جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


هژمونی و رسانه


هژمونی و رسانه
اهمیت و کارکرد رسانه بر همه اندیشمندان مبرهن است. نظریات ارتباط جمعی از مارپیچ سکوت نئومن گرفته تا نظریه گلوله و قضایای عینی همچون واترگیت و تحقیقات لازاراسفلد همگی موید این نکته اند. حال سوالی که مطرح می شود این است که این رسانه ها فی نفسه در پی منافع جوامع گام برمی دارند و مساله حاکمیت هژمونی و سرکردگی در آنها بی تاثیر است؟ آیا مالکان رسانه ها که اکنون تبدیل به شرکت های غول پیکر فراملیتی شده اند به اعمال خواست و نظر خود نمی پردازند؟ اگر این را با پاسخی مبرهن وام گرفته از افکار مارکس و گرامشی مثبت بدانیم در جوامعی با نظام بسته سیاسی و رسانه های دولتی نابجا نیست که از تشابه مساله هژمونی بر رسانه ها اما به شکلی دیگر و اهدافی مردمی تر سخن برانیم و اگر بخواهیم راهکاری را برای پرهیز و برخورد با این مقوله بررسی کنیم باید از اینترنت به عنوان رسانه یی آزاد و فردگرا با دامنه انتخاب آزاد و در دسترس سخن گفت. شاید اینترنت، پادزهری باشد که استفاده از رسانه ها را در جهت منافع صاحبان آن محدود می کند.
شاید مدون ترین افکاری که رابطه حاکم و محکوم را تبیین کرد و در سال های پس از خود و کم وبیش تا امروز برخی از مردم دنیا را با خود هم عقیده دارد افکار کارل مارکس است. مارکس به استناد تحول تاریخی جوامع و طبقه بندی آن نظام های مسلط و کنش و واکنش اجتماعی و شاید به تعبیر هگلی پدید آمدن سنتز را محصول و معلول نزاع مستمر بین طبقه حاکم و طبقه محکوم می داند و هر کنشی را که منجر به تولد هنجار می شود سعی رشد طبقه محکوم می داند. مارکس در کتاب ایدئولوژی آلمانی با این استدلال آغاز می کند که «تولید افکار، عقاید، مفاهیم، تصورات و آگاهی در وهله نخست با فعالیت مادی و مراوده مادی انسان ها به طور مستقیم درهم تنیده اند.» دیدگاه ماتریالیستی وی در ادامه جستار به ما کمک می کند تا جریان حاکم بر ارتباطات از منظر جهانی را تبیین کنیم. پس این مفروض را اینچنین به باقی عقاید وی پیوند می زنم که به باور مارکس بورژوازی یا همان طبقه حاکم قادر به اعمال نفوذ بر پرولتاریا یا همان طبقه محکوم و بهره برداری از این طبقه اکثریت زیردست از طریق کنترل شیوه های تولید است. از این تعاریف می خواهم به مفهوم سلطه یا هژمونی از دیدگاه مارکس برسم. مارکس هژمونی را به مفهوم نظامی از معانی و ارزش ها به کار برده است که بیانگر بازتاب منافع طبقه حاکم اند. در جایی دیگر آنتونیو گرامشی هژمونی را سلطه بورژوازی بر اندیشه، عقل سلیم، شیوه های زندگی و تصورات روزمره طبقه کارگر می داند و موفه(۱۹۷۹) می گوید که یک هژمونی موفق هژمونی است که ایجاد یک اراده جمعی مورد علاقه ملی را مدیریت کند.
مفاهیم سرکردگی، هژمونی و سلطه مفاهیم اصلی این مقاله نیست بلکه مراد از شروع با این مقولات تنها درک اندیشه حاکم بر مقاله در باب مفهوم سلطه و حکومت حاکم بر محکوم است.
