جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


میان وحشت و معنا


میان وحشت و معنا
محمدعلی عسگرپور بعد از ساخت فیلم معناگرای «قدمگاه» اینک «اقلیما» را در ژانر وحشت به نمایش گذاشته است که با پس زمینه ماورایی به تلفیقی ناموزون از معناگرایی یا معنویت گرایی با سینمای وحشت دست می زند و نه تنها در ساختار و شیوه روایی قصه به سردرگمی منجر می شود، مخاطب را نیز در درک احساسی اثر دچار تردید می سازد.
به این معنی که تماشاگر نمی داند باید از وقایع و حوادث پیش آمده در فیلم بترسد یا مفهوم اصلی را از پس ظاهر داستان درک کند و اساساً کارگردان چه قصدی از طرح این موضوع در ساختاری بینامتنی داشته است، به ویژه اینکه تم اصلی داستان یک واقعیت اجتماعی است که اتفاقاً کمترین سنخیت را با زبان غیررئالیستی پیدا می کند و روایت آن در بستری معناگرا با عناصر ترس آور به ابهام بیشتر این موضوع در فراخوردهای بیرونی آن منجر می شود.
برای درک بهتر این نکته می توان به قیاس اقلیما با چهارشنبه سوری پرداخت تا تفاوت و اثرگذاری تناسب میان فرم و محتوا در بیان مسائل اجتماعی و خانوادگی را دریافت.
«اقلیما» نشان می دهد عسگرپور در پی تجربه ژانرها و بسترهای گوناگون فیلمسازی است اما در نهایت مفاهیم و ایده های معنوی را در پس زمینه درونی آثارش دنبال می کند و سعی دارد با بهره گیری از جذابیت ها و عناصر اثربخشی تصویری در جهت تبیین این مفاهیم بهره مند شود.
در واقع این بلاتکلیفی ساختاری از ذهنیت پارادوکسیکال کارگردان ناشی می شود که پس از تجربه سینمای جنگ و معناگرا به سوی ژانر وحشت رو می آورد بدون اینکه از دغدغه های قبلی خود دست بکشد. حتی ساحت ترس آوری فیلم نیز صورت مشخصی ندارد و معلوم نیست که عناصر وحشت انگیز در موقعیت انسانی واقعه چیده شده یا صرفاً به وجود برخی صحنه های به ظاهر ترسناک با استفاده از موهای طلایی و فال گیری و بلند شدن ناگهانی صدای تلویزیون و... اکتفا می شود.
به عبارتی دیگر طرح واقعیت اجتماعی موضوع و بحث خیانت و معضلات عاطفی- خانوادگی در روایتی که در اقلیما می بینیم به دلیل آمیختگی غیرمنطقی با فضاهای ماورایی و معناگرا دارای پشتوانه روان شناختی نیست و باورپذیری مخاطب را مخدوش می سازد.
کشدار بودن فیلم و تلاش در متفاوت جلوه دادن یک فیلم معمولی، ضمن اینکه به خستگی مخاطب منجر می شود، قابلیت های فیلم را در سطح عادی و منطقی می کاهد و از بین می برد.
در واقع موضوع داستانی اثر، به خودی خود برای ساخت یک فیلم جذاب و مخاطب پسند کافی است، غلیظ کردن آن با رنگ آمیزی های ماورایی و خلق فضاهایی جن و روحی به جای اینکه باعث برجستگی آن شود، هسته اصلی فیلم را پنهان می کند و در صورتی مبهم فرو می کاهد.
اقلیما اگرچه داعیه معناگرایی در ضمیر ناخودآگاهش دیده می شود اما برای خلق یک اثر وحشت انگیز و ترسناک به چیزی فراتر از فضاهای معمول و متداول این گونه سینمایی نمی پردازد و به درج یک عنصر مرموز و غیرعادی که برای دیوانه کردن یک زن توطئه می کند اکتفا می شود تا با چیدن یک فضای مبهم و خاکستری در کنار فضای رئالیستی به ایجاد ساختاری رعب انگیز کمک کند و به هدف خود برسد.
مهم ترین نتیجه یی که از درون چنین فضایی بیرون می آید و در نهایت به ضد خویش بدل می شود، قربانی شدن «ترس»، به پای «معناگرایی» است یعنی وجوه ترسناک فیلم و وحشت نهفته در آن در تنیدگی پررنگ معنا در بطن داستان از مفهوم واقعی خویش خارج می شود و هویت خود را از دست می دهد. در واقع تلاش برای معنادار کردن ترس در نهایت به تهی شدن ترس از ماهیت خود منجر شده و فضای متفاوتی خلق می کند؛ فضایی که قطعاً مخاطب را به آن سو می برد که با خواسته های کارگردان در تضاد است.
اما فارغ از مناقشات ساختاری و نقدهایی که می توان در مورد ترکیب ناموزون ژانری در اقلیما داشت، باید به توانایی عسگرپور در کارگردانی فیلم نیز اشاره کرد. در واقع نقطه ضعف عمده اقلیما به فیلمنامه آن برمی گردد که در چیدمان عناصر داستانی، ساختاری بی تناسب را برگزیده است و معنی را قربانی فرم کرده است.
برخی طرح کلی داستان را برگرفته از سرگذشت قتل همسر ناصر محمدخانی دانسته اند که کارگردان آن را رد می کند و حضور زن دوم را در خانه بیش از آنکه به معنای رئالیستی تفسیر کند، نمادی از روح و هاله روانی خیانت در منزل سارا معنا می کند؛ یک واقعیت رفتاری - عاطفی که ممکن است در هر وضعیت مشابهی تجربه شود.
اقلیما به دلیل شرایط ویژه ساختاری به نوع خاصی از بازیگری متناسب با فضای داستان محتاج بود و به نظر می رسد حسین یاری و پانته آ بهرام با این فضای ویژه هماهنگی نسبتاً منطقی پیدا کرده اند، اگر چه باید پذیرفت که حضور پانته آ بهرام در اقلیما به قدرتمندی بازی های او در نقش های کوتاه فیلم های قبلی اش نبوده و خودش نیز سوررئالیستی بودن نقش سارا را به عنوان سختی بازی اقلیما عنوان کرده است.
چیز دیگری که می توانست به فیلم کمک کند، به خصوص حالا که قرار نیست از قواعد ژانر پیروی شود، استفاده از بازیگران ستاره در نقش های اصلی بود. البته هیچ شکی در توانایی های بازیگری پانته آ بهرام یا حسین یاری وجود ندارد ولی شاید اگر «اقلیما» بازیگر ستاره و سمپاتیک تری برای تماشاگر داشت، فیلم سر و شکل دیگری پیدا می کرد. اما هیچ کدام از این عوامل نمی تواند اقلیما را از بلاتکلیفی در روایت و سردرگرمی ژانری نجات دهد.
سیدرضا صائمی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید