جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


حصاری که دیگران می چینند


حصاری که دیگران می چینند
درتمام کشورها، زنان مشخصاً برای ازدواج تحت فشار فرهنگی هستند. هر چند بیشتر زنان و مردان بخش عمده ای از عمر خود را در وضعیت تأهل بسر می برند، اما زنان بیش از مردان ازدواج را جزو لاینفک زندگی خود می دانند. آنها به مرور در می یابند که زنان بدون همسر از نظر اجتماعی در حاشیه قرار می گیرند. همین عامل سبب تحت فشار قرار گرفتن زنان برای ازدواج و گاه حتی تن دادن آنها به ازدواج های اجباری یا انتخاب همسر بدون میل و رغبت کافی می شود.
در شرایطی که زنان ناچار می شوند به دلیل فرار از طرز تلقی دیگران، برخوردهای اجتماعی و فشارهای خانواده، تن به ازدواج های اجباری بدهند و قربانی خواسته های دیگران شوند، مردان نیز به نوعی دیگر ناچارند شرایط ناشی از ازدواج های اجباری را بپذیرند. ازدواج هایی که در بیشتر مواقع به جهنم زندگی زنان و شوهران تبدیل می شوند.
مردم نمی توانند پدر و مادرشان را به اختیار خود انتخاب کنند. در مقابل می توانند با زن یا مردی که دوست دارند، ازدواج کنند. اما اگر این قاعده در همه ازدواج ها حاکم بود، آیا در آن صورت کسی از این که همسرش آن کسی نیست که او می خواسته گله می کرد؟
ازدواج های اجباری نمادی از تضییع حقوق انسان ها است که بیشتر در شهرهای کوچک و مناطق دورافتاده رخ می دهند، با این حال، زن و شوهرهای زیادی هر روز در دادگاه ها و مجتمع های قضایی شهرها برای رها کردن خود از حصار زندگی مشترکی که به اجبار دیگران تشکیل شده است، تلاش می کنند و در این میان تعداد دختران جوانی که به دلیل فقدان موانع قانونی و فشار رسوم اجتماعی، ناچار به پذیرش ازدواج های ناخواسته می شوند، بیشتر است.
زهره از زندگی اش می گوید:
«در خانواده ما رسم نبود دختر برای ازدواجش نظر بدهد. این بود که موقع شوهر دادن دخترها هم که شد، پدر و مادرم خودشان بریدند و دوختند. من را هم دادند به پسر عمویم که نه تحصیلات داشت و نه کار درست وحسابی. اما پدرم می گفت: فامیل سگش می ارزد به غریبه.
▪ آن موقع چند سال داشتی؟
ـ یک دختر ۱۵ ساله بودم و شوهرم ۲۶ سال داشت.-
▪ بعدها به همسرت علاقه مند نشدی؟
- من دوست داشتم درس بخوانم. اصلاً ازدواج برایم زود بود. اما از پشت نیمکت درس و مدرسه کشیدنم بیرون و به زور شوهرم دادند، آن هم به مردی که اصلاً نمی خواستمش. چطوری می توانستم به او علاقه مند شوم.
▪ حالا چرا می خواهی طلاق بگیری؟
- گفتم که کار و بار درست و حسابی ندارد. اهل زندگی کردن نیست. می گوید: «مادرم آمد خواستگاری، خودم تو را نمی خواستم.» شاید به همین خاطر دل به زندگی نمی دهد، من هم دیگر نمی توانم تحمل کنم.»
یک مشاور خانواده و متخصّص تعلیم و تربیت می گوید: «هر جا معیار رضایت و توافق طرفین در ازدواج در نظر گرفته نشده و فرد به اجبار و اصرار اطرافیان وادار به ازدواج با مرد یا زنی شود، این ازدواج در زمره ازدواج های اجباری قرار می گیرد و ازدواج هایی که در آنها میل و رضایت زن و شوهر برای همسری یکدیگر در نظر گرفته نمی شود، بعدها در جریان زندگی مشترک با آسیب های بیشتری مواجهند. خانواده ها گمان می کنند محبت و علاقه میان دختر و پسر که می خواهند با هم ازدواج کنند، بعدها به وجود می آید و با در نظر داشتن این مسأله، فرزندانشان را به ازدواج های ناخواسته ای می کشانند که عواقب آن پای همه را از زن و شوهر گرفته تا فرزندانشان به میان می آورد.
هر چند به اعتقاد گروهی از صاحبنظران اجتماعی و به استناد برخی پژوهش های انجام گرفته، فقر و بحران مالی والدین و ناتوانی آنها در تأمین نیازهای فرزندان، یکی از عوامل اجبار و اصرار والدین به ازدواج های ناخواسته فرزندان است، اما این عامل نیز همیشه و در مورد همه ازدواج های اجباری صدق نمی کند.
رؤیا ۲۶ ساله در شرایطی تن به ازدواجی ناخواسته و اجباری داد که گمان می کرد به دلیل بالا بودن میزان تحصیلات پدر ومادرش و وضعیت مالی مناسب خانواده، آزادی بیشتری برای انتخاب همسر خواهد داشت؛ او می گوید: بین من و همسرم هیچ علاقه ای نبود. از همان ابتدا این را به خانواده ام گوشزد کردم، آنها گفتند: «محبت بعد از عقد توی دل زن و شوهر می افتد.» امّا ما نه فقط به هم علاقه مند نشدیم، بلکه رابطه مان روز به روز بدتر هم شد.» رؤیا در ادامه تعریف می کند: «بعدها فهمیدم همسرم قصد داشته با یکی از همکلاسی هایش ازدواج کند و چون آن دختر بیماری قند داشت، خانواده اش با این وصلت مخالفت می کنند و به خواستگاری من می آیند تا پسرشان هم از فکر همکلاسی اش بیرون بیاید... حالا در زندگی ما همه چیز وجود دارد، پول، خانه، ماشین، الا عشق...»
دکتر سیما الوندی، مشاور خانواده و روانشناس می گوید: این که بیش از نیمی از ازدواج های صورت گرفته در روستاها و میان عشایر و حتی در شهرهای کوچک دور از مرکز ،اجباری و بنا به تشخیص و انتخاب والدین است، البته موضوع مهمی است، اما متأسفانه ما شاهد شیوع این قبیل ازدواج ها در خانواده های شهری که از لحاظ طبقه بندی اجتماعی در میان قشر متوسط قرار دارند، هستیم.
در حال حاضر شاهدیم در برخی خانواده ها دختران فقط به خاطر فرار از نگاه ها و گفته های دیگران شوهر می کنند.
درواقع چون این باور هنوز در جامعه ما رسوخ دارد که زنان بدون همسر از نظر اقتصادی آسیب پذیرترند و از آنجا که دستمزد زنان پایین تر و فرصت های کار برای آنها کمتر از مردان است، بیشتر آنها به دنبال این هستند با ازدواج برای خود امنیت اقتصادی فراهم کنند.
روانشناسان معتقدند دختران و پسرانی که به اجبار تن به ازدواج می دهند، با مسائلی نظیر خلأهای عاطفی و روانی روبرو هستند و ناخواسته این مشکلات را در طول زندگی مشترک، به همراه دارند و به فرزندانشان نیز منتقل می کنند. چ
دادگاههای خانواده به درخواست طلاق زوجهایی که دارای فرزند هستند، دیرتر رسیدگی می کنند. تلاش آنها برای سازش میان زن و شوهر است.اما برای« زیبا »که حالا به دیوار چرک گرفته و سیاه راهروی دادگاه تکیه داده و خسته از این اتاق به آن اتاق رفتن برگه هایی که در دست داردرا نگاه می کند، خیلی مهم نیست که تاریخ طلاقش دیرتر شود تا شاید اختلاف میان او و همسرش از بین برود:
«اتفاقاً دلم می خواهد هرچه زودتر حکم طلاق را دستم بدهند.»
و مثل آدمی که انگار یک دفعه تصمیم می گیرد خودش را از حرف خالی کند، می گوید:
«توی شهر ما رسم نبود دختر تا سن بیست سالگی شوهر نکرده باشد. ۲۲ سالم بود که نوه خاله ام آمد خواستگاری. پدر و مادرم می گفتند: این بار دیگر باید حتماً جواب بله باشد. قهر کردم. پیش بزرگترهای فامیل رفتم. خیلی ها پادرمیانی کردند، اما پدر و مادرم قبول نکردند. می گفتند همین حالا هم زیادی از موقع ازدواجم گذشته، حتی مهلت ندادند چند ماهی نامزد بمانیم، سریع شیرینی خوردند و عقدمان کردند.»
عدم درک متقابل، نداشتن انگیزه در تأمین هزینه های زندگی، سرخوردگی و دوری از اجتماع همگی از پیامدهای ازدواجهای اجباری و ناخواسته است.
سرپرست مجتمع قضایی معتقد است: «زن و شوهر با شناخت کافی از هم و تحمل ناهماهنگی ها و چشم پوشی از عیبهای یکدیگر، قادرند به زندگی مشترک ادامه بدهند.» از نظر او اندکی تعقل برای جلوگیری از فروپاشی کانون خانواده کافی است، اما تأکید می کند: «این تعقل باید پیش از ازدواج، توسط دختر و پسر و خانواده های آنها به گونه ای باشد که هیچ ازدواجی از روی اصرار و اجبار صورت نگیرد.»
