شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


بازسازی برای بقا


بازسازی برای بقا
رومانی هم مانند خیلی از کشورهای دیگر منطقه بالکان تا پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، سینمای سرحال و رو به رشدی داشت. آغاز جنگ و طبعاً اتفاقاتی که در این کشور رخ داد، همگی این سرزندگی را از بین برد. وابستگی حزب کمونیست رومانی به شوروی و نیروهای اشغالگر بیش از هر چیزی در این روند تاثیر گذاشته بود به ویژه که سینما در آن موقع به یک صنعت ملی هم تبدیل شده بود و شوروی اقتصاد رومانی را در دست داشت و سیاست های این کشور را برنامه ریزی می کرد.
اما طبق معمول حال و روز سینمای اروپا، در دهه ۶۰ میلادی و چندی قبل از آن بود که سینمای رومانی هم جان تازه یی گرفت. موج نوهای سینمایی، توقع تازه از سینما و امکانات فیلمسازی همگی در مسیری قرار گرفته بودند که به ادامه بقای این هنر هفتم جنگ زده، به دور از حضور استودیوهای غول پیکر کمک کنند. شرکت در جشنواره های معتبر جهانی به موازات ارائه تصویری رومانیایی از فرهنگ اصیل رومانی اقداماتی بود که فیلمسازان در آن دوره کاملاً جدی اش گرفتند و به نوعی موفقیت های بعدی را رقم زد. انیمیشن ۱۰ دقیقه یی «یک تاریخ کوتاه» اثر یان پوپسکو-گوپو نخل طلای بهترین فیلم کوتاه کن را در سال ۱۹۵۷ به دست آورد و فیلمی چون بازسازی (۱۹۶۹) به کارگردانی لوسین پینتیلی با الهام از آثار موج نو فرانسوی سینمای رومانی را بازسازی کرد. در واقع رومانی در این دوران مانند کشورهای همسایه قصد داشت با آثاری که منتقد اوضاع ملی هستند و نگاه و نگرش شخصی و هنرمندانه یی دارند، وضع کشور را روز به روز بهتر کند. در این بین شاید مهم ترین چیز دیده شدن آثار سینمایی کشورهای پیشرو باشد. بی شک وقتی آثار سینماگرانی چون گدار، تروفو، آلن رنه و میلوش فورمن در دسترس قرار می گرفت و سوای لذت های بصری سینما را هم به نوعی آموزش می داد، فیلمسازان جوان و باهوش کشوری چون رومانی تحت تاثیر واقع می شدند و آثار سینمایی خود را به همین سبک و سیاق سروشکل می دادند و این موضوع یک بار دیگر اهمیت دیدن فیلم و بحث و بررسی در آثار سینمایی را مطرح می کند. جایی که نقد و تحلیل های سینمایی برای بقای سینما در اوج اهمیت خود قرار می گیرد و مثلاً خود فرانسوی ها عاشق سینمای ژاپن می شوند. اما این حرکت پر امید در رومانی با آغاز حکومت چائوشسکو در ۱۹۷۱، فوراً متوقف شد، چرا که این حاکم استالین دوست، به شدت مخالف آزادی موجود در بین هنرمندان و روشنفکران بود. در این دوره جنس دیگری از سینمای رومانی ظهور کرد که تا پایان دوران حکومت چائوشسکو هم ادامه داشت و به «طبقه دهه ۷۰» معروف شد.
«گلیساندو» ساخته میرچا دانلیوک یکی از تحسین شده ترین آثار سینمایی این دوره است که جوایز زیادی را هم کسب کرد ولی در عوض دانلیوک تا سال ۱۹۸۸ اجازه فیلمسازی نداشت. بی جهت نبود که انیمیشن در این جور کشورها رونق دیگری پیدا می کرد چراکه آن رئالیسم سوسیالیستی در جای دیگری خارج از ذهن فیلمساز در حال شکل گرفتن بود و فیلمساز متعهد کمتر به آن تمایل نشان می داد هرچند که کمپانی های امریکایی به دلیل پایین بودن هزینه فیلمسازی در رومانی فیلم هایی می ساختند.
دیکتاتوری چائوشسکو در سال ۱۹۸۹ سرنگون شد و فیلم تحسین شده کریستین مونگیو دو سال قبل از این تاریخ را به تصویر کشانده است.
شاید بی راه نباشد اگر بگوییم شخصیت اصلی فیلم «چهارماه، سه هفته و دو روز» همین چائوشسکو و فضایی است که او به وجود آورده. حتی مخاطب ناآگاه از این بازه زمانی هم می تواند دستان پرقدرت ولی انسان ستیز یک حاکم دیکتاتور را بر جهان داستان فیلم حس کند و چقدر مونگیو در انتخاب شیوه روایت و پرداختن به داستان استادانه عمل کرده. تکنیک روایی و ساختار بصری فیلم بیشتر از هر چیزی ترس و اضطراب شخصیت های سرگردانی را نشان می دهد که مانند ارواحی با کمترین خواسته و آرمان در حرکتند و رفتارهایشان با هر شکل و شمایلی واکنشی است به این روزمرگی کشنده و زشت. پرداخت مستندگونه فیلم هم تنها قصد دارد این دوره را کاملاً بی طرفانه، همانطور که بود بازسازی کند، چرا که موضع گیری کاملاً رو و روشن فیلمساز فقط یک نتیجه می داشت آن هم نقد فاشیسم که برای اثری بدین شکل زیبا و متعهد، چیز کوچکی به شمار می آید. مونگیو بیشتر از اینکه به فکر بار دیگر ثبت کردن نام چائوشسکو در تاریخ سینما باشد، بی شک به این فکر می کرده که فیلمش را در تاریخ سینما ثبت کند و فستیوال کن با دادن باارزش ترین رتبه به این فیلم، سینما و تاریخ یک کشور را برای همگان بازسازی کرد. شاید اگر شاهکار برادران کوئن یا فیلم تازه وونگ کاروای نخل طلا را به دست می آورد این سینما هرگز دوباره مطرح نمی شد و نگارنده هم به مانند خیلی ها، چیوو فوتبالیست را مهم ترین پدیده رومانی می دانست.
محمد باغبانی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید