جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی


رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی
استاد مسلم سینما، آلفرد هیچکاک، درجایی گفته بود: در اغلب فیلم هایی که این روزها ساخته می شود، کمتر می توان سینما یافت. اغلب این فیلم ها را من تصویر مردمی که با یکدیگر صحبت می کنند می خوانم. وقتی که داستانی به وسیله سینما بازگویی می شود، فقط باید زمانی به گفت وگو توسل جست که با تصاویر نتوان آن را بیان کرد. من همیشه ابتدا می کوشم تا داستان را به طریق سینمایی و به وسیله یک سلسله تصویر بیان کنم...
سینمای تعلیق و دلهره آور سینمایی است روایت کننده و داستان پرداز و مبتنی بر کشش منطقی در بطن ماجرای فیلم.سینمایی که تحت تاثیر اغراق هایی که در متن فیلم نامه به چشم می آید می تواند تماشاچی را مدت ها محسور خود نماید. در همین بستر است که داستان های ساده و اتفاقات معمولی روزمره از دریچه این نوع پردازش و نگاه سینمایی، تبدیل به معماهایی پیچیده و ترسناک می شود و همیشه تماشاگر را وادار می کند تا حد ممکن برای حصول نتیجه رنج بکشد.اقلیما آخرین ساخته محمدمهدی عسگرپور را می توان نمونه نسبتا موفق سینمای تعلیق و دلهره در ایران دانست. عسگرپور بعد از ساختن «پرواز در نهایت» و «قدمگاه» که هر کدام به گونه ای دیگر از بیان سینمایی رایج تعلق دارند به سراغ داستانی رفته که اگر به صرف خواندن محض به سراغ آن برویم از همان آغاز می توان به انتهای آن پی برد. داستانی که همراه با کشش های مناسب و جریان روان خود توانسته جذابیت لازم را درطول ماجرای فیلم برای تماشاگرایجاد و رضایت او رابرای ادامه دادن قصه تا انتها فراهم کند.
دختری پولدار با سابقه بیماری روحی و روانی دل در گرو مرد آرزوهایش بسته است. او از تقاضای ازدواج وکیل خانوادگی خود صرف نظر می کند و با مردی که بسیار خود را شیفته او نشان می دهد زندگی را آغاز می کند غافل از این که آن مرد خود نیز دل در گرو زنی دیگر دارد و سعی می کند با بازگرداندن شرایط روانی بیماری به دختر اموال او را تصاحب نماید.سینمای تعلیق خود را به شکل های گوناگونی نمایان می نماید. اقلیما را به نوعی می توان یک درام مضطرب کننده روانشناسانه دانست.داستانی که بسیار ساده و شاید رایج می نمایاند و حتی همین حس هم ذات پنداری است که باعث می شود هر یک از ما این گونه داستان ها را که روزانه در اطراف ما زیاد رخ می دهد به گونه ای دیگر نگاه کنیم. اقلیما تجربه ای است که جدا از تمامی تکنیک ها و جاذبه ها نمونه های غیرایرانی خود قدم در یک رابطه کشف و شهودی برای نقش اول خود می گذارد.
پرداختن به داستان هایی چون اقلیما که به منظور جلوگیری از تکرار فضا و ایجاد جذابیت های بصری شیوه خاصی از بیان داستان و مفاهیم را می طلبد، وابستگی بیشتری به عناصر تصویر و صدا دارد و توجه ویژه ای را نسبت به سایر گونه های سینمایی برای توجه به این دو موضوع می طلبد.
در واقع با رساندن مفاهیم مورد نظر در این نوع از بیان داستانی را تصویر و صدا به تنهایی به دوش می کشند.حالات چهره، عکس العمل ها، فضاهایی که داستان در آن رخ می دهد، میزانسن و میزان عمق تصایور همه و همه باید به طور ویژه ای در اختیار کارگردان باشد تا او روایت خود را از داستان ارایه نماید به گونه ای که ساده ترین اتفاقات دارای جذابیت های کافی برای رخ دادن در بستر ماجرا می گردند.
عسگرپور در اقلیما تماشاگر را با این مفاهیم در محیطی ایرانی روبه رو کرده است.علی رغم ریتم کند فیلم و تکرار حوادثی که شاید گاهی بی فایده هم نشان می دهد فیلم جهت گیری قابل توجهی پیدا کرده ولی پرداخت مناسبی را برای تمام شخصیت ها و معرفی آن ها ارایه نداده است. اینکه بار یک فیلم بر دوش بازی تعداد معدودی بازیگر باشد خود می تواند یکی از عوامل عدم موفقیت آن به شمار آید ولی در اقلیما با وجود عدم معرفی کافی شخصیت های فرعی داستان و ورود نامتناسب آن ها و خروج نابهنگام تر آن ها، دو نقش اصلی داستان با کمال قوت توانسته اند داستان فیلم را به حرکت واداشته و تماشاگر را تا انتها پیگیر ماجرا نمایند.نکته دیگری که در این جا قابل دقت است توجه به مفاهیمی است که در داستان فیلم با آن ها برخورد می کنیم، هنگامی که در جریان فیلم و در طول داستان اتفاقات و سیر حوادث ما را ناامید از همه جا به سمت سحر و جادو و کف بینی و ... هدایت می کند تنها هنگامی شخصیت اصلی داستان را در آرامش درونی می بینیم که به قرآن و دعا و معنویات روی آورده و با توجه به اعتماد به نفسی که به دست آورده با حقیقت روبه رو می شود و شاید مرگ طبیعی ترین اتفاقی بود که می توانست این آرامش را در درون او تثبیت کند.موسیقی نیز یکی از عواملی است که در بسترسازی مناسب برای روایت داستان های دلهره آور نقش اساسی را ایفا می کند. نوع موسیقی محمدرضا علیقلی در اقلیما که برگرفته از نوع خاص بیان موسیقایی اوست و در اغلب ساخته های او دیده می شود بر قامت فیلم ناهمگون می نماید به نظر می رسد این موسیقی نتوانسته خود را با صحنه های فیلم درآمیزد، به گونه ای که در بعضی اوقات شخصیتی مجزا یافته و با فضای داستان همخوانی ندارد.
تجربه های گوناگون بیان در فضای تعلیق در سینمای ایران بیانگر این نکته است که با شناخت مناسب ابزار و تکنیک های این نوع داستان پردازی، حتی با داستان های ساده نیز می توان تماشاگر را به صندلی میخکوب نماییم سکونی که اگر همراه با بهره گیری مناسب از مولفه های سینمای ایرانی و حتی دینی باشد، تجربه موفقی است از به خدمت درآوردن تکنیک برای نمایش دادن آرمان ها و احساسات و اعتقاداتمان.
حمید نورشمسی
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید