پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


آیا حاجی فیروز همان بابانوئل است


آیا حاجی فیروز همان بابانوئل است
برای میرجلال الدین کزازی همواره آداب ، آیین ها، نمادها و فرهنگ ملل مختلف ارزشمند بوده است در حالی که او خود نمادی از فرهنگ و ادبیات پارسی است اما با این حال همواره علاقه اش را برای آشنایی با دیگر فرهنگ ها هم نشان داده است. متن زیر گفتاری است از او که در آن بابانوئل را به عنوان نمادی مهم در شب های سال نو مسیحی به نوعی با حاجی فیروز خودمان در نوروز مقایسه کرده است و حتی به این نتیجه رسیده که حاجی فیروز هم می تواند به نوعی حکم بابانوئل را در فرهنگ و آیین نوروز داشته باشد.
می دانیم که ایرانیان و اروپاییان یا به سخن دیگر یونانیان و رومیان دارای فرهنگ و پیشینه یی یگانه هستند. در اسطوره های ایرانی نیز که در شاهنامه بازتافته است فریدون که چهره یی هند و اروپایی می تواند بود دارای سه پسر است به نام های سلم، تور، ایرج. او قلمرو فرمانروایی خویش را در میان سه پسر خود بخش می کند؛ سرزمین های خاورین و «اپاخترین» (=شمالی) را به تور می دهد، سرزمین های باخترین را به سلم، سرزمین های میانین را به ایرج. سلم و تور بر ایرج که برادر کهین بوده است و بخش بهین را از این سرزمین ها به دست آورده است، رشک می برند و او را می کشند. بر پایه اسطوره های ایرانی تورانیان که در فرارود(=ماوراءالنهر) می زیسته اند، از تبار تورند. رومیان یا یونانیان از تبار سلم اند و ایرانیان از تبار ایرج. بر این پایه می توان در میانه باورها و اسطوره های ایرانی و اروپایی پیوندها و همانندی هایی یافت که به روزگاران بسیار دور بازمی گردد.پدیده فرهنگی حاجی فیروز یا بابانوئل هم از این دید با یکدیگر سنجیدنی می توانند بود. بابانوئل آنچنان که همه می دانند جامه یی سرخ فام در بردارد و گهگاه کلاهی سپید نیز بر سر. از دیگر سو حاجی فیروز که او را در روزهای فرجامین سال در شهرهای ایران می بینیم که سرودخوانان به هر سوی می رود، جامه یی سرخ فام بر تن دارد. آنچه این چهره و پدیده فرهنگی را از بابانوئل جدا می دارد، سیاهی چهره او است.
ما می توانیم در این دو تن به نمادی یگانه بازخوریم که رنگ سرخ است. رنگ سرخ می تواند نماد و نشانه یی از خورشید یا گرما و روشنی و در پی آن زندگی باشد. به سخن دیگر حاجی فیروز هنگامی پدیدار می شود که روزگار تیرگی و سرما به پایان می رسد. روزگار روشنی و گرما فراز می آید. تیرگی روی حاج فیروز می تواند نمادی از شب باشد. به سخنی دیگر شب روزگار فرومردگی و افسردگی جهان را نشان می دهد. در برابر، روز نشانه یی است از رستاخیز دیگرباره گیتی. جهانی که در تیرگی و سرما فروفسرده است از نشانه های زندگی که جنبش و تکاپوست بی بهره مانده است. با فرا رسیدن بهار جان و جنب از سر می گیرد زیرا خورشید در آن هنگام توش و توانی تازه می یابد. از دیگر سوی سپیدی چهره و کلاه بابانوئل می تواند همچنان یادآور روشنایی و روز باشد اما نکته یی در این میان که حاجی فیروز و بابانوئل را از هم جدا می دارد زمان پدیداری و سربرآوری آنهاست. حاجی فیروز آنچنان که گفته آمد در روزهای فرجامین اسفند و روزهای آغازین فروردین آشکار می شود اما بابانوئل در روزهای برگزاری جشن زادن عیسی مسیح.
