جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


غفلت از تربیت در غوغای زندگی نهاد خانواده را در برابر آسیب ها مصون سازیم


غفلت از تربیت در غوغای زندگی نهاد خانواده را در برابر آسیب ها مصون سازیم
تربیت صحیح زیباترین و جذاب ترین جلوه انسانی است. از این رو می توان آن را به مثابه شناسنامه شخصیت فرد و هر جامعه قلمداد کرد. به عبارت دیگر تنها تمایز افراد با یکدیگر حس و نیاز به احترام و تعالی روان و اندیشه است.
امروز روز خانواده نامگذاری شده است. بی تردید نهاد خانواده به عنوان پایه گذار کلیه نهادهای اجتماعی، فرهنگی و... جامعه مورد توجه و دقت نظر کارشناسان و صاحب نظران علوم اجتماعی از یکسو و مسئولان و تصمیم سازان از دیگر سو قرار دارد. متأسفانه در سال های گذشته و اخیر بروز برخی بزهکاری ها و ناهنجاری های اجتماعی را شاهدیم که از جمله علل شکل گیری آن ها را می توان در نوع نگاه به کانون خانواده از سوی والدین و بی توجهی های آنان درباره رفتار و گفتار خود و الگوگیری فرزندان برشمرد.در این نکته شکی نیست که مهمترین هدف زندگی بر محوریت در شأن انسانی زیستن، ایجاد محیط مناسب برای پرورش فکر، اخلاق، حفظ حرمت و ثبات سرافرازی و... می چرخد.
همه این مؤلفه ها و از جمله ارزشهای معنوی، در قالب فرهنگ ملی، الگو و اساس زندگیمان قابل تعریف است که از پیشینیان نسل به نسل به زمان حال و آتی جریان داشته و دارد. شخصیت فردی، اجتماعی و ملی- دینی چارچوب تربیتی انسان ایرانی بوده است. حال چرا برخی از حضور در این چارچوب طفره می روند، به بی حرمتی و هنجارشکنی می پردازند؟ نکته ای قابل بررسی است. علل بروز پدیده افت تربیتی نزد برخی افراد و خانواده ها چیست؟
تربیت به یک معنا، ارج نهادن به رشد عقلی و مرتبت رفیع شخصیت هر انسان است. این الزام انسانی را اگر از دیدگاه ارزشهای اسلامی بنگریم، مفهوم آن رسیدن به حد کمالات انسانی است. بی تردید لازمه آن تفکر و صیقل دادن جایگاه نفس از افکار بسته و احتمالا پلشتی های مفرط مادیات است. بدیهی است جایگاه اولین رویکرد جدی به این مباحث که می توانند آسایش و آرامش اندیشه و روان را برای افراد جامعه فراهم کنند، باید در حوزه خانواده جستجو کنیم. خانواده در هر جامعه طبیعتاً نقش محوری را در تربیت افراد دارد. ریزش و یا تعالی در ساختار سازی تربیت و فرهنگ و حرمت و... ابتدا از درون خانواده سربرمی آورد. در خانواده ای که والدین به هر عنوان و دلیل از تعلیم و تربیت فرزندان خود غفلت می ورزند، مسلماً کمتر آثار ارزشمند آرامش و سعادت و سلامت زندگی را تجربه می کنند زیرا فرزندان به عنوان ثمره و سرمایه آینده خانواده آنگونه که باید طعم تربیت و حرمتداری را نچشیده و ندیده اند. والدینی که به دلایل متعدد از جمله مشغله های معیشتی و کاستیهای مادی و... از پرورش مناسب عقلی- روانی و تربیت سالم فرزندان غفلت کرده یا غافل بمانند، خود بزرگترین نقص مسئولیت پذیری را مرتکب شده اند، یا خواهند شد. آنان که خود بدون رعایت حال و هوای بچه ها خانواده را میدان بگو و مگو و پرخاش و قهر و نارواگویی می کنند متأسفانه غافل از آن بوده و هستند که بچه ها به الگو و نسخه برداری از کردار و گفتار آنان می پردازند. و این گروه والدین، شخصیت و حیثیت بچه ها را از همان دوران کودکی، نوجوانی و یا در جوانی، خدشه دار و بی اعتبار می کنند در حالی که اصل و بنیاد تربیت و شکل گیری اندیشه و روان یک هدف متعالی برای طول عمر شخص است و سلامت زیستن و تکاپوی متحولانه در تحولات اجتماعی نیز رابطه رودررو و تنگاتنگ با سرنوشت انسان دارد، امام علی«ع» در نهج البلاغه فرموده است: «قلب نوجوان مانند زمینی خالی است. هر آن چه در آن افکنده شود می پذیرد.» مولای متقیان نیز به امام حسن«ع» در خصوص تربیت فرموده است: «من به تربیت تو اقدام کردم قبل از آن که قلب تو سخت شود و عقلت اشتغالات بسیار بیابد.»
● بهانه هایی برای سلب فرصت تربیت
«اقتصاد یکی از عوامل مهم تأثیرگذار به نحوه تربیت فرزندان در خانواده است. از زمانی که اقتصاد در مبادلات و روابط بین مردمی در کشور عمیق و گسترده و همه کاره شد متأسفانه هرکس هرچیز را با اقتصاد و پول می سنجد.»
این نظر «فریدون بهلولی»- که می گوید پیشتر کارمند وزارت بازرگانی بوده و حالا شغل آزاد دارد- است . او می افزاید: «رویکرد افراطی به مادیات جامعه را آهسته آهسته، از معنویت زندگی دور می کند. به این لحاظ است که برخی از جوانها از تربیت اصیل دور میشوند چرا که خانواده آنان نیز دراین گروه افتاده اند. مشغله زیاد فرصت گفت وگوی مناسب و تربیت بچه ها را سلب می کند.»
وی با اشاره به این که سه فرزند جوان و نوجوان دارد. درطول زمان تحصیلی فرزندان خود فرصت چندان نداشته به مدرسه شان برود حال و وضع درسی آنها را جویا شود. دلیلش را مشغله فکری می خواند و می گوید: «وقتی زمان کودکی و دوران تحصیلی خودم را مرور می کنم می بینم مادرم حداقل یک هفته در میان به مدرسه ام می آمد و وضعیت درس من و سایر بچه ها را جویا می شد. مادر آن موقع فرصت تربیت بچه ها را داشت. دراین زمانه ضمن آنکه بچه ها- بعضاً- حرف و توصیه پدر و مادر را گوش نمی کنند، تعامل خانوادگی هم کم شده است. دلیلش همان شرایط اقتصادی و مشغله های کاری است.»
از وی درباره نقش ایمان در کانون خانواده و به دنبال آن تربیت می پرسم. پاسخ می دهد: «ایمان نقش زیاد و ماندگاری در تعلیم و تربیت بچه ها دارد. یادم می آید ۵-۴ ساله بودم با پدرم به مسجد می رفتم. هنوز اثرات حال و هوا و صمیمت آن فضا در فکر و روحم مانده ا ست.»
کمی مکث می کند... از کودکی آموختیم که حتی پایمان را در ا تاق خانه جلوی بزرگترها دراز نکنیم. اما بچه ها حالا به این نکات توجه می کنند؟
● تلویزیون و واژه های منفی
خانم «س- زینلو» مدرس دانشگاه، تربیت را شاخه اصلی در تشکیل خانواده و زندگی می داند و معتقد است اثر تربیت صحیح فرزندان و سایر افراد در جامعه متجلی می شود و همینطور عدم تعلیم و تربیت مثبت هم عیناً در جامعه اثر منفی می گذارد.
وی درخصوص نقش تلویزیون در تربیت خانواده و جامعه، چنین می گوید: «تلویزیون دراین باره تأثیر بسیار مهمی دارد. امروزه که برنامه های تلویزیون زیاد و متنوع شده است می باید حساسیت زیادی در فرهنگ سازی مخاطبان خود داشته باشد درحالی که مشاهده می کنیم حتی واژه های منفی به کار می برد. بچه ها از فرهنگ منفی آموزش می گیرند.» و به نوعی آنها را ترویج می کند.
● الگوسازی متفاوت برای بچه ها
یک بازنشسته آموزش و پرورش عوامل موثر در تربیت صحیح و پایدار فزرندان را به یک شکل هندسی ترسیم می کند. رأس اضلاع آن را مذهب می داند و دیگر اضلاع را به ترتیب: پدر و مادر، نان حلال، خویشاوندان، تلویزیون، مجموعه بخش های جامعه از جمله مدرسه و دولت ترسیم می کند.
«حسین رابط» می گوید: «لازمه تربیت اصیل رفتار و گفتار پدر و مادر است. یعنی مهمترین عامل تربیت فرزندان این است که پدر و مادر برای فرزندان الگو باشند. مثلا جلوی بچه ها داد و بیداد نکنند، سیگار نکشند، احترام یکدیگر را رعایت کنند و تفکر مثبت داشته باشند.
وی ادامه می دهد: «رفتار وگفتار والدین در سیستم حافظه فرزندان ثبت و ضبط می شود. این یعنی همه حرکات و سکنات والدین روی حتی طفل تاثیرگذار است. لقمه حلال هم در چگونگی شکل گیری تربیت فرزند از خردسالی تا بزرگسالی او مؤثر است و همچنین نوع رفتار و گفتار اعضای فامیل نیز در تربیت فرزند یک خانواده اثر می گذارد.»این فرد بازنشسته از تلویزیون و رادیو به عنوان اساسی ترین وسایل ارتباط جمعی به عنوان عوامل دیگر در دریافت اندیشه های اجتماعی، رفتار و ساخت و تعلیم تفکر- خواه مثبت و خواه منفی- نام می برد.
وی با بیان این که احترام به یکدیگر و ایجاد آرامش در محیط خانوادگی می تواند به عنوان یک عامل موثر فرزندان را به سلامت به دوران جوانی و بزرگسالی رهنمون کنند، می افزاید: «کوچه، خیابان و شهر و سپس مدرسه هر کدام به نوبه و به نوع دیگر می توانند روی تربیت بچه ها تأثیرگذار باشند. غیراز این موارد و بر همه اینها، دولت نیز می باید در رهنمون کردن مردم خاصه بچه ها توجه بیشتری داشته باشد. اما ورای تمام عوامل انسانی مذهب شاکله اصلی در طول زندگی هر فرد و جمع است. معتقدات برآمده از متن مذهب الهی روی خانواده، پدر، مادر و فرزند در پرورش درست و تربیت سالم تأثیر به سزا دارد.»
● فرزند سالاری؛ مغایر تربیت اصیل
یک خانم معلم هم می گوید تربیت بچه ها به نحوه تعلیم و رفتار دیگر اعضای خانواده بستگی دارد. فرهنگ خانواده روی چگونگی تربیت فرزندان بسیار تأثیرگذار است.
«قدسی» معلم پایه اول یک دبستان دخترانه... با انتقاد از برخی بی توجهی ها نسبت به چگونگی روند تکامل شخصیت بچه ها می گوید:باید روانشناسی بر وفق دین و فرهنگ کشورمان را روی بچه ها - فرزندان- پیاده کنیم. چرا که به اصول اخلاقی و مبانی ارزش های دینی مان پایبند هستیم.»
وی شیوه فرزند سالاری در برخی خانواده ها را برنمی تاباند و آن را مغایر تربیت اصیل ایرانی می داند. همچنین در مورد نقش تلویزیون می گوید: «تلویزیون تأثیر زیاد روی نوع و نحوه تربیت بچه و نوجوان ها می گذارد. اما باید باور کنیم که بدآموزی دارد. از طرف دیگر مشغله زیاد والدین هم روی تربیت فرزندان اثرگذار است چرا که پدر و مادر به دلیل مشغلات کاری و فکری روزمره فرصت لازم را برای پرورش فکری و تربیت جامع بچه هایشان ندارند.»
● غریبگی با مفاهیم تربیتی
آرش امامی یک کارشناس علوم ارتباطات ابتدا تعریفی از مفاهیم فرهنگ ارائه می دهد مبنی بر این که انسان به یاری اندیشه و تفکر توانسته است با تسلط برطبیعت برای سازگاری با محیط های طبیعی و اجتماعات گوناگون راه ها و شیوه هایی ابداع کند که به مجموعه این روشها فرهنگ می گویند، و سپس ادامه می دهد: «اصطلاح فرهنگ در بیان محاوره ای غالبا اشاره به ارزشها، هنجارها و کالاهایی مادی که یک گروه معین اجتماعی از آنها پیروی می کند دارد. »
در ادبیات فارسی از دیرباز ماهیت ویژه فرهنگ به عقل، ادب، نگاهداشتن- حد و اندازه هرچیز و نیز علم، دانش، تعلیم و تربیت و مجموعه آداب و رسوم، علوم معارف و هنرهای یک قوم گفته می شود. چنانچه «فردوسی» شاعر و حماسه سرای ایران سروده است:
زدانا بپرسید پس دادگر که فرهنگ بهتر بود یا گوهر
چنین داد پاسخ بدو رهنمون که فرهنگ باشد ز گوهرفزون
که فرهنگ آرایش جان بود زگوهر سخن گفتن آسان بود
بنابر این سخن حکیمانه، زر و گوهر دربرابر فرهنگ، خوار و سست بنیاد است. «به فرهنگ باشد روان تندرست» لذا می بینیم دانشمندان و پیشینیان ما نسبت به فرهنگ و تربیت، نظرات بسیار جالبی داشته اند.»
وی تاکید می کند وقتی به دیدگاه های فرهنگ پیشینیان خود غریبه می شویم و در نتیجه ، ارزشهای اجتماعی مثل تقوا، دانش، قدرت، احترام، سلامت، مهارت، محبت و تربیت اصیل کمرنگ می شوند و در سالهای متمادی درجه جایگاه ارزشها بین انسانها تغییر می کند. بدین ترتیب به فرض اتومبیل مارک... آخرین سیستم و خانه مجلل و گرانقیمت داشتن، جایگاه- به نظر برخی- اجتماعی بالاتر قرارمی گیرند و- مثلا- درجه دانش و احترام به همدیگر یک درجه پایین تر محسوب می شود. نتیجه این دگرگونیها آن می شود که نیروی جوان سعی می کند ارزشهای اجتماعی را که مقبول است انتخاب کند. لذا از آنجا که جوانی نمی تواند زود به ثروت و مادیات دست یابد و درآن جایگاه اجتماعی که چنین دگردیسی فرهنگی را تایید می کند، قرار بگیرد، به شیوه های مختلف انرژی صرف می کند تا مگر ظرف دوسه سال به آن مقصد- جایگاه مادی - برسد.
بدیهی است که چنین افرادی در جهت حصول نتیجه مادیگرانه شان نیز تربیت اجتماعی و شئون معنوی جامعه را نادیده می گیرند. به اخلاق، تقوا، تربیت و سلامت روان خود و جامعه توجهی نمی کنند. دراین حال و شرایط آسیب های اجتماعی گریبانگیر جامعه می شوند چرا که آنچه مقبول اندیشه منزه، تربیت سالم و فرهنگ فاخر بوده است در نزد چنان فرد و اشخاصی ضدارزش محسوب می شود. در چنان و چنین حال است که به اصالت تربیت وتعلیم خدشه وارد می شود.نهاد خانواده در هر جامعه ای از اولین نقش پردازان شکل گیری شخصیت فرزندان به شمار می آید. برخی از خانواده ها با تمامی وجود تلاش می کنند تا فرزندان خود را به مراحل کمال و شایستگی رهنمون کنند اما برخی دیگر نیز در ایفای نقشی که برعهده می گیرند با بی توجهی ها و ناآگاهی ها ناکام جلوه می کنند.
بی تردید نباید از تأثیرگذاری محیط بیرون از خانواده اعم از محیط دوستان و دیگر محیط های اجتماعی بر روی شخصیت و روان فرزندانمان غافل ماند. آنان نیز به طور طبیعی در فضایی تنفس می کنند که ترکش های فرهنگ وارداتی به انواع مختلف و وسوسه بار کمانه می کنند. البته صمیمیت، آرامش و همدلی درچارچوب مسئولیت پذیری پدر و مادر و باورهای دینی، مستحکم ترین و اطمینان بخش ترین سپر حفاظتی دلبندانمان بوده و هستند.
واگن مترو مملو از جمعیت مسیر شرق به غرب را می پیماید. تهویه هوای درون واگن در جابه جایی سنگینی هوا چندان کارساز نیست. قطار با تکان های ناگهانی خود در فشردگی انبوه مسافران جمعیت ایستاده را مثل موج آب بهم می کوبد. در این حال و فضا مردان سالمند و بعضاً نحیف و خسته که سرپا ایستاده اند بیشتر معذب و رنجیده اند. روی ردیف صندلی های طرفین واگن بیشتر افراد جوان و میانسال و تک و توک فرد مسن نشسته اند. جوان ها اغلب مشغول بازی با موبایل خود هستند و بی خیال دور و اطراف خود. برخی دیگر نگاه شان روی آدم های ایستاده پرسه می زند زل می زنند و به نگاه و چهره خسته افرادی که برخی در کسوت پدربزرگ ها هستند. حرمت به بزرگترها و این که همتی و لطفی کنند و جای خود را به مسافرانی سالمند بدهند تا احساس تأسف شان از قدرناشناسی و بی خیالی های حرمتمداری نسبت به سایرین- افراد سالمند- کاسته شود در قاب نگاه ها خالی است. ایستگاه بعد، چند صندلی خالی می شود. یکی دو جوان فوری می نشینند. یک صندلی خالی است، جوانی که عینک طبی زده بازوی مرد سالخورده و تکیده ای را می گیرد و تعارف می کند روی صندلی او را می نشاند. چهره مرد برافروخته است. با پشت دست نم عرق از پیشانی می گیرد. آرام سربلند می کند. زل می زند به چهره آن جوان عینکی. حسرتی در چشمانش موج می زند...
● بحث و جدل ممنوع!
زمان تعطیلی مدرسه است. مادران بسیاری آمده اند تا فرزندان خود را به خانه ببرند. برخی کارمند و عده ای خانه دار هستند. مادر «لیلی...» کارمند است. او هنگام تعطیلی مدرسه از اداره به مدرسه آمده است تا فرزند خود را به محل کار خود ببرد. همسر این خانم هم کارمند است می گوید: «هر دو نفر صبح تا شب مشغول کار هستیم. در این شرایط کمتر فرصت رسیدگی به امور بچه ها را داریم. گاه که ساعات کار اضافی دارم در ساعت شش غروب به اتفاق دخترم در اداره هستیم. در این مدت دخترم خواب می رود. مسافت اداره تا محل خانه مان حدود یک ساعت و نیم زمان می برد. موقعی که به خانه می رسیم خسته ایم. رسیدگی به کارهای خانه کمتر وقت مناسب باقی می گذارد. خصوصاً برای والدینی که هر دو نفر شاغل هستند.»
وی درباره اوقات فراغت خانواده خود می گوید: «بیشترین ساعات را در اداره هستیم. حتی وقت چندانی برای تماشای برنامه های تلویزیون نداریم.» این خانم کارمند همچون برخی شهروندان تأکید می کند کانون خانواده تأثیر و نقش خیلی زیادی در تربیت و فرهنگ سازی مثبت و منفی فرزندان دارد. او نیز این توصیه را دارد که پدران و مادران هرگز در حضور بچه های خود و افراد دیگر بحث و جدل نکنند چرا که بچه ها از گفتار و رفتار والدین خود الگو می گیرند.»
● بچه های دیروز و فرزندان امروز
... واگن مترو طی چند ایستگاه نسبتاً خالی از مسافر می شود. کنار آن مرد سالخورده می نشینم. خود را«علیدادی» معرفی می کند. شغلش مصحح بوده است... نرم و شمرده صحبت می کند. او می گوید: «در این فکر بودم که روابط بین مردم سال های پیش چگونه بود و حالا چطور؟ تربیت بچه ها چگونه بود و حالا به کجا می رود؟» سر تکان می دهد و تبسمی می کند: «یادم می آید زمانی که مدرسه می رفتم اگر چند دقیقه از موقع حضور در خانه دیرتر می رسیدم مادر استنطاقم می کرد. دوستانم را تا خوب نمی شناخت اجازه نمی داد با آنان معاشرت کنم. پدر خدا بیامرز هم سخت پایبند اخلاق و تربیت خانوادگی بود. شش برادر و خواهر بودیم. کوچکتر به برادر یا خواهر بزرگتر احترام می گذاشت. هیچکس سرخودی کاری نمی کرد و بزرگتر هم که شدیم بدون مشورت پدر و مادر به جایی نمی رفتیم. سر سفره غذا پیش از پدر و مادر، دست به سفره نمی بردیم...» نفسی تازه می کند. و با تبسم تلخی ادامه می دهد: «حالا بچه هایی پای به عرصه زندگی و جامعه گذاشته اند که برخی شان اصلا تابع حرف والدین خود نیستند. اینقدر که با دوستان خود مأنوسند با اهل خانواده همراه نیستند. یکبار که روبروی پدر در اتاق پایم را از شدت خستگی دراز کردم، پدرم گفت: اگر خسته ای بلند شو برو توی اتاق دیگر استراحت کن!.جلوی بزرگتر نباید پا دراز کرد. او به رغم کار سخت خود، همیشه در ساعتی که اهل خانه جمع بودیم حال و کار و درس مان را جویا می شد. حتی گزارش کار و مسایل روزمره خود را تعریف می کرد. این شیوه، همدلی و صمیمیت همگی را بیشتر می کرد. الان بچه ها اعتنا به دو کلام حرف پدر و مادر نمی کنند. فریاد می کشند. توقع شان بیش از والدین است.»
سکوت می کند و با تأمل می گوید: «بد رفتاری های برخی بر و بچه ها به ضعف تربیت خانوادگی برمی گردد و این که خود والدین تمام توان شان را تنها در تأمین مادیات زندگی صرف می کنند. مقابل بچه ها به مشاجرات خود ادامه می دهند. بچه ها مثل آینه هستند. گفتار و رفتار و ضعف های والدین را یاد می گیرند و به مرور می بینیم هر کس از اعضای خانواده برای خود سردمدار زندگی و مدعی توقعات خام خود می شود. در این خانواده ها گرما و حرمت و تربیت خانوادگی فروکش می کند.»
ثروت بهتر است یا تربیت ؟
بخشی از نظرات امامی از پژوهشگران علوم اجتماعی را در شماره گذشته خواندید. وی با اشاره به شکل گیری نوعی مسابقه کسب ثروت و جایگاه اقتصادی در میان خانواده ها معتقد است:
«برخی می خواهند در کمترین مدت زمان به مقاصد مطلوب اقتصادی دست یابند و در مقابل، بسیاری از خانواده ها همچنان از رهگذر آموزش و حاکمیت تربیت و فرهنگ مثبت سعی می کنند که جامعه را به صورت اخلاقی مناسب اداره کنند، اما طیف وسیعی از آن بخش تفکر که نگاه اقتصادی زودحاصل دارند، از طریق تبلیغات مختلف رسانه ها و صنایع فرهنگی شامل کتاب، نشریات و فیلم هنجارهای اجتماعی یا ارزش های جامعه را مغلطه می کنند. لذا نقش مادی فرهنگ بر نقش غیرمادی آن سلطه می یابد. به عبارت دیگر، اقتصادی فکر کردن معنای صحیح و منطقی فرهنگ و تربیت را خدشه دار می کند و تفکر کسب ثروت را جایگزین آن می سازد.»
وی با اشاره به برخی دیدگاه های نظریه پردازان تربیت اجتماعی می گوید: «به قول «هاورماس» دانشمند، عقلانیت ابزاری جایگزین عقلانیت ارتباطی می شود. مثل چند شغله بردن برخی از آدمها که بعضی بن مایه همان تفکر اقتصادی صرف است و مثلا چند میلیون پول برای داشتن یک تلویزیون چند اینچ بالاتر خرج می کنند؛ تلاش زیاد برای خرید بیشتر که رنگ و بوی چشم و هم چشمی و متأثر مدرنیته است.» وی بر این باور است این قبیل فرهنگ و تعلیم و تربیت نیز سبب می شود فرزندی که در بستر و محیط چنین خانواده ای و بین پدر و مادر متمکنی رشد می کند،به دلیل نبود و یا کم فرصتی والدین به دلیل مشغله کار و مقولات اقتصادی شدید از یک سو و کمبود محبت از دیگر سو، خوی تربیت غیرانسانی در روان و فکرش زیاد شود و در نتیجه تداوم و گسترش این وضعیت احساس همبستگی در خانواده و جامعه دچار خلأ شود.»
● گروه های مختلف در خانواده
«دکتر حسین ابراهیمی مقدم» روانشناس و استاد دانشگاه رفتار خانواده های دنیای نوین امروز به لحاظ چگونگی ارتباطات رایج و حاکم بین اعضای این خانواده ها با یکدیگر را از دیدگاه علم روانشناسی نقد می کند. وی در این خصوص خانواده ها را به خانواده ای پدرسالار یا مادرسالار، گروهی معروف به خانواده زیستی...، خانواده «اتمیزه» که نظر هیچکس را قبول ندارد دسته بندی می کند. این استاد دانشگاه، در توضیح شیوه دسته بندی خانواده ها، می گوید: «به طور کلی در جوامع امروزی ارتباط بین اعضای خانواده با یکدیگر به یکی از چند دسته زیر صورت می گیرد.»
«خانواده ای که یا پدر یا مادر به عنوان محور اصلی خانواده محسوب می شود. در این خانواده ها که تحت عنوان پدرسالار یا مادرسالار می شناسیم احترام، آزادی و توجه به افکار بچه ها چندان مورد توجه نیست، همین امر منجر به ایجاد عقده های درونی و شکاف های شخصیتی در خیلی از افراد می شود. شاید برخی از ناهنجاریهایی که در حال حاضر می بینیم، بخاطر وجود همین تربیت در سالهای گذشته است.
اما در مقابل خانواده هایی نیز به خانواده زیستی معروفند. در این گروه از خانواده ها، پدران و مادران کمتر به ضرورت الگودهی تربیتی مناسب توجه می کنند که نتیجه آن هم نابسامانی های خانوادگی و اختلالات روانی خواهد بود.
اما گروه دیگری که متأسفانه در حال، زیاد نیز یافت می شود، خانواده های «اتمیزه» است. این خانواده ها به نظر هیچکس و دیگری کاری ندارد و هر کس کار خودش را انجام می دهد. شاید هم شنیده اید که یکی از اعضای خانواده در یک ساعت و اعضای دیگر در ساعت های دیگر وارد خانه می شوند و حتی هیچکس حق ندارد که از طرف دیگر سؤال بپرسد که کجا بوده است و یا چرا این ساعت آمده است؟ معمولا حتی یک وعده غذا هم با هم صرف نمی کنند. در این خانواده هم مشکلات تربیتی و شکاف های شدید بین اعضای خانواده به وجود خواهد آمد.»
«دکتر ابراهیمی مقدم» اما در خصوص پسندیده ترین نوع تربیتی خانواده، چنین ادامه می دهد: «بهترین شیوه تربیتی، تأکید بر احترام متقابل و ارزش و شخصیت قائل شدن برای خود و دیگران است...»
حسن آقایی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید