جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


پا گذاشتن در راهی سخت


پا گذاشتن در راهی سخت
خسته بود.دیگر نمی‌توانست به زندگی با یک مرد معتاد ادامه دهد. فکر روزهایی که با شوق و ذوق برای شروع زندگی مشترک آماده می‌شد، آزارش می‌داد.
فکر کرد زندگی مشترک؟! چه واژه بی‌معنایی است برای او که در این ۳ سال تمام مسوولیت‌های زندگی را به تنهایی به دوش کشیده و به امید روزی که زندگی جلوه زیباتری را به او نشان دهد، همه سختی‌ها را به جان خریده است. اما هیچ چیز بهتر نشده که هیچ، بدتر هم شده است.با خود فکر کرد دیگر نمی‌تواند به این وضع ادامه دهد.چند روز بعد، یک دادخواست طلاق، دادگاه، طلاق و همه چیز تمام شد.تمام؟ نه تازه شروع شد. یک زن جوان و مطلقه و هزار اما و اگر پیش‌رو...
طلاق اگر چه پدیده مطلوبی ‌نیست اما هیچ کس نمی‌تواند منکر وجود آن شود و یا اثرات آن را نادیده بگیرد.کارشناسان مسائل و گرفتاری‌های زنان جوان پس از متارکه را به سه دسته کلی تقسیم می‌کنند:
گرفتاری‌های زن با درون خودش، درگیری‌های زن درون خانواده‌اش پس از متارکه، گرفتاری‌های زن جوان متارکه کرده در جامعه ایرانی که شامل استرس‌های قبل از طلاق، طلاق و استرس‌های پس از طلاق می‌شود.
اگر بخواهیم سیر استرس‌هایی را که یک زن تحمل می‌کند مرور کنیم، شاید بتوانیم یک کتاب چند جلدی منتشر کنیم که به عنوان یک منبع درسی برای دانشجویان رشته روانشناسی و مشاوره به کار رود. اما نگاه گذرایی به این نگرانی‌ها می‌تواند چشم‌اندازی را برای ما ترسیم کند.
● استرس‌های زن قبل از طلاق
درگیری‌های متعدد در زندگی با شوهرش، لجبازی، دعوا و مرافعه و چه بسا ضرب و جرح و ناامنی جانی که احتمالاً اوایل از خجالت یا ترس، چیزی از این مسائل را با خانواده خود در میان نمی‌گذارد و دچار احساس تنهایی مخرب می‌شود. بعد فشار به حدی می‌رسد که بزرگترها پادرمیانی می‌کنند اما در عین حال زن از استرس بی‌آبرویی جلوی بزرگترها و یا نگاه‌های سرزنش‌آمیز آنها در امان نخواهد بود. متاسفانه در این مواقع اکثر افراد مشکل به وجود آمده را به حساب ناسازگاری زن، بی‌سیاستی او و ناتوانی او در اداره زندگی می‌گذارند.
سرانجام زن و شوهر در حضور بزرگترها تعهداتی می‌دهند و با امیدی نصفه و نیمه و با کلی اگر و اما دوباره از نو زندگی را شروع می‌کنند و در این مرحله زن با استرس جدیدی روبه‌رو می‌شود. پس از مدتی دوباره دعواها شروع می‌شود و این‌بار ناامیدی شدید بر زن حاکم می‌شود. کم‌کم زمزمه‌های طلاق در ذهن زن آغاز می‌شود و ترس شدیدی از اینکه تمام تلاش‌ها بی‌ثمر مانده و او بازنده شده است، روح او را می‌خورد. بی‌اعتمادی شدید زن به تصمیم خود که نکند‌ اشتباه کنم؟ نکند من واقعاً پر از عیب هستم؟ و صدها نکته و ابهام و تردید دیگر باعث می‌شود که او وارد بحران روحی عجیبی‌شود. اما زمانی که زن تصمیم به جدایی می‌گیرد بخش تازه ای از مشکلات در برابر او خودنمایی می‌کنند.آشنا نبودن با ریز نکات حقوقی اولین مشکل پیش روست. البته خوشبختانه مدتی است که دوایر راهنمایی و ارشاد در مجتمعات قضایی تاسیس شده که تا حدی به مراجعان در پیدا کردن مسیر راهنمایی می‌کنند ولی واقعاً با این مراجعان زیاد به دادگاه‌های خانواده، چقدر می‌توان از پرسنل قضایی انتظار داشت؟ محیط بسیار مخرب دادگاه‌ها برای روح زن هم موضوعی است که روانشناسان به آن توجه ویژه‌ای دارند. هر کس که به هر علتی به مراکز قضایی مراجعه می‌کند به شدت دچار خستگی روح می‌شود زیرا تشریفات اعصاب خردکن اداری و امضا و شماره نامه و... از ده جا گرفتن صف و نوبت و انتظار و گاهی مشاهده مستقیم دعواهای دیگران و شنیدن درد دل جانسوز سایرین و متاسفانه، حضور مخفی شکارچیان عفاف در حول و حوش زنانی که به دنبال پناهگاه به دستگاه قضایی پناه آورده‌اند، همه و همه به شدت به روح زن آسیب جدی وارد می‌کند. تا اینجا تنها به بخشی از مشکلات‌ اشاره کردیم درحالی که هزینه بالای وکالت و کلاً طرح دعوا در دادگاه (چه از نظر زمانی و چه از نظر مالی ) را نمی‌توان نادیده گرفت. قطعاً داشتن وکیل برای مساله طلاق بسیار توصیه می‌شود اما چند درصد زنان ما توان مالی برای داشتن وکیل زبردست را دارند؟
از سوی دیگرهرچند که نباید از تحولات چشمگیر دستگاه قضایی در دوران اخیر، چشم پوشید اما باز هم اگر از زاویه بهداشت روان به قضیه نگاه کنیم می‌بینیم که بعضی قضات با مشکلات خاص زنان آشنایی ندارند وبسیاری از زنان نیز از طرح اصل مشکل خود هم با پزشکان و هم با قضات می‌هراسند و یا خجالت می‌کشند بخصوص مشکلاتی که به روابط زناشویی مربوط می‌شود. مثال دیگر در مورد زنانی است که شوهرانی شکاک دارند.
مردان شکاک ممکن است از نظر اجتماعی موقعیتی خوب داشته و چه بسا که تحصیلات و شغل و درآمد خوبی‌نیز داشته باشند. پیش از ازدواج دختران بعید است که متوجه این اختلال شخصیت خطرناک بشوند چرا که متاسفانه دوران‌ آشنایی پیش از ازدواج (نامزدی) بیشتربه تفریح و مهمانی و مسائلی از این قبیل می‌گذرد و کمتر طرفین به شناخت خصوصیات اخلاقی هم مبادرت می‌کنند. پس از ازدواج وقتی زن با پدیده بدبینی شوهر مواجه می‌شود ابتدا به خود می‌گوید که باید از شوهرم اطاعت کنم اما کم‌کم مرد شکاک با تهمت‌های خانمانسوز خود روح زن را می‌آزارد. مشکل اینجاست که بدبینی درمان دارویی ندارد و بسیار سخت به روانکاوی و سایر درمان‌های روانپزشکی پاسخ می‌دهد. به‌جز تعدادی از قضات‌ آشنا به این نکات ریز روانشناسی، سایرین، به شکایات همسران این مردان در دادگاه‌ها توجهی نمی‌کنند و پرونده را به مسیر پرپیچ و خم اداری می‌سپارند و فراموش می‌کنند که زندگی با آدم شکاک چقدر خطرناک و مخرب است. معمولاً زنان با گذشتن از حقوق خود طلاق را به‌دست می‌آورند و چه بسا هزینه‌های بیشتری نیز می‌دهند که بچه را نیز با خود داشته باشند.
● استرس‌های زن پس از طلاق در جامعه
حالا زن پس گذشتن از مراحلی که دست کمی‌از هفت خوان رستم ندارد مهر طلاق را درشناسنامه‌اش می‌بیند. خانواده، دوستان، همسایگان و حتی محیط زندگی زن از این لحظه به بعد شکل دیگری به خود می‌گیرند. اولین موضوع پیش روی زن تامین مخارج زندگی است و داشتن محلی برای زندگی .برای کسانی که به خانه پدری بازمی‌گردند‌،تحمل رنج و غصه والدین کمتر از سختی‌های زندگی قبلی شان نیست، اما در مقایسه با گزینه‌های دیگر به نظر می‌رسد هنوز در جامعه ما خانه پدری بهترین مامن است. زیرا اگر زن بخواهد خانه مستقل بگیرد، از بنگاه املاک تا بقال محل و تک‌تک همسایگان به خود اجازه می‌دهند که سر از اسرار زندگی زن درآورند و با نگاه‌های خود او را بازجویی کنند.
مشکلات محیط کار از این هم بدتر است. زنانی که قبلاً کار نمی‌کرده‌اند برای یافتن یک شغل مناسب باید یک کفش آهنی به پا کنند و سختی‌هایی بیش از شکافتن هسته اتم یا در مدار قرار دادن یک سفینه فضایی را تحمل کنند. بسیاری از زنان مهارت خاصی نیاموخته‌اند‌، آنها که مدرکی دارند سابقه کار ندارند و کلاً جامعه امروزی به مهارت زنان اعتماد ندارد. زن مطلقه از ترس فشار اقتصادی کمرشکن مجبور است که تن به محیط‌های طاقت فرسا (از نظر سختی کار، شأن و منزلت کار و...) با حقوق ‌اندک دهد تا روی پای خودش بایستد. متاسفانه درک برخی از جوامع از زن، تنها نگاه جنسیتی به او است و اگر یک زن مطلقه باشد این دیدگاه تقویت می شود شاید به همین دلیل است که زنان مطلقه بیشتر با پیشنهادهایی غیرمتعارف مواجه می شوند. در پی ناامنی شدید عاطفی زن به علت طلاق ممکن است او خود را برای داشتن رابطه عاطفی جدید و ازدواج مجدد معلول و ناقص دیده و حس خود کم بینی شدید داشته باشد و خود را لایق ازدواجی مجدد با مردی شایسته نمی‌بیند لذا احتمال دارداز بسیاری از خواسته‌های مهم خود بگذرد. اما زنانی که قبلاً کار می‌کرده‌اند، از امروز که طلاق گرفته‌اند انگار وارد محیط کاری جدید شده‌اند. از نگاه‌های کنجکاو و بعضا سرزنش‌آمیز دیگران که بگذریم، نوع رفتارها نیز در مقابل این زن تغییر می‌کند. بعضی زنان او را رقیب خطرناک خود چه در روابط کاری و چه در روابط عاطفی می‌بینند و برخی مردان او را به نوعی تلطیف کننده محیط کاری به شمار می‌آورند.
حالا این زن از مطب روانپزشک بیرون می‌آید و به مرکز مشاوره می‌رود. مشاور و روانشناس می‌گویند باید به مهمانی برود، در جمع حضور داشته باشد‌، ورزش کند و برای خودش تفریح و سرگرمی ‌داشته باشد.زن از مهمانی می‌آید و به نگاه‌ها و حرف‌های درگوشی فکر می‌کند. از احساس ترحم‌ها ناراحت است از حرف و حدیث‌ها خسته شده و تصمیم می‌گیرد دیگر در هیچ مهمانی‌ای شرکت نکند.
دیروقت است و صاحبخانه طبق معمول پشت پنجره ایستاده است. زن وارد خانه می‌شود و از پله‌ها بالا می‌رود صدای زن صاحبخانه را می‌شنود که به شوهرش می‌گوید: «خدا شانس بده حالا خوبه که طلاق گرفته و این قدر خوش می‌گذرونه...» و زن کلید را درقفل می‌چرخاند، وارد خانه می‌شود‌، در تاریکی روی صندلی می‌نشیند و ‌های‌های ‌اشک می‌ریزد.
مهناز جعفری
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید