پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


رابطه مادر - فرزندی؛ دستخوش تحولات دنیای جدید


رابطه مادر - فرزندی؛ دستخوش تحولات دنیای جدید
در بحث از مناسبات و روابط مادر -‌ فرزندی اکثر نویسندگان و صاحبنظران سعی در پیاده کردن ایده‌آل‌ها و مطلوب‌های ذهنی خود دارند و نوشته‌های آنها بیشتر مواقع مملو از سطح انتظارات و توقعات مادران است، به نظر می‌رسد صاحبنظران گاهی نمی‌خواهند یا نمی‌توانند تصور کنند که این انتظارات نیز می‌تواند مانند بسیاری از مولفه‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی مطابق با تحولات امروزی، متحول شده و تشکل و ساختار دیگری پیدا کند. به نظر می‌رسد که توجه و شناخت و ریشه‌یابی این تحولات و تاثیر آنها بر مناسبات خانوادگی، به خصوص در روابط مادر - فرزندی ضروری است و در ارائه راهکارهای عملی جهت سر و سامان بخشیدن به ارتباطات خانوادگی موثر و مفید واقع می‌شود.‌
● تغییر کارکرد خانواده‌
باید بپذیریم که در جامعه جدید، بر اثر تحول ناشی از انقباض اجتماعی، خانواده از یک واحد بزرگ سنتی که دارای کارکرد اقتصادی و حاکمیتی بود، خارج شده و به شکل یک گروه کوچک صمیمی زن و شوهری با فرزندان محدود، تحت عنوان، خانواده هسته‌ای درآمده است.
در این تغییر اگرچه مسئولیت و وظایف مادران کاهش یافته اما در مقابل موضوع کسب استقلال و هویت فردی فرزندان جلوه‌گری می‌کند.
سعید معدنی، جامعه‌شناس معتقد است: توقعات مادران و برآورده نشدن آن، بیش از آنکه ناشی از تنبلی و بی‌مسئولیتی فرزندان باشد، زاییده شرایط زمان است، به این معنا که در جامعه کنونی مادران انتظار دارند همان میزان محبتی را از جانب فرزندان دریافت کنند که خود درگذشته به مادرانشان نشان می‌دادند، اما تحقق این امر مقدور نیست، زیرا در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که در حال گذر است. گذر از سنت به مدرنیته. جامعه‌ای که سرعت در آن حرف اول را می‌زند و دغدغه‌های فکری، شغلی و تحصیلی آن چنان در تار و پود زندگی تنیده شده که گاه فرصت‌ها برای ارتباط با والدین از دست می‌رود.‌
این جامعه‌شناس براین باور است که با ورود آثار صنعت به جامعه، رشد شهرنشینی و مخارج زیاد زندگی، فردگرایی ناخواسته پررنگ‌تر و رفاقت‌ها و صمیمیت‌های خانواده کم‌رنگ‌تر می‌شود. کارکردهایی که زمانی به خانواده اعتبار و اهمیت بخشیده بود، امروز به جامعه واگذار شده؛ کلوپ‌ها، باشگاه‌ها و رسانه‌های گروهی در گذران اوقات فراغت افراد، از اقتدار والدین کاسته است. به این دلیل آنها و به خصوص مادران که بیشتر در تماس فیزیکی و اجتماعی با فرزندان هستند، باید خود را با شرایط جدید تطبیق دهند که اگر چنین نباشد، به بیماری‌هایی چون افسردگی دچار می‌شوند.‌
این موضوع در جامعه غربی حل شده است یعنی مادر لزوماً خود را فدای فرزند نمی‌کند، به او وابسته نمی‌شود و براین اساس انتظاراتش آن‌چنان بالا نیست اما در جامعه سنتی کاملاً برعکس است. جملاتی از قبیل <به خاطر فرزندم مجبورم بسازم>، <به خاطر دخترم مجبورم هفته‌ای یک بار غذای خاصی را درست کنم> و... که مرتب در گفتمان‌های خانوادگی و اجتماعی به گوش می‌رسد، ناشی از این وابستگی شدید است.
مختل شدن یا به تعویق افتادن برنامه‌های زندگی در دوران امتحان فرزندان و حرص و جوش مادرانه در این ایام، نمونه‌های بارزی است از کارهایی که هر روزه از مادران جوامع شرقی می‌بینیم تا مبادا کوچکترین لطمه‌ای به روند تحصیل و آینده شغلی و اقتصادی فرزند وارد شود.‌در جامعه‌ای که به سمت مدرن شدن پیش می‌رود، مجالی برای غرق شدن درخواسته‌های مادران نیست یا عقاید جدید آن قدر متفاوت با گذشته است که بسیاری از توقعات مادران مثل کنترل ساعت رفت و آمد، دیگر برای فرزندان قابل پذیرش نیست.
● تقابل سنت و مدرنیته‌
<ما دو نسل مقابل هم هستیم. مادرانی متعلق به دنیای سنتی و فرزندانی با افکار و عقاید مدرن> این جمله‌ها، گفته‌های دختری است که سالها در خانواده خود در تقابل سنت و مدرنیته بوده است.
ناهید سلیمی، ۲۷ ساله و کارشناس ارشد ادبیات معتقد است در جوامع شرقی و به خصوص ایران مادران به فرزندان خود وابستگی شدیدی دارند؛ آن قدر شدید که حتی به فرزندان ذکور خود اجازه زندگی مستقل را نمی‌دهند، چه رسد به دختران، آن‌قدر زیاد که حتی بعد از ازدواج فرزندان و به ویژه دخترانشان، باز هم آنها را متعلق به خود می‌دانند و گاه در امور شخصی‌شان دخالت می‌کنند. او معتقد است خواست مادران برای جمع شدن افراد خانواده دور هم و با هم شام خوردن و گفتگو کردن از همین وابستگی ناشی می‌شود. این وابستگی، توقعاتی را به دنبال می‌آورد که به دلیل تغییر شرایط و زمانه، فرزندان قادر به برآوردن آن نیستند. به گفته او،‌برای ایجاد آرامش در خانواده و جلوگیری از تعارض باید تغییر زمانه را پذیرفت و با آن کنار آمد. اما <پوریا زندی> ۲۵ ساله از بعد دیگری ماجرا را بررسی می‌کند. او انتظارات والدین را به دو دسته تقسیم می‌کند و در توضیح سخنانش می‌گوید:
- نوع اول توقعات والدین و به خصوص مادران، واقع‌گرایانه است مثل نگرانی برای امنیت فرزندانشان که البته در جوامع غربی کمتر مصداق پیدا می‌کند. اما نوع دوم توقعات، به دور از واقعیات و افراطی است مثل توقع برای دستیابی فرزندان به آمال و آرزوهایی که خود در ذهن می‌پرداختند. در واقع پذیرش تغییر نگاه، آرزوها و خواسته‌های فرزندان برای مادران قابل درک نیست. این فرهنگ باید در طول زمان تغییر کند تا سبب آرامش روحی و روانی هم برای مادران و هم فرزندان شود.
● توقعات - انتظارات ‌
پیچیدگی‌های روزافزون زندگی اجتماعی و تخصصی شدن جامعه سبب شده که اعضای خانواده وقت و فرصت و انرژی لازم برای بودن با یکدیگر را نداشته باشند. گاهی به نظر می‌‌آید خانه به خوابگاهی تبدیل شده است که افراد خانواده تنها شب‌ها به استراحت در آن می پردازند. پذیرش این موضوع برای مادران به خصوص آنها که پا به سن گذاشته‌اند و هیچگونه سرگرمی ندارند، دشوار است.‌
‌<لیدا کاکیا> روانشناس، معتقد است مادران جامعه‌ فعلی را می‌توان به دو گروه سنی تقسیم کرد: گروه سنی جوان که سن آنها بین ۲۰ تا ۴۰ سال است و گروه سنی میانسال و مسن که از ۴۰ سال تا ۶۷ سال است. (زیرا ۶۷ عمر متوسط افراد شناخته شده است)‌
قشر اول، مادرانی هستند که معمولاً فرزندانشان منزل را به دلایل مختلف همچون ازدواج ترک نکرده‌اند. همچنین به دلیل جوانی، خود سرگرمی‌های زیادی دارند. اما گروه دوم نیازمند مهر و محبت بیشتری هستند. این روانشناس ادامه می‌دهد: گروه دوم به لحاظ سنی خود به دو دسته‌ ۴۰ تا ۵۵ سال و ۵۵ تا ۷۰ سال تقسیم‌بندی می‌شوند. معمولاً مادران ۴۰ تا ۵۵ ساله در درک شرایط و موقعیت فرزندانشان، عاقلانه‌تر عمل می‌کنند اما براساس تحقیقات انجام شده در دانشگاههای تهران و شهید بهشتی، آنها که دوره‌ سوم زندگی خود را سپری می‌کنند، به لحاظ روانشناسی قدرت تجزیه و تحلیل کمتری دارند. کاکیا معتقد است کهولت سنی، نداشتن تحصیلات عالیه و تنهایی از جمله دلایلی هستند که این گروه از مادران را نیازمند دریافت مهر بیشتر می‌کنند و به این دلیل فرزندان باید با مدیریت زمان، وقت بیشتری برای آنها بگذارند.‌
به گفته‌ کاکیا، هم اکنون ۷۰ درصد توقعات و انتظارات والدین و به خصوص مادران از فرزندانشان در این گروه سنی دیده می‌شود.
● مسئله مادر - فرزندی‌
تأکید جامعه بر نقش مادری آنچنان پررنگ است که گاه گفته می‌شود تربیت فرزندان تک بُعدی و به مادران محدود شده است. با این حال مسأله مادر فرزندی در شهرهای بزرگ روزبه روز حادتر می‌شود. به گفته <داور شیخاوندی>، جامعه‌شناس و آسیب‌شناس اجتماعی، نقش زن چند بُعدی و یکی از این نقش‌ها، نقش مادری است. گاهی این نقش، با نقش‌های دیگر می‌آمیزد و اختلافاتی را به وجود می‌آورد. از طرفی نمی‌توان حق مالکیت مادران شرقی بر فرزندان را نادیده گرفت. این موضوع در جامعه‌ فعلی به معضلی تبدیل شده است. گاهی برای مادران حق فردیت فرزندان معنا ندارد. در حالیکه این حق باید از ۱۵، ۱۶ سالگی معنادار شود. اما دیده می‌شود که حتی فرزندان تحصیل کرده و سن بالا نیز بیشترین اوقات تحت تسلط والدین هستند.‌
این موضوع رابطه‌ مهرآمیز مادر و فرزندی را مختل می‌کند، تنش را در خانواده افزایش می‌دهد، نگرانی‌های فزاینده‌ای به وجود می‌آورد و به احساس ناامنی منجر می‌شود.‌
شیخاوندی می‌گوید: ما در جامعه‌ پرتعارضی زندگی می‌کنیم. روانشناسان می‌گویند ۴۰ تا ۷۰ درصد افراد به ویژه زنان دچار افسردگی هستند. این افسردگی منجر به واکنش‌های تندی می‌شود. برای زدودن چهره‌ غم از صورت افراد باید دست به کارهای فرهنگی زد. یک زندگی سالم نیازمند مادرانی سالم به لحاظ روحی و جسمی است. برگزاری جلسات محله‌ای و روشنگری مادران و جوانان می‌تواند در همسان‌سازی سطح توقعات دو طرف نقش مهمی داشته باشد.‌
آموزش در مکان‌های مختلف از جمله مساجد، مدارس و رسانه‌ها بسیار آموزنده است.
● راهکار
مشکلات شهرنشینی بسیار است اما گذر زمان به تدریج آن را حل می‌کند
این عقیده‌ دکتر سعید معدنی جامعه‌شناس و استاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز است. او معتقد است باید به اندازه‌ یک نسل زمان بگذرد، تغییرات پشت سرگذاشته شود و دوره‌ جدیدی فرا رسد تا سطح انتظارات والدین و به خصوص مادران که نقش پررنگ‌تری در تربیت فرزندان دارند، به واقعیت زندگی نزدیک شود. معدنی اما معتقد است در طول این زمان می‌توان کارهای بسیاری انجام داد. اول آن که باید به هر صورت ممکن اطلاع‌رسانی شود. یعنی آگاه‌سازی مادران از شرایط زمان و جوانان و نوجوانان نسبت به مسئولیتشان. دوم آن که بسترهای لازم را آماده‌کنیم تا اگر به سوی جامعه‌ مدرن گام بر می‌داریم، پدیده‌های مدرن را هم بپذیریم. و سوم آنکه فرهنگ زندگی در دوره‌ میانسالی و کهنسالی را برای همه و به ویژه مادران که در این دوران منزوی می‌شوند، جا بیندازیم. ‌
این جامعه‌شناس می‌گوید: معمولاً نگاه افراد به دوره‌ کهنسالی اشتباه است؛ به این معنا که تصور می‌شود با افزایش سن، باید وقار و سنگینی بیشتر شود. یعنی نشاط، تفریح و گاهی ورزش ممنوع. در حالی که باید این نگاه تغییر یابد و به افراد آموزش داده شود که در هر دوره‌ای متناسب با سنشان، از زندگی لذت ببرند.
اما <لیدا‌کاکیا>، نویسنده و روانشناس، بر تأثیر فزاینده تلویزیون تأکید می‌کند و می‌گوید: هم‌اکنون در دور افتاده‌ترین روستاها هم تلویزیون وجود دارد. ‌
بنابراین ساخت برنامه‌هایی مختص مادران همچون سخنرانی یک روانشناس، یک پزشک، یک مادر با تجربه و ارائه آن از طریق تلویزیون می‌تواند در درک شرایط جدید به ‌آن‌ها کمک کند. تجزیه و تحلیل‌ شرایط نیز خود به آرامش روحی مادران کمک می‌کند. او معتقد است رسانه‌ها به خصوص تلویزیون و رادیو در جاافتادن پدیده‌های فرهنگی اصلی‌ترین نقش را دارند. درک شرایط توسط مادران سبب آرامش روان آنها و فرزندانشان می‌شود. زیرا گاهی توقعات بیش از حد مادران تزلزل وجدان فرزندان و ناراحتی‌ آن‌ها را به دنبال خواهد داشت. ‌
البته بیان این موضوع به هیچ‌وجه به معنی سلب مسئولیت‌های فرزند نیست. کاکیا تأکید می‌کند که اگر فرصت سرزدن هر روزه به پدر و مادر وجود ندارد، اگر دغدغه‌های زندگی مجال دیدارهای مداوم را نمی‌دهد اما تلفن زدن و احوالپرسی کردن، بیان جملاتی همچون <دوستت> دارم، و <گوش‌سپردن به درد دل‌های والدین> حداقل کاری است که می‌توان و باید انجام داد. در واقع ممکن است توقعات پدر و مادر به طور کامل برآورده نشود اما با برنامه‌ریزی تا حدودی می‌توان به آن پرداخت او می‌گوید: براساس مطالعات صورت گرفته، هم‌اکنون ۸۰ درصد مشکلات مربوط به مادران و فرزندانی است که خود در شهرستان زندگی می‌کنند اما فرزندانشان در ابرشهرها و به خصوص تهران هستند. ‌
آن‌ها از طرفی به روابط فرزند - مادری در اطراف خود چشم می‌دوزند و خواهان همان میزان رفت و آمد و مهر و محبت از فرزندانشان هستند، از سوی دیگر فرزندانشان هم به دلیل دغدغه‌های بیشتر، توان رسیدگی کامل به آن‌ها را ندارند. در این جاست که باید به رسانه‌ها متوسل شد و یاری جست. ‌
فرزندان نیز درباره‌ این راهکارها، نظرات جالبی دارند. <احمدپورکمالی>،‌ دانشجوی شیمی، معتقد است نوع رفتار فرزند در واقعی کردن انتظارات نقش به سزایی دارد. او می‌گوید: مادر و پدرها نسبت به جامعه‌ مدرن ما بیگانه‌اند، در حالی که ما نسبت به جامعه‌ سنتی آن‌ها شناخت داریم؛ اگرچه مورد قبول ما نباشد. ما می‌دانیم که افکار و عقاید والدین ثابت شده و می‌دانیم که به خصوص مادران به لحاظ عاطفی، توقعات زیادی از فرزندان دارند. پس این وظیفه‌ ماست که آن‌ها را با دنیای مدرن خود آشنا سازیم و همراه با احترام و عزت، خواسته‌هایمان را برایشان قابل درک سازیم. ‌
‌<پریسا زندی> نیز با این عقیده موافق است. او می‌گوید: آگاه‌سازی والدین و به عبارت بهتر آشنایی آن‌ها با نیازهای جوانان می‌تواند با خریدن مجله‌ها، نشریات و فیلم‌هایی که در این باره است صورت ‌گیرد. همچنین در صورت امکان، مشاوره و گفتگو با یک روانشناس زبده راهکار مناسبی خواهد بود.
زهره گردان
منبع : نوآوران فناوری اطلاعات


همچنین مشاهده کنید