جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


قطعه اصحاب رسانه


قطعه اصحاب رسانه
سال گذشته به مناسبت یکصدمین سال مشروطه، صاحب این قلم به یکی از موضوعات پیش پا افتاده - به گفته دوستان - اما از نظر خودم مهم پرداختم و آن پیدا کردن محل دفن نویسندگان خصوصاً اهالی مطبوعات بود.
در آن نوشته‌ها که مفصلا‌ً در روزنامه اطلا‌عات چاپ می‌شد - زمانی که مطالب من را روزنامه اطلا‌عات چاپ می‌کرد - مکان و محل دفن تعدادی از روزنامه‌نگاران معروف را به خوانندگان معرفی کردم؛ محل دفن خطیب و روزنامه‌نگار معروف مشروطیت سیدجمال واعظ (پدر سیدمحمدعلی جمالزاده)، محل دفن شیخ احمد روحی‌کرمانی و میرزا آقاخان کرمانی که به عشق مشروطه بالا‌ی دار رفتند، هرچند سر اینان را با کاه انباشتند و به تهران فرستادند و جنازه این دو نفر به اضافه خبیرالملک را در خرابه‌ای در بیرون تبریز زیر آوار دیوار مدفون ساختند که ظاهرا امروز محل آن معلوم نیست، راجع به مقبره شیخ‌فضل‌ا... نوری و اینکه آیا در تهران دفن است یا چنانچه معروف است در قم و در مقبره‌ای که هم‌اکنون به نام ایشان است دفن شده است نیز باید گفت هرچند شیخ فضل‌ا... به لحاظ فقاهت خود و نام و آوازه شرعی در قالب روزنامه‌نگار نمی‌گنجد، اما لوایح شیخ در زمانه مهاجرت و تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم از هر نوشته‌ای که روزنامه‌های آن زمان می‌نوشتند پرخواننده‌تر بود. زمان نوشتن مطالب راجع به مقابر بزرگان، خصوصاً اهل قلم، تماس‌های مختلفی از طرف خوانندگان روزنامه اطلا‌عات با من گرفته شد که این کار را دنبال کنم و حتی به صورت دعوتی فراگیر از مردم بخواهیم که اگر از محل دفن بزرگان این کشور خصوصاً اهل قلم اطلا‌ع دارند مرا یاری کنند. متاسفانه مسوولا‌ن روزنامه اطلا‌عات علی‌رغم محبت خود به من، ظاهراً صلا‌ح را در چاپ مطالبم در این روزنامه ندیدند و موضوع تعقیب آن مهم، به فراموشی سپرده شد. اما در بین نامه‌ها و تلفن‌ها به مطلب مهمی برخورد کردم که محل دفن دو تن از نام‌آوران عرصه مطبوعات و قلم که جزو نخستین شهدای این وادی می‌باشند نیز پیدا شد؛ میرزاجهانگیرخان مدیر صور اسرافیل و ملک‌المتکلمین؛ دو نفری که در به توپ بسته شدن مجلس و واقعه باغشاه با مظلومیت تمام به قتل رسیدند و علی اکبرخان دهخدا، دیگر نویسنده صور اسرافیل با شعر زیبای خود - یاد آر زشمع مرده یاد آر - نام وی را در ادب فارسی تا ابد مخلد نمود. در واقعه باغشاه نویسنده جسور دیگری به نام شیخ احمد تربتی، مدیر روزنامه روح‌القدس، معروف به سلطان‌العلمای خراسانی هم شهید شد و ظاهراً جسد وی را در چاهی انداختند و تا چند روز صدای ناله او از درون چاه می‌آمد، اما دوره استبداد صغیر محمدعلی‌شاهی اجازه نداد که چاه مورد نظر شناسایی شود و هم‌اکنون از محل دفن یا به چاه افکندن سلطان‌العلما بی‌خبریم. متاسفانه در طرح توسعه بیمارستان لقمان‌الدوله ادهم، مقبره ملک‌المتکلمین و میرزاجهانگیرخان صور اسرافیل در شرف نابودی است و توسعه پارکینگ این بیمارستان، مقابر این دو شهید راه قلم را شاید تا امروز در خود فرو برده باشد (سال گذشته که یکی از نوشته‌های من در روزنامه اطلا‌عات برنده لوح تقدیری از طرف سازمان میراث فرهنگی شده بود در حضور آقای رحیم‌مشایی رئیس سازمان میراث فرهنگی خواهش کردم که مانع نابودی مقبره این دو شهید شوند و مجدداً این خواسته را تکرار می‌کنم.)
مساله گورستان و محل دفن اهالی قلم و نام‌آوران این مرز و بوم همیشه با اما و اگرهایی روبه‌رو بوده است؛ معروف است فردوسی بزرگوار را اجازه ندادند در قبرستان مسلمین دفن شود و فقیه شهر توس او را ثناگوی مجوسان دانسته بود و لا‌یق دفن در قبرستان مسلمین نمی‌دانست - البته می‌دانیم فردوسی شیعه بود، شاید از این بابت که رافضی است - بنابراین او را در باغ محل سکونتش در قریه ‌باژ دفن کردند که امروز بنایی درخور مقام فردوسی سر برآورده که از باد و باران گزندی نمی‌یابد و شاعر محبوب این سال‌ها، مرحوم مهدی اخوان‌ثالث هم در این مکان دفن است. حافظیه و سعدیه هم باید حکایت دیگری داشته باشند، چنانچه خواجوی‌کرمانی هم در دروازه شیراز معروف به تنگ الله‌اکبر مدفون است و بیت <تن خواجوی‌کرمانی به شیراز / به تنگ افتاده است الله‌اکبر> معروف است. نظامی‌گنجوی در گنجه آذربایجان است، مولا‌نا در قونیه ترکیه. تبریز اما از پیشگامانی است که در گذشته مقبره‌الشعرا داشته و چه خوب که تعدادی از بزرگان را در یک جا دفن کرده‌اند و امروزه از مکان‌های دیدنی شهر تبریز است.
مرحوم ظهیرالدوله که از شاهزادگان قاجاری و از دراویش صاحبنام بود در دربند شمیران مکانی را برای دفن بزرگان در نظر گرفت و امروزه تعدادی از بزرگان اهل قلم و هنرمندان در این قبرستان غنوده‌اند؛ از شعرا، ملک‌الشعرای بهار، رهی معیری، میرزاده عشقی، ایرج‌میرزا، فروغ فرخزاد و تنی چند که حضور ذهن ندارم و از هنرمندان داریوش رفیعی، موسی‌خان معروفی و گروهی دیگر که سال‌ها است به این مکان سری نزده‌ام و اسامی دیگر بزرگان فراموشم شده. قبرستان ابن‌بابویه محل دفن بزرگانی همانند علی‌اکبرخان دهخدا و مسگرآباد نیز مدفن تعدادی دیگر است. هرچند حرم حضرت عبدالعظیم(ع) به لحاظ قداست مکانی پذیرای بزرگانی چند است، از ستارخان گرفته تا شاهان قاجار مانند ناصرالدین‌شاه.
با اختصاص بهشت‌زهرا(س) به عنوان قبرستان عمومی تهران، تقریبا دفن اموات در سایر قبرستان‌ها به ظاهر قدغن شد، مگر امامزاده‌های معروف که اهالی و ساکنین محل به لحاظ سابقه سکونتی و علقه خانوادگی تا هنوز اجساد عزیزان خود را در این مکان‌ها دفن می‌کنند. از دهه ۴۰ به بعد گورستان بهشت‌زهرا(س) در کنار شهر تهران اکثر اموات، خواه عادی و خواه شناخته‌شده را در خود مدفون ساخت. نمی‌دانم این فکر خوب از چه کسی بود که قطعه‌ای را برای هنرمندان اختصاص دادند. هم‌اکنون قطعه هنرمندان در بهشت زهرا(س) از قطعات دیدنی و پررفت‌و آمد است. هرچند امامزاده طاهر در کرج ظرف این چند سال توانست با توجه به دفن غلا‌محسین بنان، احمد شاملو و چهره‌های دیگر، رویکردی جدید را به محل دفن بزرگان و نام‌آوران بدهد. تعریف هنرمند با توجه به گستردگی دامنه هنر این دغدغه را برای بسیاری دارد که چه کسی هنرمند است؟ سه‌شنبه هفته گذشته، سیدمهران قاسمی چهره همیشه خندان مطبوعات در اوج جوانی و ثمردهی، با سکته قلبی از میان ما رفت. حضور پررنگ اهالی مطبوعات و تشییع جنازه باشکوه جوانی ۳۰‌ساله را تا آن روز خیابان کریمخان زند به خود ندیده بود؛ جوانی بی‌ادعا اما پرانرژی که توانسته بود از انبوه مطالب بین‌المللی، درد واقعی جوامع توسعه‌‌نیافته را پیدا کند و هر آنچه می‌نوشت یا ترجمه می‌کرد همه از درد بود؛ از فلسطین گفتن و نوشتن که امروزه به تفاخر تبدیل شده تا نوشتن از درد فلسطین و ارائه راهکار. همه این خوبی‌ها- هرچند با بداخلا‌قی رسانه‌های دیگر خصوصاً تلویزیون روبه‌رو شد- باعث گردید اشک‌بار‌ترین تشییع جنازه اهالی خودجوش رسانه در سرمای چند درجه زیر صفر دی‌ماه سال ۸۶ در تهران شکل بگیرد. طرفه اینکه شهردار تهران دکتر قالیباف نه از باب شهردار بودن که از نگاه مطبوعاتی به مرگ مهران قاسمی نگریست و آقای اسماعیلی مدیر خبرگزاری مهر- فارغ از دیگر سمت‌های خود- از باب همدردی با اهالی قلم- سنگ‌تمام گذاشت و در آخر این مهندس رضائیان مسوول بهشت‌زهرا(س) بود که دوش به دوش احمد مسجدجامعی عضو شورای شهر- وزیر سابق ارشاد- و نویسنده مطبوعاتی طرحی نو در‌انداختند و هدیه‌ای به اهالی رسانه دادند که نام خود را تا ابد مخلد نمودند. من‌بعد اهالی مطبوعات بی‌دغدغه از رنج بازماندگان در تهیه مکانی برای تدفین، می‌دانند قطعه‌ای در بهشت زهرا(س) است؛ یعنی روزی که مقدر است و زنگ‌ها به صدا درخواهند آمد. یک گروه جنازه‌ای را مشایعت خواهند کرد و گروهی دیگر که در خاک ماندگارند به بدرقه‌‌اش خواهند آمد، فراق وصالی وصف‌ناشدنی. نام مهران قاسمی تا ابد بر سردر این قطعه- حال گو تابلویی نباشد- باقی خواهد ماند با آن خنده‌ای که به همه بدی‌ها می‌خندید. از آن پنجشنبه هر نویسنده روزنامه، حداقل این دلخوشی را دارد که در وقت مردن جایی برای آرمیدن دارد؛ جایی که دوستانی هم‌قلم- حتی نویسندگان بدقلمی که بداخلا‌قی می‌کنند- در گستره‌ای به وسعت قطعه <اهالی رسانه> یا هر نام دیگری که دوستان پسندیدند فارغ از تعلقات این دنیا، در عالم برزخ با یکدیگر هم‌نوا خواهند شد. می‌ماند تشکری از احمد مسجدجامعی و نیز رضائیان مدیرعامل سازمان بهشت‌زهرا(س)؛ هرچند که هر روز با مردگان سر و کار دارد و باید با دیدن هر روزه سیاهی و مرگ از زیبایی‌ها دور باشد، که چه زیبا دیدگاهی دارد. مدیر بهشت‌زهرا(س) که به یقین قلبی به لطافت قطرات اشکی که دمادم در بهشت زهرا(س) می‌بارد، دارد، می‌گفت: این شیوه قبرستان‌داری نیست؛ اول اموات را در بیابان دفن می‌کنند و بعد ما با همه سختی این بیابان را مشجر می‌کنیم. شما بیابانی را در اختیار من بگذارید، بعد از مدتی این بیابان را به پارکی زیبا تبدیل خواهم کرد. با طراحی و مهندسی خاص پارک- گورستان- آنگاه که فضای بهشت زهرا(س) تکافوی دفن مردگان شما را نداشت، پارکی که مهندسی قبرستان را از ابتدا در راه‌اندازی آن در نظر گرفته‌ایم پذیرای مردگان خواهد بود که نه در بیابان که در پارکی زیبا خواهند غنود.
مرگ مهران قاسمی، جوان ۳۰ ساله پرانرژی مطبوعات که به گفته آقای دکتر حق‌شناس مدیرمسوول روزنامه اعتماد ملی، کوهی بود در دریا که تنها نوک آن پیدا بود و همه استواری مهران، زمانی پیدا می‌شد که این کوه همیشه‌خندان را می‌شد تا سال‌های دیگر رصد کرد. مهران رفت تا اصحاب رسانه را صاحبخانه کند. او که با همسرش- سارا- هر روز هزاران کلمه را تولید می‌کردند مالک سرپناهی نبودند اما همه اهالی رسانه را صاحب سرپناه کردند. مرگی چنین تاثیرگذار و ماندنی را به پدر، مادر، برادران و خانم معصومی و خانواده ایشان که مظلومیت را از نام خود دارند تسلیت می‌گویم.
نعمت احمدی، وکیل پایه یک دادگستری و مشاور حقوقی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید