جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


قرنی که عدالت را پس می زند


قرنی که عدالت را  پس می زند
در برنامه سینما چهار، فیلمی به نمایش درآمد به نام «پشت پرده».
این فیلم روایتگر زندگی متفاوت پیرمردی است که در تعاملات روزمره دچار مشکل می شود و این مشکلات تا جایی پیش می روند که او درمی‌یابد دیگر توان ادامه دادن ندارد.
او که راننده اتوبوس شهری است از چگونگی و جزییات پیشرفتهای دنیا چندان اطلاعی ندارد ولی بسیار خوب درک می کند که فاصله‌ی ایجاد شده. فاصله ای بین او و پیرامونش، در واقع فاصله بین نوع نگرش او و اطرافیانش است. چگونگی نگرش به دنیا و پدیده های اطراف.
این فیلم از قرنی سخن می گوید که انسانها چهره های متفاوت یافته اند. تفاوتی که ماحصل صنعتی شدن در دنیای سرمایه است.
این راننده پیر کاملا متناسب با ارزشهای پیشینش رفتار می کند و در این راه بسیار دقیق و بی نقص نیز می باشد ولی دیگر آن ارزشها در این دوره ارزش محسوب نمی‌شود زیرا صنعت تمامی ارزشها را بدان گونه که لازمه یک زندگی صنعتی است تغییر داده. حال انسانها در تعاملات اجتماعی از ارزشهای مرسوم عصر حاضر پیروی می کنند و پیرمرد که بازمانده ای از نسل گذشته با آن ارزشهاست ، تنها مانده است. همسرش ترکش کرده، اتوبوسش چندان مسافری ندارد و اغلب صندلیهای آن خالی است و همه چیز بیانگر این است که او تنهاست.
پیرمرد در تعامل با مردم به مشکل بر می خورد . یکی از مسافران که جوانی متعلق به ارزشهای جدید است طبق درست ترین معیارهایش رفتار می کند سوار اتوبوس شده و قصد ندارد کرایه بپردازد. راننده پیر که او نیز از قوانین خودش پیروی می‌کند اتوبوس را در همان حالت توقف نگه می دارد و با رفتاری آرام و محترمانه از دید خودش به جوان می فهماند که این اتوبوس به هیچ وجه تا او کرایه نپردازد حرکت نخواهد کرد. رفتار محترمانه و قانونمند پیرمرد از دید پسر ناخوشایند آمده، این را بی احترامی و دور از شان خود می داند و عصبانیت خود را با پرتاب کردن آب دهان بر روی ساندویچ پیرمرد نشان می دهد و پیاده می شود.
در صحنه ای دیگر پیرمرد زنی را مشاهده می کند که کیف و کتاب و لوازم کارش روی زمین ریخته است ، فورا به زن کمک می کند تا لوازمش را از روی زمین جمع کند و او را کمک می کند تا سوار اتوبوس شود. زن در اتوبوس احساس راحتی کرده و سیگاری دود می کند، پیرمرد با گفتار و حالتی که طبق ارزشهای خودش پر از عطوفت است از زن می خواهد که سیگارش را خاموش کند . زن مردد و برخورده سیگار را خاموش می کند.
سپس در مورد کار سخن می گویند. زن بازاریاب یک شرکت تولید لوازم خانگی است، پیرمرد از مصرف کنندگان محصولات آن شرکت است. کاملا باز هم طبق ارزشهای خودش بدون غرض از محصولات شرکت گله می کند که باز به زن مسافر احساس ناخوشایندی دست می دهد.زیرا زن بخاطر نوع شغلی که دارد نیاز دارد وقتی از محصولات صحبت می کندکاملا احساس مطلوبی نسبت به لوازم داشته باشد و این سخن پیرمرد راننده به این احساس مطلوب ضربه می زند و این یعنی شکست در جذب مشتری و در نهایت شکست مالی زن.
مشکلاتی که برای پیرمرد در تعاملات اجتماعی ایجاد می شود به این سادگی نیست . در صحنه ای دیگر ما متوجه می شویم که زن مسافر با شرکت اتوبوس رانی تماس گرفته و از پیرمرد به دلیل رفتار نامناسب شکایت کرده و به او تهمت زده است و در صحنه ای دیگر می بینیم جوان مسافر به پیرمرد حمله می کند و با چاقو چندین ضربه به سینه پیرمرد می کوبد و پیرمرد راننده را روانه بیمارستان می کند، که البته خطر چندان جدی نیست و پیرمرد نجات می یابد.
او در تمامی تعاملاتش دچار مشکلات سنگین می شود. در فیلمنامه این فیلم ، با پیش آوردن اتفاقاتی از این دست سعی شده به فاصله ای عمیق اشاره شود .فاصله ای که بشر بواسطه رشد صنعتی و اقتصادی ، از طبیعت و حقایق طبیعی اش گرفته است . پیرمرد راننده نمادی از انسان گذشته است، انسانی که در تعامل با طبیعت و زیبایی های آن بوده است. او کسی است که صاحب آکواریوم پر از ماهی در شرکت اتوبوسرانی است و زمانهایی را که در شرکت است، به تمیز کردن آن و سرو کله زدن با ماهی ها اختصاص می دهد. در اصل این رابطه نمادی از رابطه پیرمرد با همه طبیعت است. باز در چند نما پیرمرد و اتوبوسش را تنها در خیابانی که درختکاری زیبا و منظم دارد نشان می دهد و این هم کوششی از طرف سازنده فیلم برای به تصویر کشیدن رابطه پیرمرد با طبیعت است.
در شخصیت پردازی این فیلم کوشش شده است شخصیت پیرمرد راننده در مواجهه با اتفاقات طوری باشد که فداکار، مهربان، اصیل، حقیقی و درستکار به نظر آید. او تنها کسی است که به زن برای جمع کردن اسبابش کمک می کند.
از واکنش مسافران و پسر جوان در می یابیم که او تنها راننده ایست که شجاعانه قوانین را رعایت می کند.
او کسی است که می تواند مردی که بدلیل نقص فنی ، خودرویش از حرکت بازمانده را در نظر آورده، وی را سوار کند . در حالی که به سادگی می توانست او را نادیده گرفته به حرکتش ادامه دهد بدون اینکه کسی بتواند به بی محبتی یا نقض قوانین بشری محکومش کند.
مردی که خیلی مهربان است و سعی می کند با مسافرین سر صحبت را باز کند و با آنها تعاملی بدون هیچ دلیل مادی برقرار کند و همینطور می تواند همسرش را بر خلاف این که او ترکش کرده دوست بدارد، مدام به دیدنش رفته، حتی هدیه خودش را به او تقدیم کند.
او شهامت دارد و می تواند عشق بورزد و این کاری است که فقط او انجام می دهد. این فیلم مرگ آخرین بازمانده از جرگه عشاق را اعلام می کند. و البته ، ضد قهرمان و کشنده این تنها عاشق کیست؟
پاسخ این سوال کمی پیچیده و سنگین است، زیرا شخص یا اشخاصی مقصر نیستند،در واقع این قتل بر عهده هیچ فرد یا گروهی نیست. یک اندیشه واحد هم نیست که در میان انسانهای یک جامعه دست به کشتار زده باشد. در انتها فقط شاید بشود به یک تاریخ با تمام عناصر تشکیل دهنده اش اشاره کرد. تاریخی که در مسیرش انسان به رشد رسیده است، رشد در همه زمینه ها. و مردم جوامع ، که از همه رشدهای صنعتی،علمی،فرهنگی،اجتماعی و ....برای یک هدف بهره برده اند، رسیدن به امنیت.
از زاویه دید سازندگان فیلم که بنگریم تمام پیشرفتها نتوانسته یک نقص انسانی را از بین ببرد که در واقع شاید یکی از مظنونین اصلی به قتل نیز همین نقص بزرگ باشد. ترس. ترس از ضعیف بودن ،از جا ماندن،تحقیر شدن و...
فیلم شاعرانه ،تراژیک و با شکوه پشت پرده، آرام، خونسرد و گزنده درماندگی انسان صنعتی شده را نشان داده، او را وحشت زده و مستاصل مشغول دست و پا زدنی بیهوده برای رهایی از پوچی تصویر می کند.
در این شرایط دیگر هیچ جایی برای قوانین اصیل بشری که در زمانهای پیشین مطرح و زیست می شده ((البته به اعتقاد سازندگان فیلم)) باقی نمی ماند. قوانینی که در هیچ کتاب قانونی ، مکتوب به چشم
نمی خورد. مردمی اینچنین وحشت زده، مجبورند به هر قیمتی به پیش بروند، حتی به قیمت نادیده گرفتن هر خصلت انسانی و کنار گذاشتن هر نیرویی که بتواند باعث شود لحظه ای ایست داشته باشد ولو این که آن نیرو خصلتی انسانی بنام وجدان و شرافت باشد.آن هیچ مکثی در تصمیم گیری ندارند و به محض این که احساس ناراحتی کنند ، چون ناراحتی عاملی بازدارنده برای پیشرفت محسوب می شود، خود را موظف می دانند به پدید آورنده ناراحتی واکنش نشان دهند، واکنشی در راستای جبران خسارت وارده.
و این دیگر اهمیتی ندارد که اشتباه خود او بوده که واکنش آزار دهنده را برایش بدنبال داشته یا نه و این هم اهمیتی ندارد که وقتی به مورد پدید آورنده ناراحتی واکنش نشان داده می شود ممکن است به او کاملا ناعادلانه لطمه وارد شود و باز اینهم مهم نیست که امکان دارد اعتراض به مورد پدید آورنده ناراحتی برای خود او که معترض است عملا وضعیتی بازدارنده داشته باشد.
تنها فشاری که مثلا در لحظه شنیدن تذکر هنگام انجام دادن عمل اشتباه بوجود می آید اهمیت دارد. و این فشار همان است که باعث می شود زن مسافر، با شرکت اتوبوسرانی تماس بگیرد و از پیرمرد ولو به دروغ در حالی که در عمل پیرمرد بسیار نیز او را یاری رسانده و از او دلجویی کرده باشد ،شکایت کند.
اتفاقاتی که در این فیلم رخ می دهد یک سوال را مطرح می کند.
● در این عصر صنعتی جایگاه عدالت کجاست؟
زن در هیچ دادگاهی بابت تهمت دروغی که می زند محاکمه نمی شود اما در عوض پیرمرد فورا بازخواست می شود. زیرا هدف شرکت جلب رضایت مسافران است و این تلفن – تلفن شکایت کننده زن مسافر – یعنی کم کاری پیرمرد.یعنی اینکه از دید مدیران شرکت اتوبوسرانی پیرمرد درکی از زندگی شهروندی ندارد و در ارتباط داشتن مثبت با مسافرین ناتوان و بی کفایت است.این بی عدالتی در سراسر فیلم دیده می شود و چون پیرمرد سنبلی از طبیعت است در واقع ناعادلانه بودن قوانین بشری مطرح است این که تا چه اندازه بی عدالتی در رابطه صنعت و طبیعت وجود دارد.
یکی دیگر از روشهای بکار رفته در این فیلم برای به تصویر کشیدن کشنده بودن زندگی صنعتی، چگونگی برخورد روسای شرکت تولید کننده تلویزیونهای صفحه بزرگ با اسلحه است. آنها در واقع از اسلحه استفاده می کنند تا آرامش بیابند و این انتخاب شاعران از جانب سازندگان فیلم بسیار زیرکانه است. اسلحه که وسیله ای برای کشتار است حال برای آرامش یافتن مورد استفاده قرار می گیرد. می توان از این انتخاب چنین برداشت کرد که مردم این عصر با کشتار کردن سعی می کنند آرامش را برای خود فراهم کنند و تفنگی که بدست پیرمرد داده می شود تا با آن به آرامش برسد همان است که در انتها پیرمرد خود را با آن می کشد.در واقع از این رابطه چنین برداشت می شود که راننده پیر و عاشق تصویر شده در این فیلم نمی تواند دست به کشتار بزند . او به این نتیجه می رسد که قادر نیست برای بودن خود دست به کشتار بزند و اگر این آخرین راه برای بودن است او ترجیح می دهد نباشد. وی در هیچ صورتی حاضر به سرکوب دیگری به صورت عمیق نیست و این خاصیت یک عاشق است. از دیگر نکات زیبا و جالب این فیلم عذابی است که مدیر شرکت تولید کننده تلویزیونهای صفحه بزرگ می کشد.
او از این که مردم را با راهکارهای زیرکانه تبلیغاتی مجبور می کنند که محصولات نامرغوبشان را خریداری کنند عذاب می کشد ولی کار دیگری هم نمی تواند انجام دهد اوچیز دیگری هم نمی تواند باشد و این ناتوانی دردناکتر است.
او نمی تواند رفتار دیگری داشته باشد خود را در برابر قوانین موجود ناتوان می بیند او می داند که شرکت کالای نامرغوب تولید می کند ولی این را هم می داند که اگر شرکتی وجود نداشته باشد او هم وجود ندارد، موجودیت خود را وابسته به شرکت می داند این رابطه باعث می شود او سیاستهای شرکت را بپذیرد و در راستایش تلاش کند و در نهایت خود را به چشم ابزاری ببیند که مدام باید مفید تر عمل کند ، مفیدتر در راستای هر چه موفق تر شدن شرکت. در نهایت او هم یک قربانی است ، قربانی یک نظام، نظامی زاییده قرن صنعتی. نظام مبتنی بر سود حاکم بر جامعه صنعتی. و مسئله اصلی اینجاست که در این راستا هر عامل بازدارنده ای باید از میان برداشته شود ، حتی اگر آن عامل ، عدالت و بزرگترین خصلتهای انسانی باشد. تضادی که بین خواسته های پیرمرد و مصلحت شرکت وجود دارد، مبارزه ای بین رئیس شرکت و پیرمرد ایجاد می کند که در نهایت پیرمرد، بازنده میدان می شود. در واقع پیرمرد قربانی می شود. قربانی یک قرن صنعتی که مناسبات سرمایه بر آن حاکم است. قرنی که پس می زند هر عدالتی را که در راستای اهدافش نباشد.
کامران حمزلو
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه


همچنین مشاهده کنید