گاهی به استناد آرای جامعه شناسان و البته در مورد مارکس و اقتصاددانان و شاید کلی تر اندیشمندانی نظیر گرامشی می توان روابط کنونی جهان را تعریف و بعضاً پیش بینی کرد. ویلیامز(۱۹۸۰) معتقد است؛ «از نظر مارکس واقعیت اقتصادی جامعه روابط و آگاهی افراد آن جامعه را تعیین می کند. ابزار ارتباطات همان ابزار تولیدند.» وی در جای دیگری (۱۹۷۷) می گوید مارکسیسم تعریف هژمونی یا سرکردگی را به روابط میان طبقات اجتماعی تسری داده است. این جمله و مساله از جفری لین بلونیز را چگونه می شود تحلیل کرد؟ وی معتقد است برداشت های مارکس از هژمونی در رابطه با سیستم امروزی رسانه های تجاری که در آن نخبگان رسانه یی از مخاطبان انبوه در جهت خدمت به منافع خود بهره کشی می کنند کاربردی سودمند پیدا می کند.
مکتب گلاسکو در باب رسانه ها معتقد است بین واقعیت عینی و خبر مخابره شده از آن همیشه فاصله وجود دارد و مفهوم خبر عین واقعیت با توجه به فیلترهای گوناگون صحیح نیست. شاید یکی از این فیلترها منافع شرکت های تجاری باشد. امروزه یک طبقه بورژوا صنعت رسانه های همگانی را کنترل می کند. به عبارتی معدودی از مجتمع های شرکتی، تولید و انتقال اطلاعات به توده ها را کنترل می کنند و مالکیت فئودال گونه آنها بر صنعت رسانه یی نشان می دهد که منافع این نخبگان، نفوذی مسلط بر آگاهی جامعه اعمال می کند. هژمونی مشخص می کند که در حال حاضر چگونه رسانه های همگانی به گونه یی ایدئولوژیک عمل می کنند تا روابط رایج سلطه را نگهداری و از آن پشتیبانی کنند. اینها بدیهیات است؛ اصولی که شاید به اعتقاد مردم جهان کنونی به حدی معمولی و روزمره شده که هیچ کس گمان نمی برد قدرت شرکت فیلمسازی تایم واینر و والت دیسنی از هیتلر و روزولت و صدام بیشتر است.
اصولاً ماهیت نشر و پخش اطلاعات گزینشی است. گیلتین (۱۹۹۳) می گوید؛ رسانه های همگانی از طریق گزینش تصویرها، عنوان ها و سبک هایی که به درون اتاق های نشیمن می فرستند، ایدئولوژی را انتقال و تغییر ماهیت می دهند برای پاسخ به مساله به راحتی می توان از شرکت های غول آسایی که نظام رسانه یی جهان را در اختیار دارند به عنوان گروه های خاص نام برد. در قضیه واترگیت به راحتی اهمیت و توانایی تغییردهی نظام رسانه معلوم می شود اما به استناد آنچه گفته شد این نظام رسانه در جهان، موجودیت خود را از هژمونی شرکت های اغلب فراملیتی دارد.
به ماتریالیسم مارکس برگردیم. اقتصاد سیاسی انتقادی با دو دیدگاه اقتصاد سیاسی لیبرال و اقتصاد سیاسی کلاسیک، به شیوه یی پویا مساله ایجاد شده توسط مجموعه انحصاری صنایع ارتباطات را مطرح و به درک بهتر از این انحصارات کمک می کنند. اقتصاددانان سیاسی ریشه این مساله (هژمونی) را به سازمان و تامین مالی سیستم های رسانه یی از طریق ابزارهای تجاری نسبت می دهند.
اگر رابطه سلطه و رسانه ها را درک کرده باشیم باید به راهکار پایان دادن به کنترل رسانه یی توسط گروهی خاص نیز اشاره کرد. نکته مهمتر اینکه آیا تعاریف قبل ما به نظام رسانه یی ایران مربوط است؟ آیا این هژمونی در سیستم رسانه یی ایران اعمال می شود و اگر اعمال می شود به چه شکل است؟ قطعاً تعاریف و نسخه جهانی است و معدود مللی هستند که در این قالب جای نمی گیرند. آیا کسی به انحصاری بودن نظام رسانه یی در ایران شک دارد؟ این انحصار در دستان دولت است و معدود کشورهایی هستند که انحصار کامل رسانه یی در دستان دولت است.
اگرچه مسلماً رابطه ایران رابطه بورژوازی و پرولتاریا نیست که تحلیل آن بر عهده استادان علم سیاست است اما آنچه به ظن اهل فن ارتباطات مبرهن است کنترل این مجموعه از طرف دولت است. این کنترل قطعاً آنچه را ترویج می دهد که مجموعه دولت تصور صحیح بودن آن را دارند و شاید در کلیت مفهوم انحصار با جامعه جهانی اشتراک معنی داشته باشد. اما در برخی مقاطع به رای اندیشمندان بالاخص جهان سوم که با کلیت رای پائولوفریره در باب آموزش مخزنی موافقت ندارند این سلطه - توجه شما را به همه تلاش ها و تاریخ یونسکو جلب می کنم و مهمتر از همه اینها گزارش مک براید - گاهی - تاکید می کنم گاهی - می تواند مفید باشد.
رسانه های همگانی در وهله نخست فرآورده و ابزار ایدئولوژی در اجتماع اند و از این لحاظ چگونگی کنترل و نفوذ بر این رسانه ها مساله مهمی است. این مفروض اساسی بود که تا اینجا بدان پرداختیم. اینکه نوعی انحصارگری و خط دهی به جریان آزاد رسانه یی برای پیگیری اهداف هسته یی کوچک وجود دارد.
و راه رهایی از این انحصار در دستان رسانه آزادی به نام اینترنت است. اینترنت یک سرویس تمرکززدا و پلورال برای همه جامعه است. اینترنت از آغاز همه گیری در دهه ۱۹۹۰ تاکنون مسیر پرفراز و نشیبی را طی کرده است. آزادی و دسترسی به اینترنت دیگر مقوله یی نیست که قابل بحث و نیاز به اثبات داشته باشد اما این سوال مطرح می شود که خود اینترنت نیز در دام شرکت های بزرگی چون یاهو، امریکن لاین، گوگل و... نیست؟ پاسخ من به این پرسش مثبت است. در اینترنت سایت های پرقدرتی نظیر بی سی دیسنی و ای اس پی ان یکه تازی می کنند. ویکی پدیا آنچه را می خواهد می داند و آنچه را می داند می گوید،
اینها صورت های صحیح مساله ما هستند اما آنچه این وهم را نقض می کند اینکه شما برای رفتن جلوی دوربین تلویزیون سی ان ان باید ابتدا از نگهبان دم در بگذرید که به شما اطمینان می دهم غیرممکن است اما فضای اینترنت فضایی آزاد است که دسترسی به آن برای من و شما بدون داشتن معرفی نامه یا سرمایه یی جز دانش مقدور است.اینترنت به شرط گسترش طبقه نخبه و به استناد نظریه مارکسیسم و عبدالصمد یعقوبی در حذف طبقه خاصی به نام نخبه و سعی در گسترش جامعه به نام جامعه نخبه می تواند ضمن پرهیز از خطر نخبه گرایی در برابر انحصار تزریق ایدئولوژی از طریق صاحبان رسانه ایستادگی کند. در جوامع ایدئولوگ نیز جریانی مانند جریان اینترنت می تواند به کثرت گرایی و تضارب آرا و افکار کمک کند.
اینترنت می تواند با ارائه تعاریف گوناگون از دیدگاه های گوناگون گزینه انتخاب را مطرح سازد و دموکراسی را با الیگارشی متمایز کند. اینترنت موقعیت گزینش را از خطیب به مخاطب داده و با دستاویز قرار دادن تنوع و سرعت وی را به دانایی نزدیک تر می کند.
به روایت جفری لین بلونیز که عصر حاضر را پایان جامعه توده وار، عصر فردگرایی رسانه یی و انتخاب آزاد نامحدود و شاید حاکمیت مصرف می داند و این روایت من را با خود هم عقیده گردانیده است.
سپهر دادجوی توکلی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید