شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


از هراس تا معنویت


از هراس تا معنویت
اقلیما» را می‌توان از معدود تلاش‌های سینمای ایران برای ارائه فیلمی مبتنی بر ژانر‌های جاافتاده و کلاسیک سینمای غرب دانست.
در سال‌های اخیر نمونه‌های مشابهی از رویکرد به ژانر وحشت و زیر شاخه‌های متعدد آن را شاهد بوده‌ایم که البته به دلایل متعدد هیچکدام با توفیق چشمگیری مواجه نشده‌اند.
از این جمله می‌توان به فیلم «پارک وی» با همه مشکلات اجرایی که داشت اشاره کرد. «اقلیما» البته گامی از اسلاف خود جلوتر می‌ایستد، اما دچار نوعی تشتت و بلاتکلیفی است.
فیلم در نسخه به نمایش درآمده در بیست و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر، میان ژانر‌های «هراس»، «معمایی»، «جنایی» و رویکرد همچنان ناموزون سینمای چند سال اخیر ایران یعنی «معناگرایی» معلق بود. و به همین دلیل نه آن بود و نه این.
البته در نمایش عمومی آن وجه معناگرایی که از وزن وجوه دیگر فیلم (هراس –معما- جنایت) می‌کاست، تا حد زیادی کمرنگ شده است.
به ویژه سکانس پایانی که با چرخشی بی‌منطق و نچسب در قالب طرح داستان، به سمت و سوی مکاشفه و عالم معنا تغییر مسیر می‌داد حذف شده و به این ترتیب، فیلم سرو شکل شسته رفته و معقول تری به خود گرفته است. اما «اقلیما» همچنان فیلمی است که میان قطب‌های موثر فیلمنامه خود سرگردان می‌ماند.
«اقلیما» به واسطه ویژگی‌های داستانی که دارد، نیازمند تکنیک و حرکات ویژه دوربین بوده است. کار مرتضی پورصمدی فیلمبردار فیلم نیز با توجه به کمبود امکانات فنی و در دسترس نبودن فناوری‌های روز در سینمای ایران، چالشی دشوار به نظر می‌رسد.
چالشی که گاه تلاش فیلمبردار و کیفیت بصری فیلم را محو کرده و به حاشیه رانده است. علاوه بر آن در نسخه جشنواره‌ای اشکالاتی هم در مسائل فنی، نور و صدای فیلم به چشم می‌خورد که در اکران عمومی تا حدودی اصلاح شده‌اند. اما نقطه ضعف اصلی فیلم در مرحله پرداخت فیلمنامه و اجرای آن دیده می‌شود.
آیا به راستی قرار بوده با فیلمی ترسناک مواجه شویم یا فیلم و فیلمساز می‌خواسته‌اند با ایجاد توهمی از فیلم ترسناک، به سمت فیلمی معمایی/ جنایی تغییر مسیر داده و تماشاگر را غافلگیر کنند؟ آن مایه ظریف مذهبی و معناگرا که در جریان فیلم شاهد آنیم (تسبیح سبز رنگ، قرآن خواندن‌ها و نماز گزاردن‌ها) قرار بوده چه کارکردی در این قالب داستانی داشته باشند؟ آیا این رویکرد در چارچوب فیلمنامه به کارکردو تاثیرگذاری مورد نظرخود دست یافته است؟ اگر این گونه است پس چرا کمرنگ شدن آن مایه معناگرا در نسخه نمایش عمومی، به روان‌تر شدن فیلم منجر شده است؟
اشاره شد که فیلم ساختن در ژانر سهل و ممتنعی چون ژانر وحشت، با توجه به شرایط، الزامات و خط قرمز‌های عرفی و قانونی منحصر به فرد سینمای ایران کار دشواری است.
در وهله نخست طرح و پیرنگ داستانی و شیوه گسترش قصه و نحوه ارائه اطلاعات در خلال فیلم است که باید قانع‌کننده و باورپذیر از کار درآید. نکته‌ای که نه تنها اقلیما که دیگر فیلم‌های ایرانی منتسب به این ژانر درآن لنگ می‌زنند.
به عنوان نمونه اشاره می‌کنم به فیلم رازها ساخته محمدرضا اعلامی که سال گذشته به نمایش درآمد. پیرنگ و ایده نسبتا جذاب فیلم به واسطه روند نامناسب گسترش داستان و عدم ارائه به موقع اطلاعات، به کلی از دست رفت. اقلیما نیز از این بابت نقص ساختاری دارد.
روند پردازش شخصیت سارا (پانته‌آ بهرام) و سابقه بیماری روحی‌اش در گذشته خیلی دیر و لابه‌لای حرف‌هایش با یکی از آشنایان آغاز می‌شود و بعد‌ها همسرش عماد (حسین یاری) هم به طور گذرا به آن اشاره می‌کند. در مقابل هویت نامزد عماد یعنی فرزانه (فرناز رهنما) خیلی زود و با آن سکانس فریاد‌های عماد بر سرش در دفتر کار و تاکید بصری روی چشم‌های اشک آلود او لو می‌رود.
ضعف دیگر فیلم در شخصیت پردازی کاراکتر‌های محوری است که رخ می‌نماید. نه سارا و نه عماد شخصیت‌های کامل و چند بعدی ندارند. انگار بخشی از رازوارگی فیلم در مبهم و معلق بودن آنها شکل می‌گیرد. بالطبع سایر شخصیت‌های فرعی قصه هم چنین شرایطی دارند و جز در قالب دیالوگ‌های محدودشان، راهی برای شناسایی خود ندارند.
تلفیق نامتوازن مایه‌های گوناگون در یک فیلم مبتنی بر قواعد ژانر، از بیماری‌های سینمای ما و فیلم‌هایی است که می‌کوشند از اسلاف خود جدی‌تر باشند. اما معمولا حاصل کار رضایتبخش از آب درنمی‌آید. از این منظر اقلیما تنها یک نمونه است و فیلم‌های دیگر هم در راهند.
مازیار فکری ارشاد
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید