پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


وحشت به شیوه ایرانی


وحشت به شیوه ایرانی
▪ اقلیما
▪ کارگردان: محمدمهدی عسگرپور
▪ فیلمنامه: محمدرضا گوهری، محمدمهدی عسگرپور
▪ بازیگران: پانته آ بهرام، حسین یاری
▪ خلاصه داستان: سارا و عماد زن و شوهر جوانی هستند که زندگی آرامی دارند. بستری شدن عماد در بیمارستان قلب و حضور مرموز یک زن، اتفاقات عجیبی را وارد زندگی آنها می کند که زندگیشان را به هم می ریزد... .
«محمدمهدی عسگرپور» یکی از فیلمسازان متفاوت و غیرقابل پیش بینی سینمای ایران است. نخستین تجربه بلند سینمایی او، «پرواز در بی نهایت» یک فیلم جنگی با مؤلفه ها و معیارهای خاص ژانر دفاع مقدس بود که در زمان نمایش توجه برخی را به خود جلب کرد و بعضیها هم بی تفاوت از کنار آن گذشتند، اما اکران اولین فیلم این کارگردان با عنوان «قدمگاه» در سال ۸۳ توجه بسیاری از تماشاگران و منتقدان را برانگیخت.
قدمگاه به عنوان یک فیلم معناگرا که محتوایی برجسته تر و پررنگ تر از ساختار سینمایی و داستانی داشت، در دوران اوج توجه به آثار معناگرایانه به نمایش درآمد و نام عسگرپور را بیشتر از هر زمانی در محافل اجتماعی و هنری مطرح کرد.
موفقیت «قدمگاه» با دوران مدیریت عسگرپور در سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران همراه شد و فعالیتهای گسترده این کارگردان در این سازمان، تصور بازگشت او به عرصه فیلمسازی را - دست کم تا چند سال - کمرنگ کرده بود تا اینکه سال گذشته فیلم سینمایی «اقلیما» با امضای این کارگردان به نمایش درآمد و توانست توجه بسیاری از تماشاگران و منتقدان سینما را به خود جلب کند.
هر چند که قضاوتها و داوریها در مورد اقلیما متفاوت بود و ارزیابی کیفی این فیلم مخالفان و موافقان بسیاری داشت، اما نکته مهم در همه ارزیابیها بدون شک توجه و تأکید به ژانر فیلم عسگرپور بود.
سومین فیلم عسگرپور از جمله آثار متفاوت سینمای ایران است که نگاه ویژه ای به ژانر دفاع مقدس دارد و در مجموع به واسطه انطباق قراردادهای ساختاری شامل وجوه انطباق بیشتری (در مقایسه با آثار دیگر سینمای ما) با ژانر وحشت است. هر چند که بررسی جزء به جزء عناصر ساختار گریز از قواعد سینمای وحشت را در بسیاری از موارد نشان می دهد.
● بهتر است تحلیل فیلم را از عنوان آن آغاز کنیم، «اقلیما»!
همراه «هابیل» و «قابیل» (فرزندان آدم و حوا) دو دختر هم به دنیا آمدند که برای تداوم نسلشان با آنها ازدواج کنند و «اقلیما» یکی از این دو دختر بود که به یکی از عوامل اختلاف میان هابیل و قابیل تبدیل شد.
اقلیما در فیلم عسگرپور دختری مرموز و عجیب و غریب است. کسی که در تردید ارتباط سیال میان ذهنیت و واقعیت یا تصور و تصویر بر معما و علتهای حوادث در داستان دامن می زند.
اقلیما، چه حضور واقعی داشته باشد و چه نداشته باشد، یک شخصیت است! شخصیتی که ممکن است ساخته ذهن شخصیتهای داستان باشد، اما درست به اندازه یک شخص واقعی معلول فعلیت می شود و تحرک و پیشرفت وقایع و رویدادها را موجب می گردد.
اقلیمای فیلم عسگرپور هم مثل دختر داستان هابیل و قابیل ریشه اختلاف را به وجود می آورد و این شخصیت، محرک پیشرفت داستان است و طرح توطئه و معما را موجب می شود و آنقدر قدرتمند و جدی است که حتی علتها و انگیزه های تولد و حرکتش را (به عنوان یک ضعف و هم یک قوت) زیر سایه حضور قدرتمندش پنهان می کند.
اقلیما حضور تولد یافته ذهنی ای است که به اندازه یک شخصیت سوم در رابطه میان دو شخصیت واقعی داستان (عماد و سارا) اهمیت پیدا می کند و تبدیل به یک انگیزه و علت محرک مهم در شبکه داستانی فیلم می شود.
تعلیق و طرح معما مهمترین شگردی است که باعث جذابیت و درگیرسازی مخاطب با حوادث فیلم می شود. پنهان نگاه داشتن عنصر تعلیق (نوع حضور اقلیما در داستان) نیز مشخصه مهمی است که عناصر ژانر را براساس قواعد شبکه داستانی آرایش می دهد وعنصر وحشت را در کنار طرح معما قرار می دهد.
قصه پردازی ظریف «اقلیما» با محوریت عنصر تعلیق اساساً هیچ شباهتی با روایت ساده «قدمگاه» و داستان جنگی «پرواز در بی نهایت» ندارد و عسگرپور با پرداخت این ویژگی، سبک جدیدی را در کارنامه سینمایی اش تجربه می کند.
شاید محسوس ترین عنصر مشترک در سه فیلم این کارگردان توجه به لطافت و معرفت معناشناختی مذهب باشد که در «پرواز در بی نهایت» در حوزه انگیزش و اعتقاد مطرح می شود، در «قدمگاه» اصل مهم روایت و محتوای اثر قرار می گیرد و در «اقلیما» مبدل به یک پناهگاه امن برای گریز از هراس و خشونت موجود در لحن فیلم می شود.
سارا هر جا که با عنصر غریبه و عامل ایجاد تعلیق و وحشت مواجه می شود، ذکری را زیر لب تکرار می کند و آرامشی معنوی را در فضای داستان برای خودش و همچنین تماشاگر به وجود می آورد.
ساختار متناسب تصویری، دکوپاژ و طراحی میزانسن که معماری فضای وسیع و تو در توی خانه نیز به آن کمک می کند، بازیهای خوب بازیگران، موسیقی و حرکات روی دست دوربین، قاب بندیهای غیرمتعارف هجوم و حرکت دوربین به سمت سوژه و جایگاه قاب تصویر نسبت به سوژه مجهول یا معلوم، گستره تکنیکی فیلم را در راستای ساختار شبکه داستان قرار می دهد و تناسبی منطقی را میان پرداخت سینمایی و ساختار داستانی به وجود می آورد که بر قوتها و جذابیتهای فیلم می افزاید.
شاید یکی از مهمترین ضعفهای فیلم عسگرپور در کنار همه قوتهای آن، به منطق و توجیه رویدادها و محورهای شبکه داستانی و باورپذیری انگیزه ها و پرداخت وقوع حوادث مربوط باشد. تماشاگر فیلم، با وجود لذتی که از معما و تعلیق و ساختار تکنیکی آن می برد، در بسیاری از موارد پاسخ قانع کننده ای برای بسیاری از رویدادها پیدا نمی کند؛ علت تولد «اقلیما» در زندگی سارا و عماد چیست؟ زندگی ساده و آرام و توأم با احساس رضایت طرفین چرا توسط عماد دچار تغییر می شود؟ انگیزه عماد از برهم زدن این ارتباط چیست؟ و... .
علاوه بر این، پایان بندی فیلم نیز ممکن است تناسب مطلوبی با کلیت ساختار داستان نداشته باشد. البته بحث سلیقه نیز در این مورد مطرح می شود و شاید برخی انطباق ابتدا و انتهای فیلم بر یکدیگر را به عنوان پایان بندی اثر، منطقی و موجه بدانند. اما اگر شبکه اصلی داستان، از زندگی آرام زوج جوان تا ورود غریبه و شناسایی و حذف او را به عنوان یک کلیت ساختاری مورد توجه قرار دهیم، مرگ اتفاقی سارا به این شکل نمی تواند پایان مناسبی برای اقلیما باشد.
در مجموع دومین تجربه محمدمهدی عسگرپور، در سینمای ایران فیلم متفاوت و قابل تأملی است که اگر در فصل بهتری روی پرده سینماها می رفت مسلماً در حوزه جلب مخاطب نیز فیلم موفق تری می بود.
مهدی نصیری
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید