جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


نوبت عاشقی


نوبت عاشقی
۱) فیلم‌های تاریخ سینما را از لحاظ اهمیت می‌توان به دو دسته تقسیم کرد؛ فیلم‌هایی که به خاطر دلایل سینمایی و صرفاً سینمایی آثار مهمی بودند مانند نوسفراتو، همشهری کین، مهر هفتم، هفت سامورایی، ماجرا و... و فیلم‌هایی که به خاطر مسائل فرامتنی و یا به عبارتی به عنوان پدیده‌های اجتماعی آثار مهم و قابل اعتنایی بودند مانند گریس، قصه عشق و همین تایتانیک. تایتانیک از همان زمان ساخت فیلم جنجالی و خبرسازی بود.
بعد از شکست سنگین تجاری فیلم پرهزینه دنیای آب که باعث سقوط دائمی کوین کاستنر از مقام یک ستاره پولساز شد، همه با بی‌صبری انتظار داشتند که ببینند سرنوشت فیلم آبکی جیمز کامرون (یعنی فیلمی که اکثر ماجراهایش در آب می‌گذشت) که هزینه ساختش روز به روز بیشتر می‌شد، چه خواهد شد.
اکثر گمانه‌زنی‌ها متمایل به شکست تجاری و هنری فیلم بود و اعتقاد بر این بود که جیمز کامرون که با فیلم‌هایی مثل ترمیناتور و بیگانگان به شهرت و اعتبار رسیده بود، همانند تایتانیک در اقیانوس Box Office غرق خواهد شد. خوشبختانه پیش‌بینی‌ها نقش بر آب شد. تایتانیک با درخشش در گیشه سینماهای آمریکا و جهان قلب و روح و جیب تمام تماشاگرانش را تسخیر کرد، جوایز اسکار را درو کرد و به چنان موفقیت خیره‌کننده‌ای دست یافت که کامرون تا ده سال رغبت نکرد به سراغ پروژه جدیدی برود.
۲) تایتانیک را دوست دارم. دوست همان طور که اشک‌ها و لبخند‌های رابرت وایز، شعله رامش سیپی، تاراج ایرج قادری و گنج قارون سیامک یاسمی را دوست دارم. با هوشنگ گلمکانی موافقم که ۲۰ سال پیش در نقدی بر فیلم سرب نوشت که هر فیلمی اصول خودش را بنا می‌کند. فکر می‌کنم درست همان طور که بعضی اوقات آدم دوست دارد سارتر و نیچه بخواند و گاهی اوقات جان گریشام و منوچهر مطیعی و همان گونه که بعضی روز‌ها دوست دارد به موزه و نشست ادبی برود و بعضی روزها به پارک و باغ‌وحش. همان طور هم بعضی وقت‌ها تماشای پرسونا و هشت و نیم لازم است و بعضی وقت‌ها دیدن سنگام و سلطان قلب‌ها.
این جمله را شنیدید که می‌گوید: «می‌دونم دروغه اما دروغ قشنگیه» دیدن تایتانیک و مشاهده این که با وجود بی‌وفایی عاشقان در قرن بیستم عشق دست‌کم روی پرده نقره‌ای کماکان زنده است، همچنان آدم را دلگرم نگه می‌دارد. آدم‌های زیادی را دیدم که بعد از دیدن فیلم تایتانیک تبدیل به آدم‌های آرام‌تری شدند؛ حالا گیریم تنها برای سه یا چهار ساعت. گمانم فیلمی مانند تایتانیک بزرگ‌ترین وظیفه و نقشش همین باشد.
این‌که تماشاگرانش را وادار کند آدم‌های بهتری شوند یا دست‌کم ایمان پیدا کنند که عشق می‌تواند از آنها آدم‌های بهتری بسازد.
۳) اوایل بهمن ۷۶ بود یک روز که وارد دفتر نشریه مهر شدم و دیدم که چشم‌های علی میرفتاح- سردبیر- و حسین معززی‌نیا- مسئول صفحه سینمایی- پاک قرمز است. کاشف به عمل آمد که تا چهار صبح بیدار نشسته بودند و داشتند فیلم تایتانیک را می‌دیدند.
(حالا این قرمز شدن چشم صرفاً بابت شب زنده‌داری بوده یا این‌که چند قطره اشکی هم در صحنه پایانی فیلم ریختند بماند.) به هر حال هر دو نفر متفق‌القول بودند که تایتانیک بهترین فیلم تاریخ سینماست و به قول یوسفعلی میرشکاک عشق ازلی و ابدی را از منظر خاکی تأویل کرده. نسخه پرده‌ای فیلم را گرفتم و دیدم و بدم آمد. بعد رفتم یک سری بحث احمقانه کردم که تایتانیک فیلم بی‌خودی است و محرمانه لس‌آنجلس (که هم‌زمان نسخه پرده‌ای‌اش را دیده بودم) شاهکار مسلم است.
عید سال ۷۷ مجله مهر یک ویژه‌نامه برای تایتانیک کار کرد و در مقابل مجله فیلم- که رابطه چندان خوبی با مهر نداشت یک ضد ویژه‌نامه.
در یکی از نقد‌های مجله فیلم منتقدی که پیش از این به خاطر رقابت عشقی در یک مطلب نصف صفحه‌ای ۴۳ دشنام نثار مریخ حمله می‌کند و تیم برتن کرده بود، در یک مطلب تند دیگر ضمن ابراز تأسف برای جیمز کامرون، اشاره کرده بود که چاق بودن کیت وینسلت و عدم تناسب او با دی‌کاپریو بزرگ‌ترین ایراد فیلم است. جل‌الخالق! گمانم از همان وقت به این نتیجه رسیدم که بحث کردن و نقد فیلم دو پیشه اصلی آدم‌های ابله است.
گذشت و اواخر اسفند سال ۷۷ فرصتی پیش آمد تا دوباره تایتانیک را ببینم. این بار با کیفیت عالی، روی پرده بزرگ با زیر‌نویس فارسی در سالن کوچک حوزه هنری آن هم در چه شرایطی؟ شب قبل از آن از یک مسافرت سه روزه خسته‌کننده از دبی برگشته بودم، به خاطر تأخیر پرواز در فرودگاه دبی دو ساعت معطل شده بودم به خاطر خرید‌های کلان خواهر محترمم که از ماکروفر تا جاروبرقی را شامل می‌شد و فقط یخچال دوقلو کم داشت، سه ساعتی در گمرک فرودگاه مهرآباد.
نمی‌دانید وقتی در سالن تاریک و خلوت حوزه هنری نشستم و فیلم شروع شد، چه احساس آرامشی به من دست داد. تا آخر فیلم چند باری اشک در چشم‌هایم حلقه زد. به خاطر رهایی از کابوس سفر بود یا خود فیلم؟ دقیقاً نمی‌دانم. به هر حال مطمئنم که تجربه دیدار دوم تایتانیک در آن روز و در آن زمان یکی از بهترین خاطرات زندگی من است. شنیده‌اید می‌گویند خدای خوشبختی خدای چیزهای کوچک است؟ حتی اگر این چیز کوچک تصویر کشتی عظیم‌الجثه تایتانیک روی پرده سینما باشد؟ به هر حال حتی اگر نشنیده‌اید چندان مهم نیست. فقط می‌خواستم اشاره کنم که شرایط و موقعیت چقدر در تغییر نظر آدم به فیلمی مانند تایتانیک تأثیر دارد.
۴)اینها را هم داشته باشید از حواشی تایتانیک: ایده ساخت فیلمی براساس ماجرای --کشتی تایتانیک از اوایل دهه ۹۰ به ذهن جیمز کامرون خطور کرد. مقدمات تهیه فیلم از اوایل سپتامبر ۱۹۹۵ آغاز شد و پیش از شروع فیلم‌برداری، کامرون با زیردریایی مخصوصی که برای تحمل فشار بالای اعماق اقیانوس ساخته شده بود، شخصاً از بازمانده کشتی تایتانیک در کف اقیانوس بازدید کرد.
▪ کشتی تایتانیکی که در فیلم می‌بینید، توسط همان کمپانی ساخته شد که تایتانیک اصلی را در سال ۱۹۱۲ با هزینه ۵/۱۷ میلیون دلار ساخته بود. با محاسبه نرخ تورم فعلی این مبلغ ۱۲۰ تا ۱۵۰ میلیون دلار می‌شود که همچنان کمتر از هزینه ساخت فیلم است. بعد از اتمام فیلم، کشتی ساخته شده به مبلغ ۵۰۰ هزار دلار به سمسارها فروخته شد.
▪ درو باریمور و گوئینت پالترو اولین نامزد‌های ایفای نقش «رز» بودند، اما جیمز کامرون خیلی زود تصمیمش را برای سپردن این نقش به کیت وینسلت گرفت. در مورد جک موضوع کمی پیچیده‌تر بود. ماتیومک کوناگی و براد پیت از طرف کمپانی به کارگردان پیشنهاد شدند، اما جیمز کامرون معتقد بود که فیزیک و چهره این دو برای این نقش مناسب نیست. «جانی دپ» پیشنهاد ایفای این نقش را رد کرد و سرانجام کامرون تصمیم گرفت از کریستین بیل استفاده کند. اما کمپانی به خاطر این که بیل نیز مانند وینسلت بریتانیایی بود و انتخاب دو هنرپیشه غیر‌آمریکایی می‌توانست به فروش گیشه آن لطمه زیادی بزند، با این انتخاب مخالفت کرد.
▪ ابتدا قرار بود «انیا» موسیقی فیلم را بسازد. با منتفی شدن حضور «انیا» به عنوان آهنگ‌ساز، جیمز هورنر، انتخاب شد که موسیقی فیلم را با جابه‌جا کردن یکی دو نت موسیقی فیلم «شجاع دل/ دلاور» مل گیبسن تنظیم کرد. از آنجا که کامرون به هیچ عنوان علاقه‌ای به استفاده از ترانه حتی در تیتراژ پایانی فیلم نداشت، هورKV به طور مخفیانه با ویل جنینگز ترانه‌سرا و سلین دیون خواننده ملاقات کرد و سه نفری ترانه «My Heart will go on» را خلق کردند و این ترانه ضمن کسب جایزه اسکار، با کسب عنوان پرفروش‌ترین ترانه فیلم خود را در تاریخ سینما جاودانه کرد.
▪ فروش سه روز نخست نمایش تایتانیک در تعطیلات کریسمس سال ۲۰۰۷، ۲۸ میلیون دلار بود. با وجود شروع نه چندان توفانی فیلم، تایتانیک حضوری طولانی در این جدول داشت. فیلم ۱۰ هفته متوالی پرفروش‌ترین فیلم روز آمریکا بود و ۲۸۱ روز یا به عبارتی بیش از نه ماه در بین ۱۰ فیلم پرفروش.
▪ برخورد اکثر منتقدان با فیلم مثبت بود. راجر ابرت ضمن معرفی تایتانیک به عنوان بهترین فیلم سال و ستایش ساخت چیره‌دستانه، پرداخت استادانه و بازی‌های فوق‌العاده فیلم ادعا کرد که ساخت چنین فیلمی تنها از نابغه‌ای چون کامرون برمی‌آید.
▪ جیمز براردینلی ضمن اعطای پنج ستاره از چهار ستاره به فیلم نوشت «شما تنها تایتانیک را تماشا نمی‌کنید، آن را تجربه می‌کنید» در مقابل کنت توران ضمن انتقاد از دیالوگ‌های ضعیف و داستان سست فیلم، تنها یک ستاره از چهار ستاره به فیلم داد.
در سال ۲۰۰۶ تایتانیک به عنوان بهترین فیلم رمانتیک تاریخ سینما انتخاب شد. در همان سال سایت Film Program تایتانیک را به عنوان بدترین فیلم تاریخ سینما انتخاب کرد. بعد از جنگ ستارگان، تایتانیک دومین فیلمی است که بیشترین میزان پارودی و هجویه بر آن در مطبوعات و شبکه اینترنت چاپ و منتشر شده است.
در حوزه دی‌وی‌دی هم تایتانیک دارای دو رکورد است. تایتانیک اولین فیلمی است که یک میلیون نسخه از دی‌وی‌دی آن در کمتر از سه ماه از شروع توزیع به فروش رسید. ضمن این که تنها فیلم سینمایی است که نسخه دی‌وی‌دی شش دیسک آن به بازار عرضه شده است.
نویسنده : حسین یعقوبی
منبع : چلچراغ


همچنین مشاهده کنید