جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


زنگار بشر


زنگار بشر
ـ نگاهی به: زنگار بشر
ـ اثر: فیلیپ راث
ـ ترجمه: فریدون مجلسی
ـ نشر البرز
ـ فرهاد اکبرزاده
« تصور می کنم هر تغییر عمیق در زندگی متضمن این است که انسان به کسی بگوید: تو را نمی شناسم. » فلیپ
راث . زنگار بشر
ژان بودریار در کتاب معروف خود آمریکا * با اشاره به کم فروغ و عامه پسند شدن شهرت و اصولا امر قهرمانانه در آمریکا می نویسد: « یکی از مشکلات خاص آمریکا شهرت و نام و آوازه است، علت این امر هم کمیابی مفرط آن در این ایام است، و هم در عین حال عامه پسند و همگانی شدن مفرط آن « در آینده هر کس به اندازه ۱۵ دقیقه مشهور خواهد بود» و این حرف درست است. برای مثال مردی را در نظر بگیرید که سوار هواپیمای اشتباهی شده و به جای اوکلند، واقع در نزدیک سانفرانسیسکو، از آکلند، پایتخت نیوزلند، سر در آورده است. این واقعه او را به قهرمان روز بدل کرد. همه با او مصاحبه کردند و در حال حاضر سرگرم ساختن فیلمی درباره او هستند. در این کشور، نه والا ترین فضیلت ها، و نه عمل قهرمانانه، بلکه ماهیت غیرعادی کم اهمیت ترین سرنوشت هاست که به شهرت می رسد. بنا براین، جای کافی برای همه وجود دارد؛ چون هرچه کل این نظام همرنگ تر می شود، تعداد میلیون ها نفری که وجه تمایز خیلی کوچکی دارند افزایش می یابد. کمترین نوسان در الگوی آماری، کوچک ترین هوس یک کامپیوتر کافی است تا یک فقره رفتار نابهنجار، هر چند پیش پا افتاده، را در درخشش ناپایدار شهرت غرق کند.*»
کلمن سیلک استاد یهودی متون کلاسیک روزی برای مورد خطاب قرار دادن دو غایب تصادفا سیاه پوست کلاس خویش از لفظ «اشباح» استفاده کرده و همین نقطه مانند نقطه حاد یک اپیدمی در رمان ۵۳۰ صفحه ای فیلیپ راث مورد بررسی واقع می شود .
اگر بتوانیم گستره ای از ضیافت ها و مراسم فرانسوی اوایل قرن بیستم را هچون بستری برای استقرار "در جستجوی زمان از دست رفته" مارسل پروست فرض کنیم بستر رویدادهای رمان فیلیپ راث را می توان گستره ای از فضای امریکایی به شمار آورد. اگر بتوان نقطه و یا هسته بیمارگون اثر پروست را بی تابی برای بوسه شبانه مادر به شمار آورد در رمان راث ما به کرات با یک رسوایی مواجهیم. « تابستان ۱۹۹۸ بود که همسایه ام کلمن سیلک – که حدود بیست سال استاد متون کلاسیک در کالج آتنا در نزدیکی خانه ما بود و همچنین شانزده سال به عنوان مدیر آن دانشکده خدمت کرده و دو سال پیش باز نشسته شده بود – محرمانه به من گفت که در سن هفتاد و یک سالگی، با مستخدمه نظافتگر سی وچهارساله ای که در آن کالج کار می کرد سرو سری دارد. ۸»
سئوال اصلی در رابطه با این اثر شاید به این موضوع باز می گردد که چگونه می توان از خلال نوشتاری که به شفافیتی که در سایه پراگماتیسم آمریکایی رشد و نمو کرده به ابهام و نقطه ء کوری نامتعین پرداخت. چگونه می توان منطق بازار و رسانه را در پیوند با جریانهای کاملا تو در تو به جایی تاریک و پستو مانند سوق داد. پاسخ به این سئوال به نوعی ما را در بازخوانی نمایشی از شرودینگر قرار می دهد نمایشی که بیننده در آن هیچ گاه به زنده و یا مرده بودن گربه درون جعبه اطمینان نمی یابد. روش راث گونه ای از الصاق و ضمیمه گی را در بر می گیرد. یک داستان سر راست چیزی شبیه همان قطعه بالا در مورد کلمن سیلک قهرمان رمان طرح شد را در نظر بگیرید و سعی کنید با الصاق دسته ای از روایات تفسیر این رویداد را کاملا تغییر دهید. اولین کار یا بهتر است که بگوییم بهترین کار شاید نقل داستانی در مورد این شخص باشد که او را یک رنگین پوست ریا کار جلوه دهد و بعد پایه های آنچه در باره اعتقاد دینی (یهودی) که در مورد او گفته شده را سست کرد و بعد کلی شائبه و تبصره به این پاراگراف افزود و با هر قدم افشاگری را در مورد او به جایی رساند که آن تصویر شفاف و توصیف کامل اولیه به تصویری محو از خلال فیلترها و رویدادها بدل شود. حتی می شود در جایی از کار یک سرباز دیوانه و سرخورده که از جنگ ویتنام بازگشته را وارد قصه کرد و با تبانی با او شخص اول رمان را به قتل رساند و جاذبه های یک ماجرای پلیسی را با یک شرح حال تو در تو در هم آمیخت و به سرعت بر قطر و تعداد صفحات افزود. اما چیزی که به عنوان مولفه اصلی دائم در متن به تکثیر و بازتولید خود مشغول است را می توان در سایه مفهومی (هگلی - ژیژکی) امر استثناء مورد باز خوانی و تحلیل قرار داد. همه چیز در زنگار بشر به گونه ای با این مسئله یعنی مستثنا شدن از یک کلیت نظم پذیرفته و سامان می یابد و از این روست که قصه به سمت فردیتِ نقاط برجسته ای که معمولا به شکل یک رسوایی تجلی می کنند نشانه رفته و یا بهتر است که بگوییم با یک شرط بر سازنده نسبت به کلیت خود رابطه ای انتقادی بر قرار می کنند و در پیوندی چند جانبه قوطه ور می شود. « در چهارده سالگی در جریان استیضاح نیکسون با سرو صدا از او حمایت می کرد، در حالی که بقیه آنها خواهان آن بودند که رییس جمهور به زندان ابد محکوم شود. در شانزده سالگی به یک یهودی افراطی اورتودکس تبدیل شد در حالی که بقیه آنها، که رویه خود را از والدین ضد خاخام بازی و آزاد اندیش خود کسب کرده بودند، فقط اسماََ یهودی بودند نه بیشتر، در بیست سالگی مرتد شده بود، و پس از اینکه یک دو جین مشاغل گوناگون را به دلیل برتر انگاری خود از دست داده بود، کشف کرده بود که شاعری روایی است.۹۲»
شاید در این جا تا کید بر این نکته ضروری به نظر برسد که قهرمان اصلی رمان "زنگار بشر" فیلیپ راث بیشتر از هر چیز یک رسوایی و یا سوء تفاهم ویرانگر است که از بر خورد سطوح مختلف آگاهی، تاریخ و نژاد در یک کولاژ گسترده مثل جامعه آمریکا پدید آمده است.
فرهاد اکبرزاده
پی نوشت ها
* آمریکا / ژان بودریار / عرفان ثابتی / نشر ققنوس/ ص۸۰


همچنین مشاهده کنید