اما یک حقوقدان به ماده قانونی هم اشاره می کند که به پدر اجازه می دهد دخترش را در هر سنی که هست، به عقد مرد مورد نظر خود درآورد: «تدوین قوانین مناسب برای حمایت از زنانی که قربانی ازدواجهای تحمیلی و اجباری شده اند و یا در نظر گرفتن مفادی از قانون که به واسطه آن پدر بدون رضایت و تمایل دختر قادر نباشد او را به ازدواج اجباری وادار کند. به طوری که به عنوان مثال برگه رضایت دختر که مورد تأیید مراجع قانونی قرار گرفته، ضمیمه اسناد ازدواج شود و در کنار همه اینها و الزام سردفتران به رعایت قانون باید با ارائه آموزش به خانواده ها،آگاهی های تربیتی، حقوقی آنها را افزایش داد و به زنان نیز اطلاعات لازم برای حفظ حقوق خود در ازدواج را ارائه داد.»
بخشی از ازدواجهای اجباری، به دلیل سنّتهای قومی و قبیله ای، تنگنای اقتصادی خانواده ها و گاه از بین بردن خصومت های خانوادگی و فامیلی صورت می گیرد.
پروانه جعفرپور کارشناس ارشد علوم اجتماعی و پژوهشگر با اشاره به همین موارد می پرسد:« فکر می کنید چه تعداد از ازدواجهای فامیلی که تحت تأثیر این آداب و رسوم و اعتقادات انجام می شود، با رضایت دختر و پسر است؟»
او سپس به موردی اشاره می کند که در روستای یکی از شهرهای مرکزی، شاهد ازدواج پیرمرد ۷۰ ساله ای که زن، فرزند و نوه هم داشته با دختر ۱۵ ساله ای بوده و خانواده دختر صرفاً چون پیرمرد را فرد معتقد و مؤمنی می شناختند و معتقد بودند با این وصلت ،دعای خیر پیرمرد می تواند حافظ مزرعه و کشت و کار آنها باشد، با آن موافقت می کنند.
او در ادامه می گوید: «باید بپذیریم که بسیاری از رسوم و سنت های غلط ما احتیاج به اصلاح و تغییر دارند. در گذشته پدران و مادران بسیاری از ما طعم ازدواجهای اجباری را با اختلاف نظر و سلیقه میان خود و همسرشان چشیده اند، تماشای صحنه بگو مگو و دعوا و اختلاف والدینی که از سر اجبار و با اصرار دیگران با هم ازدواج کرده بودند، چندان جالب نبود، پس چرا برخی والدین می خواهند داستان زندگی خود را برای فرزندانشان تکرار کنند؟!»
واداشتن جوانان به ازدواجی خارج از میل، رغبت و خواسته های آنها عواقب محدود و کنترل شده ای ندارد. در چنین ازدواجهایی بدون تردید، طلاق همیشه راه حلی است که در ذهن زن و شوهر می چرخد. گفته می شود در ایران از هر ۱۰۰۰ ازدواج ۱۴۷ مورد آن به طلاق می انجامد. هرچند برای طلاق دلایل و موارد متعددی را می توان برشمرد، اما آیا ازدواجهای اجباری یکی از مهم ترین آنها نیست؟
دکتر سیما الوندی، مشاور خانواده و روانشناس از پدیده «همسرکشی» نام می برد که به اعتقاد او به ویژه در سالهای اخیر به دلیل وجود قوانین سختگیرانه طلاق برای زنان، آنها از خود بروز می دهند. بر اساس تحقیقات صورت گرفته، بیشتر زنان همسرکش ،در سنی قبل از ۲۵ سالگی ازدواج کرده و به طور متوسط فقط ده سال زندگی مشترک داشته اند. همچنین بیشتر ازدواجهای آنها در سنین زیر ۱۲ سال ناخواسته و اجباری بوده است.»
انتهای مسیر یک ازدواج مناسب می تواند سعادتمندی برای همه اعضای خانواده اعم از زن و شوهر، فرزندان و دیگر اطرافیان باشد، اما نه فقط انتها که مسیر یک ازدواج اجباری همواره توأم با تنش، اختلاف و ناسازگاری میان زن و شوهر است. پس می توان از ابتدا این مسیر را به راهی یکنواخت و هموار مبدل کرد.
فاطمه امیری
منبع : مرکز خدمات مشاوره‌ای صنعت نفت


همچنین مشاهده کنید