این دوگانگی زمانی را می توانم بدین گونه بازنمایم و راز گشایم؛ بابانوئل شاید از آن روی در آغاز زمستان رخ می نماید که پدیده یی است نمادین در پیوند با جشن و آیینی که شب یلدا نامیده می شود. شب یلدا شب زادن مهر یا خورشید است زیرا از دید نمادشناسی و اسطوره شناسی در این شب که درازترین شب سال است نیاز به خورشید، روشنایی، روز، گرما بیش از هر زمانی دیگر در دل برانگیخته می تواند شد. تو گویی خورشید در این شب نخستین بار است که می زاید و رخ می نماید و جهان را با فروغ و گرمی خویش می آراید. این درازترین و دیرنده ترین شب سال به زهدانی تنگ و تاریک می ماند که خورشید در آن پرورده می شود. شب یلدا که شب زادن مهر است و ایرانیان آن را از روزگاران دراز گرامی می داشته اند و جشن می گرفته اند، روزگاری به جشن زادن عیسی مسیح دگرگون شده است. این دگرگونی از آنجاست که رومیان هنگامی که به آیین ترسایی (دین مسیحی) گرویدند، نتوانستند پاره یی از بنیادها و نهادهای آیین مهری را که پیش از آن بدان گرویده بودند از یاد ببرند. آیین مهرپرستی آیینی است که در روزگار اشکانی در ایران پدید آمد، گسترش و روایی یافت؛ در زمانی بسیار کوتاه که مایه شگفتی تاریخ نگاران شده است، به باختر زمین راه جست و آیین فراگیر و همگانی در قلمرو امپراتوری روم گردید. تنی چند از پادشاهان روم به این آیین گرویدند.
ارنست رونان تاریخ دان و فرهنگ شناس فرانسوی در یکی از جستارهای خویش نوشته است؛ اگر آیین ترسایی در گسترش خود با بند و بازدارنده یی روبه رو می شد، امروز همه جهان ترساکیش مهرپرست می بود. کشیشان ترسا، پدران کلیسا هر چه کوشیدند که رومیان را از برگزاری جشن زادن مهر باز دارند، راه به جایی نبردند. رومیان نوکیش این جشن و آیین را با شکوه بسیار برپا می داشتند. پس پیشوایان ترسا چاره را در آن دیدند که جشن زادن مهر را با جشن زادن عیسی مسیح یکسان بشمارند. جشن زادن مهر که در ایران جشن و آیین شب یلدا نامیده می شود در بیست و یکم دسامبر در روم باستان برگزار می شده است. اما در پی پاره یی از لغزش های گاهشماری به روز بیست و پنجم دسامبر افتاده است. هنوز ترسایان این روز را، بیست و پنجم دسامبر را، چونان جشن زادن مسیح یا به گفته درست جشن زادن مهر بزرگ می دارند.برگردیم به سخن پیشین خویش. بابانوئل که در روزها و شب های کریسمس در باختر زمین پدیدار می شود، از این روی می تواند نمادی باشد از مهر یا خورشید که ترسایان به راستی زادن او را جشن می گیرند و بزرگ می دارند.
از دیگر سوی در ایران هم همتای بابانوئل حاجی فیروز می تواند بود که نمادی است بازبسته به جشن و آیین نوروز که آن هم مانند شب یلدا آیین و جشنی است در ستایش و بزرگداشت خورشید و روشنایی و روز و گرمی که در نماد رنگ سرخ به نمود آمده است. زیرا یکی از خاستگاه ها و پایگاه های جشن و آیین نوروزی بدان سان که یادی از آن رفت، پدیده یی کیهانی و گاهشمارانه است که آن را «ترازمندی بهاری» (= اعتدال ربیعی) می نامیم. ترازمندی بهاری برابر و همتراز شدن شب و روز است. در نخستین روز از فروردین ماه و آغاز بهار که در چشم ایرانیان رخدادی است بسیار بشگون و همایون.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید