس علاقه مندان است.
فاطمه دمیرچی
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید