پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


تحویل همسر در محل!


تحویل همسر در محل!
می گویند شتری است که در خانه همه می خوابد. می گویند دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. بله، بحث ازدواج است!درباره دیر و زود شدنش، زیاد صحبت شده; اینکه سن ازدواج بالا رفته، اغلب جوان ها تمایلی به خداحافظی زودهنگام با عالم مجردی ندارند یا اگر هم می خواهند ازدواج کنند، موانع بسیاری پیش پایشان است. مثل بالا بودن توقعات، سنگینی هزینه ها و... همه و همه را بارها شنیده ایم و گاهی بازی خورده ایم و در دور تسلسل بحث های مربوطه، شرکت کرده ایم.
بحث هایی که ته ندارند و آخرش برای جمع کردن ماجرا، بیانیه هایی مثل این صادر می شود: «ازدواج سنت پسندیده ای است، پس برای تسهیل در آن باید خانم های جوان سطح توقعاتشان را پایین بیاورند و آقایان در تصمیم خود ثابت قدم تر باشند. زوج های جوان از برگزاری مراسم پرهزینه بپرهیزند و خانواده ها در تشکیل زندگی آنها را یاری کنند و...»ولی در مورد سوخت و سوز قضیه می شود بحث های تازه و جالب تری راه انداخت که هنوز مثل موارد بالا، کسل کننده نشده اند; خب بعضی ها زیادی مشکل پسندند، یا نمی توانند شخص دلخواهشان را پیدا کنند، یا شخص دلخواهشان را از دست می دهند و مثل خانم هابیشام(آرزوهای بزرگ) تا آخر عمر با خاطره طرف(!) تنها می مانند. خواستگار خوبی برایشان پیدا نمی شود، دختر خوبی سر راه زندگی شان قرار نمی گیرد، یا می گویند اصلا از ازدواج کردن و زندگی زناشویی خوششان نمی آید.نکته مهم اینکه این دسته آخری، از همه زودتر می روند خانه بخت! اما بقیه چی؟ معلوم است; آنقدر تنها می مانند که بوی ترشی شان دنیا را بر می دارد!
● عصر جولان تکنولوژی؟
بله، دیگر آن روزها گذشت. در سال ۲۰۰۶ و در قرنی که به عصر ارتباطات ملقب شده، اگر بخواهی هم نمی توانی تنها بمانی! در جامعه معلق میان سنت و مدرنیته ما، مذهب نقش پررنگی دارد; مذهبی که در آن ازدواج به عنوان یک رکن اصلی زندگی مطرح شده و با دلایل بسیار شخص مجرد را یک «انسان کامل» نمی داند.درست به همین دلیل است که می بینیم خوشبختانه هنوز در مقایسه با اغلب کشورهای هم طراز، آمار بهتری در زمینه ثبت ازدواج داریم و الا کدام کشور را سراغ دارید که از ازدواج و زندگی طبیعی مردمش بدش بیاید؟ در اغلب جوامع، جوان ها به ازدواج و پایبندی به زندگی مشترک تشویق می شوند اما با کم رنگ شدن نقش دین و عرف در این کشورها، کمتر نتیجه ای حاصل می شود.در ایران ما هم گرچه روز به روز مدرن ها بیشتر جای خود را باز کرده و سنت ها را پس می زنند، اما به دلایلی که مطرح شد، ازدواج همچنان بحث روز است; گیریم که خاله خان باجی ها و تحقیقات محلی از در و همسایه، کارکرد سنتی خود را در این ماجرا از دست داده باشند، ولی موسسات نوظهوری در این امر دخیل شده اند که به شیوه های مدرن، پیوندهایی مدرن را رقم می زنند: بنگاه های همسریابی!
● ما مجوز داریم!
«ازدواج آگاهانه حق شماست;» شعار قشنگ و جالبی است، اما آیا واقعا یک تشکیلات اداری می تواند برای آدم همسر دلخواه و مناسبی پیدا کند؟بیایید با هم سری به چند فقره(!) از این موسسات همسریابی بزنیم و ببینیم حرف شان چیست. قضاوت با خودتان. برای پیدا کردن یک موسسه این کاره(!)، کافی است لای یک ضمیمه آگهی روزنامه ای پرتیراژ را باز کنید، در بخش «خانواده» یا «آموزش»، حتما دو- سه مورد پیدا می کنید که جملاتی از این دست در کادری کوچک نظرتان را جلب می کنند: «همسر دلخواهتان را از ما بخواهید»!به یکی از این بنگاه ها که در خیابان جمهوری است، تلفن می زنیم:
- الو؟ موسسه فرهنگی خانواده(...)؟
- بله، بفرمایید.
خانمی از آن طرف خط با عجله در مورد شرایط و مدارک لازم برای عضویت توضیح می دهد. پیداست سرشان خیلی شلوغ است: «یک قطعه عکس تمام قد و واضح بیاورید، جدید باشد. ۳۰هزار تومان حق عضویت سالانه تان(!) می شود.»همین؟ عجب شرایط سختی! مدیر موسسه ، روحانی است که دکتر صدایش می کنند اما خانم منشی نمی داند آقای مدیر چه جور دکترایی دارد: «فکر می کنم مشاوره... برای تعامل!»گویا روال کار هم اینطوری است: «اطلاعاتتان گرفته می شود، چند روز بعد می آیید برای انتخاب همسر. تعدادی از افراد را به شما پیشنهاد می دهیم و اگر جوابتان مثبت بود، برای شما قرار ملاقات می گذاریم تا همدیگر را ببینید و...»نرخ مشاوره و هر ملاقات نیز با هم متفاوت است. مدیر موسسه از افراد پیشرو در قضیه همسریابی است که حتی با BBC هم مصاحبه داشته، اما از طرف همکاران به فعالیت سنتی و عدم دقت در معرفی افراد به کدیگر متهم می شود. مثل اینکه این موسسه تنها موسسه قانونی است که در این زمینه فعالیت می کند و از طرف وزارت کشور مجوز فعالیت دارد.یک بنگاه دیگر در خیابان انقلاب نزدیک پل چوبی هم به همین ترتیب، با کمی پایین و بالا، درست مشابه بنگاه قبلی عمل می کند. مدیر مونث موسسه حسابی سرش شلوغ است و کاسب های همسایه، قصه های زیادی برای تعریف کردن دارند; قصه هایی درباره مراجعان، گردانندگان.
● ازدواج به انواع روش ها
«روش های نوین»، «شیوه علمی»، «کارشناسان برجسته» و... اینها نمونه عبارت هایی است که بنگاه های همسریابی با استفاده از آنها، سعی در موجه جلوه دادن کار خود و مثلا جدی بودن قضیه دارند.اما جدا از بعضی روش های من درآوردی، اغلب شیوه اصلی کار، یکی است; ترتیب دادن ملاقات بین مشتریان مونث و مذکر، یا از آن راحت تر; تهیه بانک اطلاعاتی که بر محور عکس داوطلبان تنظیم شده است. ننوشتیم «آلبوم» که به کسی برنخورد، اما اگر شما به یکی از این موسسه های محترم سری بزنید خودتان این قضیه را تصدیق خواهید کرد!
● فقط عذب اوغلی ها
یکی از این موسسه ها روی تمام در و دیوار دفتر خود را با نوشته هایی از این دست پر کرده: «اگر متاهل هستید، این موسسه از ارائه خدمات به شما معذور است.»اغلب این بنگاه ها سعی دارند ژست حرفه ای به خود بگیرند. بنابراین اصرار دارند به شما تلقین کنند به مکان مقدس پا گذاشته اید و نه خدای نکرده به بنگاه دلالی مهر و محبت. ولی با عرض شرمندگی، معمولا این قضیه برعکس است و این ژست هم فقط و فقط برای جلوه دادن فعالیت موسسه و کم اثر کردن زهر تعرفه بالای ارائه خدمات است.
● ماجرای هزاره سومی ها
موسسه«...» به مشتریان خود سفارش می کند که هر کسی در کوچه و خیابان به آنها شماره تلفن داد، دست طرف را رد نکند. البته نه به آن قصدی که منظور شماره دهنده است بلکه برای دادن این شماره به موسسه و تماس این دوستان با او; فکرش را بکنید: طرف در خانه اش نشسته که تلفن زنگ می زند. بعد که گوشی را بر می دارد، با صدایی مواجه می شود که از او می پرسد: «واقعا می خواهی زن بگیری یا...؟» الان حتی بانک ها و شرکت های بزرگ هم به همین نتیجه رسیده اند و شعارشان این شده که باید خدمات شان را به منزل مشتریان ببرند. هزاره سوم است دیگر!
● صدوبیست درصد تضمینی!
جالب ترین ادعا، توسط گردانندگان موسسه ای مطرح شده که از بیخ و بن کلاه بردار بودن شان تابلو است: «تعجب نکنید! به جز کنکور، ازدواج هم می تواند تضمینی باشد. بعد از ثبت نام برای استفاده از خدمات ازدواج تضمینی، کارشناسان موسسه برای ازدواج شما بسیج خواهند شد. آنقدر متقاضی ازدواج به شما معرفی می شود که کلافه خواهید شد. به خودتان می گویید: آه خدای من! این همه خواستگار از کجا آمده است؟... اگر شما تا زمان مقرر همسر دلخواه خود را پیدا نکردید، ۷۵ درصد هزینه دریافت شده در زمان ثبت نام به شما مسترد می گردد... هدف ما این است که شما ازدواج موفقی داشته باشید، نه هر ازدواجی.»چه شود!؟
● اسم های خنده دار
به عناوین بی بدیل به اصطلاح «همایش»هایی که توسط بعضی از این موسسات برگزار می شود توجه کنید: ازدواج موفق، ازدواج در نگاه اول و نگاه اول در ازدواج، چهره شناسی و روانشناسی خط و امضا، شخصیت شناسی از روی ماه تولد، ازدواج عاشقانه، ازدواج عاقلانه، تاثیر آداب معاشرت در همسریابی موفق، چگونه آشنایی مان را به ازدواج ختم کنیم و...در سال های اخیر، کتاب های موسوم به روانشناسی و موفقیت و مدیر یک دقیقه ای و پولدار یک ثانیه ای(!!) و... بازار وحشتناک داغی در ایران پیدا کرده است. خوراک نت ورک مارکتینگی ها هم همین کتاب هاست. اما برای درماندگان راه ازدواج هم عناوین مختلف و متعددی چاپ خورده که بین شان چیزهایی مثل نوشته های «دبی فورد» با نام هایی مثل: «طلاق معنوی» یا«ازدواج موفق»، «همسریابی آسان» و... کلی هوادار دارند(البته بعد از آثار و عقاید جناب تونی رابینز).از همه خنده دارتر هم کتابی است حاوی مجموعه اشعار یک کارشناس و موسس بنگاهی این کاره، در رابطه با مسائل ازدواج، با نام «آوای شب»!
● آمارهای نوید بخش
چه شما این موسسه ها را راهی به سوی آینده روشن تلقی کنید و چه بخواهید تک تکشان را با حملات انتحاری به هوا بفرستید، میزان مراجعه به این مراکز نشان از این مسئله دارد که عزم قشر جوان و غیر جوان در وصال به یکدیگر هنوز جدی است و اینکه ملت به امر ازدواج بی تفاوت است، توطئه ای از سوی بیگانگان است.یکی از مدیران موسسات همسریابی که معتقد است کارش خیلی هم درست است، می گوید تنها در سال ۱۳۸۵ و با تبلیغاتی محدود تنها ۴۵۰۰ عضو جدید پذیرفته است و هم اکنون روزانه نزدیک به ده تا پانزده عضو جدید پذیرش می کند.به هر حال این کار یک ابداع جدید در جامعه است و هنوز ارگان خاصی مامور نظارت بر عملکرد این موسسات نیست.(مثل همه ستادها و مراکزی که در امور ازدواج فعالیت می کنند و...) اگرچه بسیاری از مردم هنوز این موسسات را یک خطر برای بحث ازدواج تلقی می کنند و با فعالیت آن ها مخالفند. شاید به همین خاطر باشد که اکثر این موسسات با تبلیغات محدود و تقریبا چراغ خاموش حرکت می کنند. به هر حال بخواهیم یا نخواهیم، این موسسات یک محصول وارداتی است و ممکن است با فرهنگ ما سازگار نباشد، ولی مثل هر محصول وارداتی دیگر می تواند با معیارها و هنجار های جامعه ما منطبق شود و این مهمترین وظیفه کسانی است که در این زمینه دستی بر آتش دارند و در حال فعالیت هستند واین پدیده جدید را به عنوان مدلی سازگار با جامعه دینی ایرانی مطرح کنند. دیدید که باز هم به مساله فرهنگ رسیدیم و فرهنگ سازی؟ حالا پیدا کنید پرتقال فروش را.
مهدی پورصفا
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید