پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


رسالت اخلاق


رسالت اخلاق
هر انسانی که به این جهان پهناور چشم می گشاید، تحت هر شرایط فردی و اجتماعی که قرار گیرد، به حکم فطرت و به مقتضای عقل، کمال خود را خواهان است و رنج ها و سختی ها را به آرزوی آینده روشنتری، برخود هموار می سازد و از نقطه آغازین نقص به سوی کمال پیش می رود و هر گام که فراتر می گذارد، کامل تر می گردد و به علت داشتن ابعاد اندیشه و روح، آنچنان نگاهش ریشه دار و نیرومند و سریع است که تا ابدیت پیشروی می کند.
نه تنها غریزه عشق به کمال در انسان نیرومند است، بلکه در وجود حیوانات نیز ذخیره شده و در این راه هر مانعی را از پیش پای خود بر می دارند، از هر چه زیان دارد می گریزند و به سوی هدف غریزه خود می شتابند، حتی تمام پدیده های جهان طبیعت از ذرات بی نهایت کوچک اتم ها، تا جهان پرعظمت کیهان ها، همه اعضای سازمان این کاروانند.
تکامل مادی انسان از حدود اختیار وی خارج است، در حالی که کمال روانی اختیاری اوست، بنابراین شایسته نیست که بشر از سمت کمال در جهان رو به تکامل انحراف حاصل کند و در نظام در حال پیشرفت جهان، ناقص بماند.
بدیهی است که کمال درونی امری غیرمادی است و انسان به وسیله آزمایش و بررسی به اکتشافات مادی موفق می گردد؛ اما هرگز نمی تواند با روشی مادی خود را در شاهراه تکامل قرار دهد و روان خویش را به اوج ارتقا برساند.
ابعاد وجودی آدمی بایست طوری در جهات مختلف منظم گردد که او بتواند به تمام خواست ها و نیازمندی های مادی و معنوی اش پاسخ گوید و با استفاده از یک اندازه گیری حساب شده و دقیق، به شایستگی زیست نماید، جامعه منظمی ساخته شود، دور از برخورد و ستم و تجاوز و جهل و گناه، تا انسان ها به پاکی و روشنایی و ارتقای فکری و قله عالی انسانیت برسند.
وجود بشر یک سازمان پرهیجان از غرایز گوناگون است؛ این تمایلات به صورت طبیعی و متعادل، نه تنها بی مصرف و زیان بار نیست، بلکه هر انگیزه و میلی در ساختمان روح آدمی نقش حیاتی دارد. ارضای بی قید و شرط غرایز، عامل ضد تکامل است؛ اگر غرایز آدمی، آزاد و بی مهار گردند، شخص، برده خواهش و تمنای خام خود می شود و از قله بلند انسانیت و فضیلت و آزادی، به لجنزار پستی و تباهی سقوط می کند.
حیوان فرمانبردار و مطیع تمایلات خویش است، اما بشر مطیع مصلحت و پیرو عقل، او توانایی دارد که به خواهش های زیانبار خود پشت پا بزند و به تمایلات سودمند و مفیدش پاسخ مثبت دهد؛ زیرا به همان سان که غرایز مادی از نهاد آدمی سر بر می آورد، غرایز حقیقت جویی و کشش های مثبت و مفید نیز زبانه می کشد و چهره می نماید و نیرومند ترین و پرشور ترین توان های معنوی را بروز می دهد که می تواند پاکی و شرف و قدرت و راستی آفریند.
درون انسان اندیشه کمال مطلوب ریشه های عمیقی دارد وگرنه انسان در دوران کودکی خویش آن را نمی جست و آن گاه در افق های پهناور آن به پرواز در نمی آمد. فروغ ارزش های عالی آن چنان جذاب است که انسان ها با اراده و اختیار شیفته آن می گردند و به سویش می شتابند. از اعماق درون، علاقه به نیرو یافتن می جوشد و سپس فعالیت و تلاش به خاطر تامین آن شروع می شود. تمام اینها نشانه این واقعیت است که عشق به کمال در ضمیر باطن پایگاهی دارد و همین که فرصت و موقعیت مناسبی پیش آید تجلی خود را آغاز می کند.
عضلات بدن بر اثر ورزش نیرومند و پرقدرت می شوند؛ خصایص نفسانی نیز چنین است، اگر بخواهیم نیرومند گردند، باید روح را به ورزش و تلاش واداریم، با این تفاوت که انرژی جسمانی بشر محدود است و محدودیت آن متناسب با نیروی بافت های بدن و توانایی سلول های آن است، در صورتی که شگفتی هایی در تاریخ بشر دیده می شود که عقل از تصور آنها عاجز است؛ این همه معلول نیروی پرتوان روح تکامل یافته است که رشد آن در سایه آزاد شدن تدریجی از قیود و موانع مادی، گسترش یافتن افق معرفت و خودآگاهی میسر است.
روح بشر حقا یک شاهکار عظیم و حیرت بخش است و با قدرت نمایی ها، فعالیت ها، تسلط بر مادیات و مخصوصا با توانایی های عظیمی که دارد، می تواند بشر را از انحطاط ضعف و نارسایی، به اوج و پیوند با قدرت الهی برساند.
جهان امروز فاقد نظم و تعادل دقیق در زیست فردی و اجتماعی و جسمی و روانی است: وقتی بشر ویژگی های انسانی خود را معطل گذارد و جنبه های لطیف و حساس و زنده وجودش را که لازمه خلافت بی نظیر و بدیع او در صحنه جهان است، سرکوب نمود و با این که او انسان آفریده شده، شرافت خویش را انکار کرد و سرنوشت طبیعی و فطرتش را لگدمال ساخت و بالاخره برنامه زندگی را براساس هواپرستی تنظیم کرد. در چنین وضعی که هستی خودش را نقض می کند و از منطق وجود خویش منحرف می شود، حتمی است که فطرت خداداد، غرامت این طرز تفکر غیراصولی و رفتار نابخردانه را هرچه شکننده تر از وی باز می ستاند و از او به سختی انتقام می گیرد.
هم اکنون بشر از این بابت غرامت سنگینی می پردازد و برای پرداخت آن، از آرامش و خوش بختی و ویژگی های خود مایه می گذارد. اثر این نابسامانی ها و کجروی ها، به صورت انحرافات گوناگون و جرایم مختلف پدیدار گشته است؛ شاید در اجتماعات بشری دقیقه ای نگذرد که یک جرم بزرگ یا جنایت، بی عفتی و تجاوز، روی ندهد. این مساله یکی از بزرگ ترین گرفتاری های جهان است، باید آن را یک مشکل بزرگ انسانی به شمار آورد که سراسر زمین را فرا گرفته است. هزینه های بسیاری که سالیانه به منظور جلوگیری از جرایم و جنایات و تعقیب مجرمان و محکومیت و کیفر آنها صرف می شود، رقم سرسام آوری را تشکیل می دهد.
یکی از عوامل شیوع قساوت و بی اعتنایی در روابط انسانی و بی حسی روز افزون وجدان های اخلاقی در جامعه غرب را باید در طرز تفکر برخی از مربیان و فلاسفه آنان جست وجو کرد.
بی شک انسان موجودی پندپذیر است؛ او با اراده خود به اجرای پاره ای از امور می پردازد و از انجام یک سلسله امور دیگر خودداری می کند، ضرورتا بایستی چنین موجودی دارای اراده و اختیار باشد.
مهم ترین و ارزنده ترین وظیفه انسان تربیت است. بشر از سپیده دم حیاتش به ارزش تربیت پی برده و به همین علت به تناسب ادراکی که از حقیقت وظیفه و رسالت خود در زندگی داشت، قواعد و هدف هایش را متناسب با درجه محیط نفسانی خویش وضع نمود، هرچند هدف ها و پایه های آن گاهی درست و یا در مواردی نادرست بود.
چاپ پنجم کتاب در رسالت اخلاق در تکامل انسان تالیف سیدمجتبی موسوی لاری، توسط موسسه بوستان کتاب قم با قیمت ۴۲۰۰ تومان منتشر شد.
نگارنده این کتاب به مباحثی چون طبیعت و انرژی های بشر، عقل و وجدان دو سرمایه حیات بخش، پرورش و تکامل شخصیت، عزت و شرافت واقعی و شگفتی های اراده، می پردازد.
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید