پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


خانه مردم آنقدر کار هست که به خانه خودم نرسم


خانه مردم آنقدر کار هست که به خانه خودم نرسم
آن روزی که رضاخان اولین کارخانه را در ایران احداث و به دنبالش طرح کشف حجاب زنان را عملی کرد آغاز کار زنان در کارخانه ها بود و مفهوم کارگر زن آن طور که ما امروز در ذهن داریم شکل گرفت. به گزارش برنا هرچند پیش از این ها زنان در خانه های خود کارهایی زیادی مانند قالی بافی، حصیربافی، تولید مواد خوراکی و یا کار در کارگاه های فامیلی انجام می دادند اما تا آن زمان از آن ها به عنوان کارگر یاد نمی شد. بنابراین درست است که بگوییم تولد واژه کارگر محصول جامعه صنعتی است. در ایران امروز، تعداد کارگران زنی که به طور رسمی نامشان در وزارت کار به عنوان کارگر ثبت شده و از مزایا و حقوق کارگری بهره مند می شوند بسیار پایین است، یعنی تا حدی که بعضی آن را قابل اغماض دانستند. اما اگر بخواهیم زنان خدمتکار، نظافتچی، کشاورز و مثل این ها را که بی شک کارشان با آن چه از معنای کارگر می دانیم همسان است وارد جدول آمارهایمان کنیم سر نمودار زنان کارگر خیلی بالاتر از آمار رسمی تعداد آن ها می ایستد.
«صبح تا شب تو خونه های مردم کار می کنم و شب تازه می رسم به خونه خودم. مگر چقدر جون دارم که بتونم این همه کار رو با هم انجام بدم. دو شیفت کار کردن آدمای مثل منو زود پیر می کنه.» این ها را سمیه می گوید. زن جوانی که هفت- هشت سالی می شود برای چرخاندن چرخ های زندگی اش هر جایی که بتواند کارگری می کند. با این حال چند سال اخیر به خاطر این که امنیتش حفظ شود به یکی از شرکت های خدماتی روی آورده: «باور کن مردم دیگر مثل پیش ترها قابل اطمینان نیستن. دیگه می ترسیدم برای کار به هر خونه ای برم. خیلی هاشون یا آخر سر پول آدم رو تمام و کمال نمی دادن یا کارایی ازم می خواستن که برق از سرم می پرید. هر چند تو این شرکت ها پول کمتری می گیرم اما اقلا خیالم راحت تره.» سمیه نمی داند وقتی توان بدنی اش تحلیل برود چه بلایی سر او و خانواده اش می آید: «نه بیمه هستم که دلم به گرفتن بازنشستگی خوش باشد نه کس و کاری ندارم که کمکم کنند. می دانید با این همه کاری که کرده ام فکر کنم به زودی قدرتم را برای کار کردن از دست بدهم. هیچ کس هم به فکر ما نیست که اقلا این شرکت ها را مجبور کند ما را بیمه کنند.» سمیه سه تا بچه قد و نیم قد دارد و شوهری که می گوید نمی داند کجا رفته: «نمی دونم کجا رفته، دلمم نمی خواهد بدونم. بهتر که رفت و گرنه خرج اعتیادش رو هم من باید می دادم. این آخری ها وضعش خیلی خراب شده بود و فکر کنم واسه همین از شرکت انداخته بودنش بیرون. چند سال بود آبدارچی شرکت بود اما دست آخر اونا رو هم عاصی کرد!» بعد هم آهی از نهادش می کشد که: «بچه ها روشون نمی شه تو مدرسه بگن مامانشون چه کاره است. نمی دونم مگه دزدی می کنیم که مردم این طور رفتار می کنن. وقتی با آدم برخورد می کنن خیلی خوب باشن فکر می کنن با گدا روبه رو شدن، حتی بعضی از حر ف ها و کارشون یادم که می یاد اعصابم به هم می ریزه. یادمه یه بار که رفتم تو یه خونه کار کنم، صاحب خونه ازم خواست اول دوش بگیرم. نمی دونم شاید فکر می کرد من تو آشغال دونی زندگی می کنم. آنقدر عصبی شده بودم که نتونستم بمونم. از خونشون زدم بیرون و تا یه هفته هم نرفتم سر کار.» سمیه با اینکه تنها ۲۷ سال از عمرش می گذرد خیلی شکسته شده. خودش می گوید کار زیاد آدم را زود پیر می کند: «آدم هم مثل ماشین می مونه! زیادی که ازش کار بکشی زودی خراب می شه و انگار نه انگار که تازه تحویلش گرفتی. من هم فقط شناسنامم می گه ۲۷ سالمه، و گرنه آنقدر سختی کشیدم که ۶۰-۷۰ ساله هاش نکشیدن!» با تمام این احوال او از اینکه توان کار کردن دارد راضی است و خدا را شکر می کند: «بعضی وقت ها که خیلی خسته و داغون می شم کلی گله می کنم به خدا یاد اون بیچاره هایی می افتم که حداقل توانایی و سلامت من رو هم ندارن که بتونن باهاش یه لقمه نون حلال بدن دست بچه هاشون. خدا رو شکر می کنم که من و بچه هام سلامتیم. به خدا سلامتی بزرگترین نعمته.»
● زنان کارگر اغلب همسر و فرزندان بی مسوولیتی دارند
پرویز مظاهری، دکترای روان شناسی و استاد دانشگاه درباره زنان کارگر می گوید: این دسته از زنان در مقایسه با بخشی که کارهای مورد قبول جامعه را دارند و در سطوح بالای جامعه فعالیت می کنند از موقعیت اجتماعی پایین تری برخوردارند. بی شک احساس داشتن موقعیت پایین به نسبت دیگر افراد باعث ایجاد نوعی ناامیدی و افسردگی در آن ها می شود. مظاهری ادامه می دهد: این افراد که اغلب درآمد کمی در برابر انجام کار زیاد دریافت می کنند نمی توانند آن چنان که باید به خود توجه کنند. یعنی نه از لحاظ ظاهری، نه از حیث تغذیه و استراحت اهمیتی به وضع خود نمی دهند و همین موضوع آن ها را رفته رفته از لحاظ جسمی و روحی شکننده تر و حساس تر می کند. او نقش همسر و فرزندان زنان کارگر را ورود آن ها به دنیای کارگری موثر می داند و می گوید: زنانی که به کارگری خصوصا کار در منازل و یا کارگاه ها روی می آورند، اغلب همسران و فرزندان بی مسوولیتی دارند. به این معنی که همسرانشان یا معتاد و بی کارند یا اگر درآمدی دارند خرج اعتیادشان می شود. دسته ای دیگر هم که همسرشان را از دست داده اند و مجبورند خرج فرزندانشان را از را کارگری تامین کنند. مظاهری اضافه می کند: از سوی دیگر فرزندان این افراد اغلب تمایلی به کار کردن ندارند و یا از آن جایی که دلشان نمی خواهد شرایط مادرشان را تجربه کنند سعی می کنند درس بخوانند و عملا کمکی به افزایش درآمد خانوار ندارند. این استاد دانشگاه با اشاره به نقش مهم خانواده زنان اعم از همسر و فرزندانشان در بهبود روحیه کارگران می گوید: همسر و فرزندان یک زن کارگر، برای کمک به او باید در او این احساس را ایجاد کنند که کار وی باعث سرشکستگی آنان نیست; بلکه آنان به داشتن چنین مادر زحمت کش و پرتلاشی افتخار می کنند. آن ها باید او را متوجه کنند که اگرچه کار او سخت و طاقت فرساست اما نزدیکانی دارد که همیشه برای کمک به او حاضرند و قدر زحمت او را می دانند. این احساس می تواند انرژی منفی را از او دور کرده و تا حد زیادی از افسردگی ناشی از نارضایتی از کار جلوگیری کند. مظاهری همچنین به نقش رسانه ها در این زمینه تاکید کرد و گفت: زنی که برای تامین مایحتاج خانواده خود کارگری می کند و کاری مقدس انجام می دهد و باید با کار فرهنگی و آموزش در سطح جامعه نگرش و برخورد منفی با این قشر را کاهش داد. رسانه ها در این میان نقشی کلیدی دارند که می توانند با تولید برنامه سطح فرهنگ مردم را افزایش و دید آن ها را نسبت به مسئله کارگری زنان واضح تر کنند.
● کارگران رسمی، کارگران پنهان
بعضی ها گمان می کنند وضع کارگرها خیلی هم خوب است و می گویند آنها هم رسمی هستند و هم از مزایای جانبی استفاده می کنند. به نظر می آید آن ها کارگر را در شاغلان کارخانه های بزرگ خلاصه می کنند در حالی که اوضاع زنان کارگر فقط کمی متفاوت از تفکر آن ها است. فاطمه عزیزی کارشناس ارشد مطالعات زنان کارگران زن را به دو دسته تقسیم می کند و می گوید: «وضعیت کارگرانی که به طور رسمی در کارخانه ها مشغول کارند با کارگرانی که تنها به طور مفهومی کارگر خوانده می شوند تفاوت زیادی دارد.» او ادامه می دهد: «کارگران دسته اول از طریق خانه کارگر و یا مجموعه های دیگری که تشکیل می دهند می توانند صدای خودشان را به گوش دیگران برسانند. همچنین آن ها برای کاری که انجام می دهند نرخ تعیین شده ای دارند و در صورت عدم دریافت پول خود می توانند به سازمان های مربوط اعتراض کنند.» عزیزی با اشاره به گروه دوم که همان کشاورزان و کارگران منازل هستند تاکید می کند: «این گروه اما نه نرخ معینی برای کار خود دارند و نه در صورت اجحاف به حقوقشان سازمانی برای دفاع از خود دارند.» او تفاوت دیگر این دو گروه را ایجاد شبکه کاری می داند و می گوید: «در گروه اول افراد وارد یک شبکه کاری می شوند و می توانند تعاملی مفید با دیگران کارگران زن داشته باشند. آن ها در این شبکه کاری با افرادی دوست می شوند; مشکلاتشان که اغلب مشترک است را با هم در میان می گذارند; رفت و آمدهای خانوادگی پیدا می کنند و نوعی روابط عاطفی شکل می دهند که برایشان خوشایند است، حال آن که گروه دوم از ورود به چنین شبکه کاری محرومند و اغلب به خاطر همین تنها بودن بیش از دیگران احساس افسردگی می کنند.» عزیزی عامل پیشرفت و ارتقا کاری را دیگر عامل تفاوت این دو گروه می داند و می گوید: «دسته اول در تمام دوران کاری خود امید پیشرفت دارند. مثلا آن ها می توانند به عناوینی مثل سرگروه، سرپرست و یا سرپرست کل کارگران برسند و برای رسیدن به آن تلاش می کنند. این عناوین هر چند کوچک و پیش پا افتاده به نظر برسند برای آن ها تبدیل به هدف می شود. اما کسی که در مزرعه و یا خانه های مردم کار می کند هیچ امیدی به پیشرفت نخواهد داشت.»
□□□
شکی نیست که من جوان روزنامه نگار، خانم مهندس رئیس شرکت خصوصی، خانم دکتر مدیر کل یک وزارتخانه، بانوی میانسال خانه دار و زن کارگری که روزی افزون بر هشت ساعت کار اغلب بدنی انجام می دهد، هر یک مشکلات خاص کار خود را داریم. از سوی دیگر اما، وجدان عمومی و جمعی جامعه و نیز وظایف گفته شده در قانون اساسی و عادی حکم به تلاش برای بهبود وضعیت زندگی همنوعانمان می کند. بهبود نسبی وضع زندگی زنان کارگر شاید در عادی ترین نیاز های زندگی بشر نهفته باشد; در داشتن دستمزدی مناسب، بهره مندی از بیمه کارگری، داشتن ساعت کار معقول و نگاه مناسب اجتماعی به آن ها و پیشه شان.
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید