پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


چه چیز به یک نظریه اعتبارمی دهد


چه چیز به یک نظریه اعتبارمی دهد
در این جستار قصد داریم روش شناسی منتسب به میلتون فریدمن که از اخلاف اثبات گرایی است و ابزارگرایی نامیده می شود را مورد بررسی قرار دهیم. در این راستا ابتدا مختصری درباره خود فریدمن آورده می شود و در ادامه ابزارگرایی فریدمنی را بررسی و در پایان انتقادات عمده ای که به آن می شود را ذکر می کنیم.
● میلتون فریدمن مهاجر
میلتون فریدمن، اقتصاددان برجسته و شهیر آمریکایی که چندی پیش در آمریکا چشم از جهان فروبست، در سال ۱۹۱۲ در نیویورک متولد شد. خانواده وی از جمله خانواده های مهاجر فقیری بودند که در خلال آن سالها به منظور دستیابی به زندگی بهتر از اروپا به آمریکا مهاجرت می کردند. فریدمن موفق شد در بیست سالگی لیسانس خود را در سال ۱۹۴۶ از دانشگاه راتگرز بگیرد و تحصیلات خود را در مقطع فوق لیسانس در دانشگاه شیکاگو ادامه داده و سرانجام در سال ۱۹۴۶ از دانشگاه کلمبیا موفق به اخذ دکترای خود شد. بعد از اتمام تحصیل، وی کرسی استادی دانشگاه شیکاگو را در سال ۱۹۴۸ به دست آورد و تا سال ۱۹۷۹ که بازنشسته شد در همین دانشگاه مشغول به تدریس بود. وی در تمام این دوران در کنار فعالیت های علمی، به عنوان مشاور رؤسای جمهور آمریکا همچون نیکسون نقش انکارناپذیری در جهت دهی سیاست های اقتصادی آمریکا داشته است. همین طور باید به این مسأله هم اشاره نمود که اتهامات فراوان اثبات نشده ای هم متوجه فریدمن است در این خصوص که وی مشاوره جناح مخالف سالوادوره آلنده، رئیس جمهور چپگرای سرنگون شده شیلیایی در سال ۱۹۷۳ را برعهده داشته است.
فریدمن مقالات، کتب و آثار فراوانی در حوزه های اقتصادی، فلسفی و سیاسی تألیف نمود که شهرت وی را عالمگیر کرد. آثاری همچون «مقالاتی در اقتصاد اثباتی» (۱۹۵۳)، «نظریه مقداری پول» (۱۹۵۶)، «سرمایه داری و آزادی» (۱۹۶۲)، «تاریخ پولی ایالات متحده: ۱۹۶۰ ـ ۱۸۶۷» (۱۹۶۳)«اعتراض های یک اقتصاددان: گفتارهایی در اقتصاد سیاسی» (۱۹۷۵)، «آزادی انتخاب» (۱۹۸۰). فریدمن در سال ۱۹۷۶ به خاطر مطالعات فراوانش در زمینه تحلیل مصرف، تئوری تاریخ مالی و نمایش پیچیدگی های سیاست های تثبیت، جایزه نوبل اقتصاد را از آن خود کرد.
● ابزارگرایی و پراگماتیسم اقتصادی
فریدمن در «مقالاتی در اقتصاد اثباتی» به تبیین و ارائه روش شناسی مورد نظر خود برای پیشبرد پژوهش عادی اقتصادی نمود که به ابزارگرایی معروف گردید. خاستگاه فلسفی ابزارگرایی را باید در پراگماتیسم جست وجو کرد که عملی بودن و مفید بودن، هسته مرکزی مباحثات آنان می باشد. روش شناسی ابزارگرا در مواجهه با نارسایی های روش استقرارگرا و اقتصاددانان اثبات گرای قبل از فریدمن در باب درستی یا نادرستی تئوری ها و فرضیه های اقتصادی براساس شواهد تجربی، توسط فریدمن مطرح شد. فریدمن عنوان می کند که تئوری ها چیزی بیش از ابزارهایی برای ارائه منطقی پیش بینی های نظری نیستند. براین اساس نباید خود را با مسأله درست بودن یک تئوری درگیر نمود، بلکه مسأله اساسی مفید بودن نتایج یا پیش بینی هایی است که می توان منطقاً از یک تئوری یا فرضیه خاص استنتاج کرد. لذا اگر یک تئوری یا فرضیه به واسطه آزمون های تجربی گسترده تأیید شود، آنگاه می توان این تئوری را به عنوان ابزاری مفید برای پیش بینی های موفق، پذیرفت. نکته ای که در این جا مستتر است، این می باشد که مسأله اصلی درست و غلط بودن تئوری یا فرضیه نیست، بلکه پیدا کردن راه مناسب برای ارائه پیش بینی های دقیق و سودمند به صورت روشمند، هدف اصلی است. خود فریدمن می نویسد: «اگر نظریه را به منزله مجموعه ای از فرضیه های اساسی بپنداریم، قضاوت و ارزیابی آن باید برحسب توانایی پیش بینی رده مشخصی از پدیده ها باشد که نظریه مذکور قصد «توضیح» آنها را دارد. تنها شواهد واقعی می تواند نشان دهد که یک نظریه «درست» یا «غلط» است. یا به عبارت بهتر، «احتساب» موقت آن به مثابه نظریه ای معتبر یا «ردشده» با توجه به شواهد یادشده، صورت می گیرد. تنها آزمون مناسب برای تعیین اعتبار یک فرضیه، مقایسه پیش بینی های با تجربه عملی است.» همانطور که از عبارات فوق هم پیداست، آزمون پیش بینی ها معیار و اعتبار یک تئوری است و سازگاری مفروضات نظریه با واقعیت، برای تعیین سنجش اعتبار آن، ضرورتی ندارد.
● انتقادات برای سنجش اعتبار
انتقادات زیادی بر ابزارگرایی وارد شده است بدین قرار که اگر تنها آزمون مناسب برای سنجش اعتبار یک نظریه، مقایسه پیش بینی های آن با تجربه باشد آنگاه باید توجه داشت که پیش بینی موفق لزوماً به معنای توضیح موفق نیست که خودنادیده انگاشتن مقوله توضیح نوعی ضعف یک روش شناسی است که به دنبال درک عمیق و درست تحولات علمی و واقعی است. از سوی دیگر معیار قراردادن پیش بینی ها برای اعتبار تئوری ها، امکان مقایسه بین نظریه های متفاوت را از بین می برد، چرا که اگر دو نظریه در مقایسه با هم یکی دارای بنیادهای توضیحی قویتر ولی قدرت پیش بینی نظریه دوم دقیق تر باشد، آنگاه نظریه دوم از دید این روش شناسی برگزیده می شود.
به نظر پروفسور مارک بلاگ، روش شناس سرشناس، ضعف ابزارگرایی در این است که پیش بینی بدون توانایی تبیین چرایی عملکرد آن پیش بینی صورت می گیرد. لذا هر لحظه که پیش بینی ها با شکست مواجه شوند، نظریه مورد بحث به کلی دور انداخته می شود، زیرا فاقد ساختاری بنیادین از مفروضات یا مفسرهایی است که بتوان آنها را به منظور انجام پیش بینی های بهتر در آینده اصلاح کرد یا بهبود بخشید. علاوه بر این موارد، این مسأله را هم باید ذکر کرد که نادیده گرفتن وضعیت درستی تئوری ها، منجر به مسکوت ماندن صحبت درباره رشد علم اقتصاد می شود. چرا که رشد علم اقتصاد، بدین است که تئوری های ایجاد شده در طول زمان به صورت تاریخی تقریب علم اقتصاد را به سوی حقیقت بهبود می بخشند.
با تمام این موارد باید گفت که ابزارگرایی از آنجا که مسأله کذب یا درستی تئوری ها را پاک می کند، جذابیت زیادی برای اقتصاددانان، حداقل، در حوزه پژوهش های عملی داشته است لذا سال ها به عنوان رویکرد مسلط در روش شناسی علم اقتصاد مطرح بوده و در پژوهش های اقتصادی به آن توجه جدی می شده است.
وحید شمشیریان
منابع:
۱ـ بلاگ، مارک (۱۳۸۰) روش شناسی علم اقتصاد، ترجمه غلامرضا آزاد ارمکی، نشر نی.
۲ـ دادگر، یدالله (۱۳۸۴) درآمدی بر روش شناسی علم اقتصاد، نشر نی.
۳ـ گلاس، ج. س. و و.جانسون (۱۳۷۳) علم اقتصاد: پیشرفت، رکود یا انحطاط، ترجمه محسن غلامی رنانی، انتشارات فلاحت ایران.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید