سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا


نخ قرقره را پاره کن


نخ قرقره را پاره کن
اگر رمان «بادبادک باز» را خوانده اید و از اینکه هرکسی به شما رسید، پرسید؛ «نظرت درباره این رمان چه بود؟» کلافه شده اید، کاملاً حق دارید. چون دیگران سعی می کنند با احتیاط به پدیده یی اینچنینی نزدیک شوند. ممکن است شما هم نقشه یی چیده باشید و جوابی به این مضمون تحویل بدهید؛ « این یک رمان نخبه گرایانه نیست. هیچ نسبتی هم با ادبیات پیشرو و متفکرانه ندارد. اما نمی توان کتمان کرد که داستان سرگرم کننده یی است. تا کتاب را تمام نکنی راضی نمی شوی که زمین بگذاری. ماجرای پرفراز و نشیبی دارد که در سرزمین کنجکاوی برانگیزی مثل افغانستان روی می دهد. به همین خاطر خواندنش خالی از لطف نیست.» در اینجا به طور ضمنی و بی آن که بخواهید جزء دسته یی از آدم ها قرار می گیرید که معتقدند هر کتابی به یک بار خواندن می ارزد در حالی که احتمالاً نظرتان اصلاً این نیست. ماجرا ادامه دارد. چند روز بعد همان دوست پرسشگر با سنبه پرزور به سراغتان می آید و چیزی به این مضمون می گوید؛«هرگز فکرش را نمی کردم سلیقه ات این قدر سطحی و مسخره باشد. خوب خودت را به عنوان یک خواننده پیگیر آثار ادبی جا زده بودی. تو از خواندن رمان های پرماجرای درجه چندم کیف می کنی و آنها را به دیگران توصیه می کنی.» در چنین موقعیتی یادآوری اینکه دقیقاً به او چه گفته اید و نظرتان چه بوده از پی باد دویدن است. پرسشگر در موقعیت برتر قرار می گیرد و توضیح می دهد که حاضر نیست وقتش را برای خواندن چنین خزعبلات تجاری هدر بدهد. بادبادک سلیقه دوست شما به این ترتیب اوج می گیرد و شما مجبورید دلگیرانه در آسمان تعقیبش کنید مگر اینکه از تنها راه حل ممکن استفاده کنید. چیزی شبیه پیچاندن نخ بادبادک دور قرقره. این حرکت به ظاهر حقیرانه بادبادک را از اوج غرور آمیز آسمان به زیر می کشد. آن راه حل، چنین مضمونی است؛ «من ترجیح می دهم وقتی از چیزی لذت می برم صادقانه آن را بیان کنم تا اینکه تظاهر کنم فقط از آثار جدی و عمیق لذت می برم. مطمئنم که تو هم از خواندن بادبادک باز لذت برده یی اما بعد به نظرت رسیده که بهتر است سلیقه ات را پنهان کنی.» این معادله مجهول در مورد پدیده یی مثل بادبادک باز بی نهایت بار تکرار می شود. مخاطب هیچگاه نمی تواند در یک موضع مشخص و امن قرار بگیرد. هر موضع مثبت به تبصره های فراوانی درباره موقعیت ویژه اثر و صغری کبری چیدن هایی درباره لزوم لذت بخشی ادبیات (هنر) وابسته است و هر موضع مثبت اخلاقاً به نوعی از نخوت و یکجانبه نگری اشرافی فرهنگی محکوم می شود. اگر تمام اظهار نظرها و نقدهایی را که بر این رمان نوشته شده بررسی کنید بدون تردید خواهید دید که نویسنده ناچار است در همان پاراگراف های ابتدایی موضع خود را از این جهت روشن کند و بالطبع صراحتاً اعلام کند که مخاطبانش کدام گروه هستند. این تقریباً سرنوشت محتوم هر کالای فرهنگی پرفروش است. تری ایگلتون (برجسته ترین، هوشمند ترین و البته شوخ طبع ترین چهره معاصر نظریه ادبی) این برخورد را نه یک امر آکادمیک صرف (در ایران محفلی) که بخشی از پیکره سیاست جهانی در هزاره نوین می داند. او در مقاله منازعات فرهنگ با تکیه بر سیاسی بودن این تقابل، فرهنگ نخبه گرایانه (والای غربی) را به خاطر ناتوانی از رویارویی با فرهنگ های دیگر نقد می کند. بنابراین می توان استدلال کرد که موضع ما در قبال «بادبادک باز» نوشته خالد حسینی بالفعل سیاسی است. برای روشن تر شدن مطلب ناچاریم تقسیم بندی هایمان را با افزودن مولفه سیاسی تکرار کنیم. لذت بردن از «بادبادک باز» قاعدتاً چیزی شبیه مصرف کردن هر کالای دیگری است. مخاطب بی آنکه توقع ویژه یی از هنر داشته باشد کتابی را می خرد تا به اندازه مشخصی لذت (و اطلاعات احتمالاً سودمند و ساده یی درباره تاریخ معاصر افغانستان) دریافت کند. مخاطب با حکایت جذابی تغذیه می شود که ظاهراً نشان دهنده آزادی انتخاب اوست. بادبادک باز در بیان آدورنویی محصول صنعت فرهنگسازی است که مخاطب را مطیع و دست آموز نگه می دارد. پس تایید بادبادک باز نوعی تایید ایدئولوژی سرمایه داری است و از راست گرایی منشعب است. رفتار انتقادی علی الاصول در سویه دیگر قرار می گیرد. اما هویت نقد رادیکال در مقابله با چنین اثری خود با تردیدی اخلاقی روبه رو است که در بالا به آن اشاره شد. وقتی این اثر را به عنوان کالایی بی ارزش قلمداد می کنیم و آن را به عنوان محصول انفعالی صنعت فرهنگ می شناسیم در حقیقت خود را به عنوان مخاطب هنر نخبه گرا معرفی می کنیم. یعنی کم و بیش در معرض نقدی قرار می گیریم که ایگلتون به مفهوم فرهنگ والای غربی داشت. منظورم دقیقاً این است که وقتی در جایگاه منتقد یک اثر عامه پسند مثل بادبادک باز (چه فیلم، چه رمان) قرار می گیریم در حقیقت گرفتار یک تردید اخلاقی هستیم. آیا رد کامل این اثر به مثابه یک رفتار اشرافی و نخوت گرایانه نیست؟ نیروی همیشه حاضری که از همدلی من هم برخوردار است استدلال می کند همیشه باید جسارت اظهار نظر شفاف را داشت. از این رو با وجود صمیمیتی که در آغاز با خواننده اول که بر تناقضی پا می فشرد داشتیم بهتر آن است که پیش از آن که دست های محافظه کار خواننده اول که ما را به تظاهر متهم کرده است نخ قرقره بادبادک را بپیچاند آن را پاره کنیم. دست کم تصویر ذهنی پاره کردن با شکافتن یا برجسته کردن گسست ها شباهتی ناگزیر دارد تا پوشاندن و پنهان کردن. ( چندان که موضعی که دیگران ناچارند در پاراگراف های ابتدایی خود روشن کنند در اینجا تا آخرین سطر به تعویق می افتد.)
امیرحسین خورشیدفر
منبع؛منازعات فرهنگ، تری ایگلتون، ترجمه رضا مصیبی، فصلنامه ارغنون مسائل نظری فرهنگ
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید