سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


دارت های فلسفی روی سیبل رسانه


دارت های فلسفی روی سیبل رسانه
دانشکده صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران روز دوشنبه ۲۶ آذرماه نخستین کارگاه آموزشی آشنایی با فلسفه رسانه را برگزارکرد. این دانشکده که قصد دارد بزودی گرایش فلسفه رسانه را تأسیس نماید این کارگاه را به عنوان مقدمه این تصمیم برگزار کرده بود. آنچه در پی می آید چکیده مقالات سه تن از افرادی است که در این کارگاه یک روزه سخنرانی داشتند.
● نگاه واقع گرایانه به فلسفه رسانه
ـ دکتر سعید رضا عاملی
دانشیار گروه ارتباطات - دانشگاه تهران
دو سنت فلسفی بر فضای فلسفه به طور عام و فلسفه علم به طور خاص حاکم است که یکی متعلق به «فلسفه قاره ای» و دیگری مربوط به «فلسفه تحلیلی» است. فلسفه قاره ای بر سنت خاصی تأکید دارد که فلسفه را با اساس هستی و «چیستی هستی» درگیر می کند و فلسفه را متکفل سؤال های بزرگ حوزه علم می داند. در این نگاه، فلسفه در اوج فضای فهم قرار می گیرد و با یک افق بلندی به همه هستی می نگرد. فلسفه قاره ای مربوط می شود به فلسفه اروپایی و بیشتر در حوزه فلسفه آلمان تجلی پیدا می کند. فلسفه قاره ای این گذاره کلی را که «علم گرا ها» بر آن تأکید می کردند که هیچ یافته ای علمی نیست مگر با روش علم تجربی به بدست آید، مورد سؤال قرار دادند و به نوعی بر وابسته بودن همه علوم حتی علوم تجربی بر گذاره های فلسفی و معرفتی تأکید داشتند. فلسفه تحلیلی نوعی سنت شکنی در حوزه فلسفه به طور عام و فلسفه علم بطور خاص محسوب می شود. فلسفه تحلیلی نوعی فلسفه زمینی شده محسوب می شود و فلسفه را از زبان و منطق عام به زبان و منطق خاص می کشاند. فلسفه تحلیلی در بستر پراگماتیسم آنگلوساکسون شکل گرفته و متأثر از منطق پوزیتیویسم می باشد.
اگر نگاه فلسفی را به معنای «افق نگاه» به گذشته، حال و آینده و یا نگاه کلان به پدیده ها و مقوله ها که منجر به درک زبان و منطق عمل بگیریم، فلسفه رسانه در سنت فلسفه تحلیلی، یک نوع نگاه دو لایه ای به واقعیت های رسانه ای محسوب می شود. فلسفه رسانه از این منظر در یک لایه، یک نوع درگیر شدن با عرصه تولید رسانه ای است و در لایه دیگر یک نوع زبان شناسی و دریافت قاعده و منطق عمل است. در لایه اول با زمینی کردن فلسفه و در لایه دوم با درک «متافور ها»، «معناشناسی»، «تصویر شناسی»، «زیباشناسی» و «اخلاق رسانه ای» مواجه هستیم.
فلسفه رسانه در منطق فلسفه تحلیلی یک نوع سهل ممتنع است. در اینجا فلسفه خود را به «زبان بچه ها» نزدیک می کند. زبان بچه و نگاه بچه نزدیک ترین نگاه و قوی ترین درک به «درک واقعیت» است. در این نگاه فلسفه رسانه، یک دانش یا معرفت مربوط به «درک واقعیت تولید شده» در عرصه رسانه ای محسوب می شود. با توجه به عرصه گسترده حضور عوامل رسانه ای که عرصه «غیر واقعیت» یا به تعبیر فلسفه رسانه میدیا تریکس را می سازند و همچنین با توجه به عرصه گسترده صنعت بازنمایی، جایگاه فلسفه رسانه و تصویر شناسی اهمیت مضاعفی پیدا می کند. فلسفه رسانه تلاشی است برای تبدیل کردن «تصویر» به «مفهوم» تا درک تفصیلی و تحلیلی را پیرامون واقعیت های رسانه ای تولید کند.
باید توجه داشت که فلسفه به همان مقدار که می تواند ما را به عرصه واقعیت رسانه ای نزدیک کند، قدرت پرتاب و دور کردن از واقعیت و ساخت واقعیت های صرفاً فلسفی که نوعی «کوری نسبت به واقعیت های رسانه ای» است را نیز می تواند تولید کند، دارد. فلسفه رسانه در اوج درک خود یعنی «ارتباط کامل با واقعیت» و نشستن در پهنه گسترده معنا یا معانی رسانه ای است.
● تحلیل مفهومی نسبت دین و رسانه
ـ حسین کاجی
دانشجوی دکتری فلسفه غرب - انجمن حکمت و فلسفه ایران
هنگامی که از نسبت دین و رسانه سخن به میان می آید باید چند نوع نسبت سنجی را از یکدیگر جدا کرد. گاهی اوقات منظور از این نسبت آن است که رسانه چه تأثیری در سطوح مختلف تفکر دینی به وجود آورده است. دین از یک دیدگاه به عقاید دینی، اخلاقیات دینی، شرایع دینی و فرهنگ دینی تقسیم می شود. بنابراین در این سطح پرسش می تواند این باشد که رسانه چه تأثیری بر باورهای دینی، اخلاقیات دینی، شرایع دینی و فرهنگ دینی در جوامع مختلف گذاشته است. این پرسش ذیل «گفتمان تأثیر رسانه ای» جای می گیرد که گفتمان مسلط در مطالعات مربوط به رسانه ها است.
معنای دیگری که می توان از نسبت دین و رسانه برداشت کرد این است که ببینیم دین چه نگاهی به رسانه دارد. در این مقام سه گونه می توان بحث را به پیش برد. گاهی می توان بررسی کرد که متون دینی اصیل دینی خاص و پیامبر آن دین در مورد رسانه ها چه گفته اند. گاهی هم مراد آن است که بررسی شود که متون و علومی که بر این متن مقدس متکی هستند چه برداشت و تلقی ای از رسانه دارند و در گام سوم بررسی مواجهه دینداران در طول تاریخ با این رسانه مورد توجه است. هنگامی هم که از مواجهه دینداران با رسانه سخن می گوییم هم مواضع آنها در رد و قبول و سنجش آن رسانه ها مدنظر است و هم نوع استفاده ای که از این رسانه ها برای ترویج و تبلیغ معارف دینی صورت داده و می دهند.
در همه این نسبت سنجی ها البته باید وضعیت فرهنگی و بخصوص معرفتی گستره ای که این نسبت مورد توجه است در نظر گرفته شود. به طور مثال اگر می خواهیم در پرتو «گفتمان تأثیر» نقش رسانه بر فرهنگ دینی مشخص شود این فرهنگ از اواخر سده نوزدهم تا اواخر سده بیستم مراحل پیچیده و متفاوتی را پشت سر گذاشته است. به موازات آنکه منظومه معرفتی جهان ما تغییر کرده فرهنگهای متفاوت مروّج گونه های متفاوتی از تفکر دینی بوده اند. یعنی اولاً باید در نظر داشته باشیم که در طول دوره زمانی خاص فرهنگ دینی به جد متحول بوده است و ثانیاً در یک زمان مشخص هم شاهد گفتمان های فرهنگ دینی متفاوتی بوده ایم. همه این نکات باعث می شوند نسبت میان رسانه و دین را از یک نسبت ساده علّی و معلولی و یا نسبت های چهارگانه ارسطویی پیچیده تر دریابیم. در این میان همچنین باید رویه های متفاوتی از رسانه که در این دو سده اخیر نمود داشته اند و همچنین تلقی های مختلفی که از رسانه پررنگ بوده اند در نظر بگیریم و بدین ترتیب این نسبت به غایت پیچیده می شود.
● نظریه ریاضی ارتباطات
ـ میثم بادامچی
کارشناس ارشد فلسفه علم - دانشگاه صنعتی شریف
در سال ۱۹۴۹ کتاب کم حجمی در مورد نظریه ارتباط با عنوان نظریه ریاضی ارتباط توسط کلاد شانن و به مقدمه وارن ویور منتشر شد. این کتاب به همراه مقدمه آن نقطه تحول مهمی در نظریه ارتباط بود و دامنه نفوذ آن تا سال ها پس از انتشار کتاب باقی ماند و جزئی از نظریه ارتباط مسلط دهه های بعد از جنگ جهانی دوم شد. نظریه شانن نظریه ای صوری و ریاضی بود، ولی مقدمه ویور از بار ریاضی و صوری آن می کاست و به بار معنایی، روانشناختی و فلسفی آن می افزود. نظریه شانن برای هر پیامی یک مخزن، یک فرافرستنده، یک مجرا، یک گیرنده و یک مقصد در نظر می گیرد و اساساً نظریه ای صوری و متوجه نمادهای فیزیکی است و با معنای یک پیام کاری ندارد. در این نظریه میزان اطلاعات یک پیام متناسب با احتمال وقوع آن است و شرایط محیطی و قواعد دستور زبان احتمال وقوع و انتخاب یک پیام را محدود می کنند. ویور در مقدمه اش دامنه بحث شانن را توسعه داد و به مسائل جدیدی فراتر از مسائل مطرح شده توسط شانن در مورد ارتباط پرداخت، منجمله این مسأله که چقدر پیام ارسال شده رفتار فرد مخاطب را مورد تأثیر قرار می دهد. از نظر او همانطور که نظریه اینشتین در فیزیک جهانشمول است، نظریه ریاضی شانن هم در علم ارتباط کلی و جهانشمول بود. فرد مطرح دیگری که دیدگاههای او در طرز تلقی ریاضیاتی از ارتباط مهم اند نوربرت وینر بنیانگذار علم سایبرنتیک-در کتابی به همین نام- است. وینر بر اساس توصیف رفتار شبکه های عصبی و مغز به رابطه خاصی میان ارتباط و کنترل رفتار انسان، حیوانات و ماشین ها قائل است. در نظر او ارتباط کنترل است، چراکه رفتار مخاطب در پاسخ به پیغام صورت می گیرد و مخاطب در واکنش به پیام «خود» را تصحیح می کند. الگوهای ارتباط در انسان، حیوانات و ماشین تقریباً یکسانند و در تمام این موارد مخاطب اطلاعات را پردازش می کند، به آن واکنش نشان می دهد و متناسب با پردازش و واکنشی که صورت داده تغییر می کند. علم سایبر نتیک امروزه توسعه بسیاری یافته است و در ارتباطات، مهندسی، کنترل اجتماعی، زیست شناسی و عصب شناسی کاربرد دارد. مثلاً در تعریفی جدیدتر سایبرنتیک علم سازماندهی مؤثر خوانده شده است. به نظر می رسد نظریه ریاضی ارتباط دارای نواقص مهمی برای توضیح ارتباط میان انسانهاست؛ منجمله آن که این نظریه کاملاً مکانیکی و مهندسی و تحویلگراست و ارتباط را تنها بر اساس کنترل توضیح می دهد.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید