پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


کفش‌های تنگ کودکی


کفش‌های تنگ کودکی
حالا دیگر پس از نزدیک به دو دهه فعالیت و کارگردانی ۸ فیلم بلند، همه علاقه‌مندان پیگیر سینما ویژگی‌های جهان سینمایی پوران درخشنده را می‌شناسند.
سینما برای درخشنده غایت و هدف نیست، تنها وسیله و تریبونی است که از طریق آن می‌‌توان حرف‌ها و دلمشغولی‌های اجتماعی را مطرح ساخت. درخشنده ملودرام‌هایی پرسوز و گداز می‌سازد تا با چنگ زدن به دل تماشاگر توجه او را به مقصود متعالی فیلمساز (در هر یک از فیلم‌های درخشنده یکی از معضلات گاه حاشیه‌ای و گاه نادیده گرفته شده از سوی جامعه دستمایه کار قرار می‌گیرد) جلب نماید. سینمای درخشنده سینمای غلبه کامل محتوا و مضمون بر ساختار و فرم است. اینکه قصه‌هایش چندان «سینمایی» نیستند اهمیتی ندارد، مهم حرفی است که گفته می‌شود. به همین دلیل است که فیلم‌های درخشنده بیشتر به درد پخش از تلویزیون یا نمایش در جشنواره‌های موضوعی با حضور مدیران دولتی می‌خورد. «بچه‌های ابدی» عصاره‌ای از همه ویژگی‌های یاد شده است که کم و بیش، در تمامی آثار پوران درخشنده به چشم می‌خورد. کافی است بازیگران شناخته شده را از فیلم‌هایش حذف کنید، آنگاه با یک فیلم تلویزیونی مواجه می‌شوید.
«بچه‌های ابدی» به سیاق همیشگی آثار کارگردان، ملودرامی است که این بار به معضلات زندگی مبتلایان به سندروم داون و لزوم توجه بیشتر جامعه و نهادهای مرتبط به این قشر می‌پردازد. ایمان (شهاب حسینی) می‌خواهد با همکلاسی دانشگاهی‌اش (الهام حمیدی) ازدواج کند، اما ایمان برادری مبتلا به سندروم داون (علی) دارد که به ویژه پس از مرگ پدر و بیماری مادر، خود را مکلف به نگهداری و مراقبت از او می‌داند. خانواده دختر نیز به شیوه سنتی تمایلی به این زندگی سه نفره ندارند و موانعی بر سر راه این ازدواج ایجاد می‌کنند.
پسرک بیمار به آسایشگاه فرستاده می‌شود، ‌اما دوری از برادر و محیط خشن آسایشگاه را تاب نمی‌آورد و پا به فرار می‌گذارد. او که تنها در شهر رها شده با انواع خطرهایی که در جایی مثل تهران ممکن است سر راه آدمی چون او قرار گیرد روبه‌رو می‌شود و عاقبت با یک تصادف شدید اتومبیل بیهوش بر زمین می‌افتد. لحظه‌ای که به نظر می‌رسد فیلم در همین نقطه باید به پایان می‌رسید اما فیلمساز این همه تلخی مکرر را برای تماشاگر مضر دانسته و برای دمیدن اندکی امید، با الحاق پایانی شیرین سعی در تلطیف فضای تلخ آن دارد.
به راستی چرا نمی‌توان یک ملودرام گزنده رئالیستی را با تلخی به پایان برد؟ آیا این پایان خوش تصنعی قرار است کمکی به فروش فیلم و استقبال تماشاگر بکند؟ پرسشی که پاسخ مثبت به آن بعید به نظر می‌رسد. فیلمساز دیدگاه رویایی و آرمانگرای خود را در همان فصل آغازین به رخ می‌کشد.
آنجا که ایمان به چشم‌انداز تهران در شب اشاره می‌کند و می‌گوید دوست داشت با طراحی نورهای شهر کاری کند که دورنمای تهران در شب از دور شبیه نقشه ایران با رنگ‌هایی شاد و متنوع به نظر برسد، دیدگاهی این‌گونه بیشتر مناسب یک مصلح اجتماعی ایده‌آلیست است نه یک فیلمساز دردمند اجتماعی.
به یادآوریم تیتراژ آغازین و پایانی فیلم را که روی نقاشی‌های متحرک کودکانه‌ای سرشار از رنگ‌های شاد و فضای رویایی کودکی می‌آید و چقدر از فضا و نیاز فیلم به دور است. یا آن جمله‌ای که در ابتدای فیلم به چشم می‌خورد: «ای کاش کفش‌های کودکی هنوز اندازه پایمان بود.»«بچه‌های ابدی» یک خرده داستان فرعی هم دارد.
برخورد علی با یک فروشنده موادمخدر (پانته‌آ بهرام) و همراهی موقت این دو که برای هر دو قطب این آشنایی، منافعی دارد. شکم علی سیر می‌شود و شب را زیر یک سقف می‌گذراند، زن هم از طریق او موادمخدر را به مشتریانش می‌رساند. این خرده داستان فرعی چنان در ساختار و کلیت فیلم نچسب و اضافه به نظر می‌رسد که می‌توانست اصلا نباشد و لطمه‌ای هم به روایت قصه وارد نشود. در عوض می‌شد این زمان را به تقویت پس‌زمینه روابط آدم‌ها و شخصیت‌پردازی عمیق‌تر کاراکترهای محوری فیلم اختصاص داد تا ارتباط این آدم‌ها با یکدیگر، این قدر بی‌ریشه و پا در هوا به نظر نرسد. «بچه‌های ابدی» همچون دیگر آثار سازنده‌اش فیلم متوسطی است که با بهره‌گیری از عوامل حاشیه‌ای، معمولا به فروشی متوسط دست می‌یابد.
مازیار فکری ارشاد
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید