چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا
حلقه مفقوده در تحول سازمانی
نگاهی به کارنامه آموزش و پرورش بیانگر آن است که متولیان آن در دوره های گوناگون به عنوان عاملین تحول تغییرات متعددی را در حیطه های گوناگون از جمله: نظام آموزشی، کتب درسی، نظام ارزشیابی، شیوه های تدریس، سیستم مدیریت و ...را در دستور کار خود داشته وبه اجرای آن اهتمام ورزیده اند، لیکن این تغییرات یا به نتایج پیش بینی شده دست نیافته و یا عمیق و تاثیرگذار نبوده و صرفا موجب تغییرات روبنایی در نظام آموزشی شده است. چنانچه امروز آن چه دست اندرکاران آموزش و پرورش را به چالش کشیده این نکته است که چرا این برنامه ها نتوانسته موجب نوآوری، پیشرفت و در یک کلام تحول سیستم آموزشی شود.
نکته قابل تامل آن است که برنامه های تدوین شده در جهت ایجاد تحول، بر حول همان هشت گام اصلی تحول پی ریزی شده است، یعنی کار با ایجاد فوریت و ضرورت آغاز شده و با تشکیل تیم راهنما و ترسیم دورنما و چشم انداز ادامه می یابد و با رساندن پیام تحول به دیگران و کنار زدن موانع اجرایی به نقطه عطف خود رسیده و با کسب پیروزی های کوچک و سریع تا رسیدن به هدف نهایی و فرهنگ سازی ادامه می یابد.این مراحل که از دیدگاه های گوناگون کم یا زیاد می شود، توسط هر برنامه ریز تحول آفرین مدنظر قرار می گیرد و فعالیت های منتج به تغییر را براساس آن هدایت می نماید.
اما چالش اصلی در هر هشت گام، تغییر رفتار است. چالش اصلی نه راهبرد است، نه سیستم، نه فرهنگ. شاید این عناصر بسیار مهم باشند، اما دشواری اصلی، بی چون و چرا رفتار افراد و نیاز به دگرگونی ژرف در آن است.
بنابر این درجایی که نیروی انسانی گوی سبقت را از سایر منابع در مسیر تحول می رباید دیگر نمی توان انتظار داشت که تحول و تغییر را با صدور بخشنامه یا ارسال دستورالعمل ایجاد کرد.
ایجاد تغییر بنیادی در رفتار فرد، کار آسانی نیست و این امر زمانی بسیار دشوار می شود که در مسیر اجرای برنامه های تحول آفرین ملزم به تغییر رفتار عده زیادی از کارکنان باشد. با این وجود نمی توان آن را امری غیرممکن و دست نیافتنی دانست. چرا که در این راه رد پای سازمان های موفق به خوبی آشکار است. اما دلیل موفقیت این دسته از سازمان چیست؟
سازمان در برنامه های تحول آفرین، فارغ از آن که در کدام مرحله (گام) قرار گرفته است باید علاوه بر استفاده از روشهای تحلیلی از روش های احساسی مدد جوید. مدیران نمی توانند اکثریت کارکنان خود را براساس گردآوری اطلاعات، تجزیه و تحلیل آنها و ارائه گزارش به سوی اجرای موفقیت آمیز یک برنامه متفاوت هدایت نمایند. چرا که آن چه موجب تغییر رفتار و همگام شدن کارکنان با برنامه های سازمان خواهد شد احساسات آنان است. البته در سازمان های موفق هم فکر و هم احساس مهم تلقی می شوند، لیکن بی شک نردبان تحول برشالوده احساس قرار می گیرد.
رفتار انسان ها با توجه به دو عامل تغییر می کند
۱) تحلیل هایی که آنان را به اندیشیدن وادارد.
۲) نمایش هایی که احساسات آنان را برانگیزاند.
تجارب سازمان های موفق اما نشان می دهد که سهم عامل دوم معمولا بیش از عامل اول است.
فرآیند دیدن، حس کردن و متحول شدن، بسیار قدرتمندتر از فرآیند تحلیل، تفکر و تحول، عمل می کند. ولی در بسیاری از برنامه های تحول آفرین آموزش و پرورش ردپای فرآیند اول - شاید به دلیل آسانی آن - قابل مشاهده است ولی قابل دفاع نیست.
صرفا با ارائه اعداد و ارقام و گزارش به کارکنان نمی توان آنها را همگام با تحول آفرینان کرد چون برای اجرای برنامه ها به تخصص، حمایت و... آنان نیاز است. بنابر این در هر گام از مراحل اصلی تحول، باید به این نکته توجه کرد که احساسات آنان برانگیخته شود و به شیوه ای دلنشین به افراد گره کار و چگونگی گشودن آن را نشان داد و احساسات انگیزه آفرین آنها را دامن زد و احساسات بازدارنده را فرونشاند. نیروی احساسی حاصل، بزرگترین موانع را نیز درهم می شکند.
اگر در نظام آموزشی مشکلی وجود دارد و عده ای - مدیران ارشد - متوجه آن شده اند، ارائه گزارش حتماً باعث نخواهد شد تا دیگران - آنان که به شیوه قدیم عادت کرده و هر نوع تغییر را دشمن می دانند - نیز به وجود آن مشکل اذعان کنند.
علاوه بر روشهای تحلیلی باید مشکل را به طور برجسته، قانع کننده و چشمگیر نمایان ساخت تا دیگران بتوانند آن را خوب مجسم کنند.
این شیوه می تواند باعث برانگیخته شدن احساسات مثبت افراد در جهت ایجاد تحولات مفید شود. حس فوریت، امیدواری، اعتقاد افراد، افزایش و خشم، بی خیالی، بدگمانی و ترس کاهش می یابد. احساسات جدید موجب تغییر در رفتار افراد می شود و گاه این تغییر می تواند بنیادی باشد.
هدف بر آن نیست تا روش تحلیلی از جاده تحول خارج شود بلکه استفاده صرف از آن می تواند به دلیل محدودیت روشهای تحلیلی و بی روح و وقت گیر بودن آن شتاب مناسب را از تحول بگیرد و آن را دچار فرسایش تدریجی کند. باید کار کرد تا افراد از جای بجهند و برای انجام یک کار نو به پا خیزند و زمانی که منشا انگیزش از احساس باشد چاره ای جز آن نیست تا از روش حسی و تغییر رفتار افراد در سایه آن مدد گرفت.
با خیل عظیم کارکنان آموزش و پرورش می توان امید داشت که با استفاده از فرآیند دیدن، حس کردن و متحول شدن هیچ کاری غیر ممکن نخواهد بود.
نادیا افرادی کندوانی
علی اصغر رمضانی
علی اصغر رمضانی
منبع : روزنامه کیهان
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران پاکستان دولت مجلس شورای اسلامی رئیسی حجاب سید ابراهیم رئیسی ایران و پاکستان رئیس جمهور مجلس دولت سیزدهم رهبر انقلاب
سیل سلامت طرح ترافیک تهران هواشناسی پلیس شهرداری تهران وزارت بهداشت فضای مجازی قتل سازمان هواشناسی آتش سوزی
قیمت خودرو بازار خودرو خودرو بانک مرکزی قیمت طلا قیمت دلار ایران خودرو دلار سایپا بورس تورم ارز
کتاب تلویزیون سینمای ایران سریال رادیو نمایشگاه کتاب تئاتر سینما فیلم سینمایی
کنکور ۱۴۰۳ دانش بنیان بنیاد ملی نخبگان
اسرائیل رژیم صهیونیستی آمریکا غزه فلسطین روسیه جنگ غزه چین اتحادیه اروپا ترکیه عملیات وعده صادق اوکراین
فوتبال استقلال پرسپولیس تراکتور باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال رئال مادرید بازی بارسلونا سپاهان فوتسال لیگ برتر
گوگل ایلان ماسک تبلیغات هوش مصنوعی نخبگان اپل فناوری سامسونگ تلگرام
سلامت روان کاهش وزن یبوست پیری صبحانه