پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


رفتارشناسی مالی


رفتارشناسی مالی
تئوری انتظار نشان می‌دهد که افراد در هنگام انجام تصمیم‌گیری‌های مالی از حسابداری ذهنی استفاده می‌کنند. حسابداری ذهنی به این معنی است که افراد تمایل دارند تصمیم‌گیری دربارهء مسایل مختلف مالی را در حساب‌های ذهنی جدا انجام دهند، بدون در نظر گرفتن این فرض منطقی که بهتر است تمامی این تصمیم‌گیری‌ها را در یک پرتفوی تصمیم‌گیری کنند. این عملا تعامل بین تصمیم‌گیری‌های مختلف را نادیده می‌گیرد. مفهوم کاربردی این موضوع آن است که افراد به عنوان مثال هنگام سرمایه‌گذاری به دنبال بهینه کردن پرتفوی سرمایه‌گذاری خود نیستند بلکه سهام را به صورت جداگانه و بدون در نظر گرفتن ارتباط آن‌ها با یکدیگر خریداری می‌کنند.
تئوری انتظار با ارزیابی مالی و غیرپولی با برآمدهای ترجیحات افراد سرو کار دارد که مهم‌ترین پایه و اساس رفتارشناسی مالی است.
پایهء دیگر این علم به چگونگی استفادهء افراد از اطلاعات و چگونگی شکل‌گیری باورها در بازارهای مالی مربوط است. در ادامه برخی از مهم‌ترین خطاهای متداول در بازار سرمایه را که تئوری رفتارشناسی مالی به منظور اثبات عدم عقلایی بودن رفتار سرمایه‌گذاران در بازارهای مالی عنوان می‌کند، ارایه می‌شود. همان‌گونه که خواهیم دید همگی ما این رفتارها را به کرات تجربه کرده‌ایم:
۱) ناهنجاری شناخت
سرمایه‌گذاران تمایل دارند که به هر طریق ممکن تصویری از خود ارایه دهند که در آن ضعیف و آسیب‌پذیر به نظر نیایند، بنابراین سرمایه‌گذاران تمایل به صورت ناخودآگاه به بی‌اهمیت جلوه دادن اطلاعاتی دارند که بیانگر خطاهای آنان در تصمیم‌گیری و یا باورهای اشتباهشان بوده است. نتیجه آن‌که افراد اطلاعات را به صورت تورش‌داری سانسور می‌کنند. فیلتر کردن اطلاعات هنگامی که سرمایه‌گذاران در میان جمعی با باورهای مشابه قرار دارند، تشدید می‌شود. این تئوری توجیه‌کنندهء بسیاری از بحران‌ها در بازار مالی جهان است.
۲) محافظه‌کاری
سرمایه‌گذاران به صورت بسیار کندی عقاید خود را با توجه به اطلاعات جدید تعدیل می‌کنند. این امر موجب می‌شود در صورت بروز اطلاعات بسیار جدی در بازار، هرچه این اطلاعات به صورت جدی‌تری منافع سرمایه‌گذاران را تحت‌تاثیر قرار دهد، سرمایه‌گذار با محافظه‌کاری بیش‌تری با آن برخورد می‌کند.
این امر به آن دلیل است که پذیرفتن اطلاعات جدید که مقاومت معنی‌داری با باور و طرز تلقی فعلی سرمایه‌گذاران دارد، برای هر فردی دشوارتر است.
۳) اعتماد به نفس بیش‌از حد
اعتماد به نفس بیش از حد به این معنی است که سرمایه‌گذاران توانایی‌های خود را در تجزیه و تحلیل اطلاعات و در تصمیم‌گیری‌ها بیش از حد واقعی ارزیابی می‌کنند.
این اشتباه در میان مشارکت‌کنندگان در بازار بسته به نوع فعالیت متفاوت است. هرچه تحلیل‌گر راحت‌تر بتواند زیر حرف‌های گذشتهء خود بزند،‌اعتماد به نفس بیش‌تری از خود بروز می‌دهد. این در حالی است که در مواقعی کارشناسان به دلایلی به راحتی نتوانند حرف خود را عوض کنند، در ابراز عقیدهء محافظه‌کارتر می‌شوند. یکی از دلایلی که بسیاری از مشارکت‌کنندگان در بورس تهران خود را از هر کارشناسی در شرکت‌های مشاوره‌ای بهتر می‌دانند این است که نسبت به پیش‌بینی‌های گذشته این افراد، مدرک مستندی وجود ندارد در حالی که گزارشات کارشناسی دیگران به صورت مکتوب و مستند در دسترس همه بوده و غیرقابل انکار است.
۴) خطای خودشیفتگی
مشارکت‌کنندگان در بازارهای مالی به صورت ناخودآگاه عادت دارند که اطلاعاتی که در جهت اثبات باورها و تصمیمات است را بزرگ‌تر جلوه دهند و در مقابل اطلاعاتی را که علیه نقطه‌نظر آن‌هاست بی‌اهمیت و یا کم‌اهمیت جلوه دهند. همچنین سرمایه‌گذاران تمایل دارند در حالی که دیگران را به دلیل اشتباهاتشان سرزنش می‌کنند خود را به دلیل موفقیت‌هایشان ستایش کنند. این مهم یکی از اصلی‌ترین فروض تئوری‌های پیشین را نقض می‌کند چرا که عملا چشم‌پوشی عدم تقارن در قضاوت دربارهء موفقیت‌ها و شکست‌ها عملا امکان یادگیری و تصحیح را از بازار سلب می‌کند.
۵) خطای ناشی از دسترسی به اطلاعات
در واقع سرمایه‌گذاران به صورت ناخودآگاه، اطلاعاتی را که متاخرتر است و در دسترس ذهن است بیش‌تر مورد توجه قرار می‌دهند. به عنوان مثال، راننده‌ای که هم‌اکنون یک صحنهء تصادف دیده است، به صورت ناخودآگاه احتیاط بیش‌تری در رانندگی خود می‌کند و این درحالی است که ریسک محیطی در رانندگی افزایش نیافته است.
از نقطه‌نظر تئوری بازار کارا، این امر به معنی یادگیری افراد است، اما با توجه به یافته‌های رفتارشناسی مالی، معمولا این اطلاعات جدید به سرعت رنگ می‌بازند و افراد به رفتار گذشتهء خود بازمی‌گردند. به عبارت ساده‌تر عملا یادگیری صورت نمی‌گیرد.
۶) قانون اعداد کوچک
بر اساس مطالعات انجام شده، سرمایه‌گذاران در بسیاری از موارد با استناد به تعداد محدودی از مشاهدات اقدام به نتیجه‌گیری کلی می‌کنند. این خطا باعث می‌شود افراد دنیا را بیش از آن‌چه که واقعا هست، سازمان یافته ببینند. از این خطا به عنوان خطای دب‌اکبر نیز یاد می‌کنند که گذشتگان با مشاهده در آسمان و تعدادی نقطهء نورانی به رسم یک خرس (دب‌اکبر) در ذهن خود مبادرت می‌کنند.
منبع : آریا سهم
منبع : سایت حسابیران


همچنین مشاهده کنید