شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


استراتژی رمان


استراتژی رمان
در یکی از جلسات «جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات» هنگام بررسی رمان های کاندیدای جایزه این دوره درباره چندتایی از این رمان ها متفقاً به این نتیجه رسیدیم که ضعف آنها در پایان بندی آنهاست.
چه زبان خوبی دارد این رمان و چه خوب با زبان و حتی لحن فضا و مکان شکل گرفته است. این کودک، شخصیت اصلی داستان، چه باشکوه در این لحن و زبان متولد شده است، و... اما حیف، در پایان و در صفحات پایانی با سر زمین خورده است رمان؛ آن هم چه زمین خوردنی، آنچنان که حتی این زبان هم نتوانسته نجاتش بدهد.
این داستان چرا اینجا تمام شده است؟ چرا چند صفحه قبل، مثلاً در ماجرای رابطه راوی با یکی دیگر از دخترها، تمام نشد و اصلاً چرا ادامه پیدا نکرد؟ رابطه با دخترها می توانست همچنان ادامه داشته باشد، اما تا کجا و کی؟ این دایره واقعاً کجا باید بسته می شد؟
اغتشاش در ساختار روایت این داستان از همان اوایل روایت پیداست و تو، سطر به سطر و صفحه به صفحه که می خوانی و جلو می روی فکری هستی که این بساط مغشوشی را که نویسنده پهن کرده است کجا و چگونه می تواند جمعش کند. و خب، وقتی نقطه پایان و نطفه پایان از درون روایت بسته نشده است، نویسنده چاره یی ندارد جز آنکه پایانی بر این روایت تحمیل کند. پست مدرنیسم در اینجا به چند دستورالعمل تقلیل پیدا کرده است که می شود روی وایت بورد نصب شده بر دیوار نوشت تا سرمشق مان باشد و هر جا گیر کردیم به کمک مان بیاید. «افشای تکنیک و حضور نویسنده در داستان» یکی از آنهاست. پس نویسنده را در داستان حاضر می کنیم و نویسنده حاضر در داستان قلم را زمین می گذارد و داستان تمام می شود؛ به همین سادگی. (مشکل این است که به جای آنکه تئوری ها و مباحث نظری را بخوانیم تا فراموش کنیم، می خوانیم تا مدام جلوً چشم مان باشد و سرمشق مان و از روی آنها داستان بنویسیم.)
پایان بد و خراب یک رمان مساله نویسنده در چند سطر یا چند صفحه آخر نیست و مشکلی نیست که نویسنده بتواند در همان چند سطر یا صفحه حلش کند. این مربوط است به «استراتژی رمان».
استراتژی را «راهبرد» ترجمه کرده اند. استراتژی چشم انداز است و هدف ها و برنامه های درازمدت را
مد نظر دارد و مجموعه کاملی از نقشه هایی است که تمام امکانات را دربر می گیرد. استراتژی را توصیف دقیق یک روش می دانند. رمان به دلیل ماهیتش باید استراتژی داشته باشد. نمی دانم این تعریف درست است که داستان کوتاه تاکتیک لازم دارد یا نه، ولی رمان که پهنه گسترده یی از زمان و شخصیت و مکان و حوادث را شامل می شود اگر براساس یک استراتژی شکل نگیرد و اگر نویسنده استراتژی رمانش را در ذهن نداشته باشد، حاصل همانی می شود که در بعضی از رمان های معاصر شاهدیم. استراتژی راهبرد است و قدم به قدم راه می برد اثر را تا به انتها. نطفه پایان در همان شروع بسته می شود. نطفه بسته می شود تا «پایان» در زمان و جای خود متولد شود. مثلاً در رمان ً ماجرا اینکه نویسنده ماجرایی را طراحی کرده است و شروع روایت و پایان ماجرا را می داند مبین این نیست که الزاماً پایان رمان درست در همان لحظه پایان ماجرا است. یا در رمان ً شخصیت که نویسنده قصد ساختن شخصیت یا شخصیت هایی را دارد، جایی که نویسنده پی می برد به اینکه به قصد خود رسیده است الزاماً همان جایی نیست که پایان رمان منعقد می شود. یا در رمان ً مکان و رمان...
می دانیم که خلاقیت در لحظه و در فاصله حرکت قلم بر کاغذ اتفاق می افتد. استراتژی در رمان، راهبرد ماجرا و ساخت شخصیت یا مکان یا... نیست. استراتژی در رمان راهبرد خلاقیت است. آن مسیر نامرئی است که جلو پای خلاقیت باز می شود و لحظه به لحظه داستان را خلق می کند و می برد به انتهایی که در بطن ساختار رمان منعقد شده است؛ و باید این انتها به موقع ظاهر شود. دلایل و چگونگی ناموفق بودن پایان یک رمان را در بررسی ساختار رمان باید جست و نه در چند سطر و چند صفحه پایانی. بستر خلاقیت ضمیر ناخودآگاه است و ضمیر خودآگاه داروی ظهور آن است و این ظهور لحظه به لحظه نه تنها در ضمیر که در جهان خارج و در اینجا روی کاغذ و هم زمان با حرکت قلم، واقع می شود. حرکت قلم حرکتی است به سوی ظهور آن ناپیدایی که هست تا ظاهر شود. فرهیختگی تخیل، تخیل هنرمند خلاق است که در لحظه لحظه خلق می رود به سوی کشف و ظهور شکل و ساختار نهایی تخیلش.
استراتژی، راهبرد خلاقانه و گام به گام حرکت به سوی کشف شکل آن بی شکلی است که در تخیل هنرمند ایجاد شده است؛ راهبرد این حرکت است از ضمیر ناخودآگاه به سوی ضمیر آگاه و هم زمان تجسد یافتن آن روی کاغذ. حرکتی که آغاز شده است تا در پایان با شکل گرفتن آن، هنرمند رها شود از هراس بی شکلی. استراتژی است که راه می برد هنرمند را در قدم به قدم و لحظه به لحظه شکل گرفتن آن بی شکل ناخودآگاهش و راه می برد به آن انتهایی که ساختار کامل شود و هنرمند به رهایی و آزادی برسد. و اگر آن انتها و پایان در جای خود، دقیقاً در همان جایی که باید باشد و بوده است و اصلاً این حرکت برای رسیدن به این پایان شروع شده است، ظاهر نشود آن هراس از بی شکلی در اثر و خالق و مخاطب آن همچنان خواهد بود؛ هراسی که از بی شکلی و نداشتن ساختار ایجاد می شود.
یونس تراکمه
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید