جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

می رسیم اما می میریم


می رسیم اما می میریم
رسیدن سپاهان به فینال لیگ قهرمانان آسیا و متعاقب آن حضور در جام باشگاه های جهان، موردی است قابل تقدیر و عاملی برای احساس غرور کردن. همین که مربی سرشناسی چون «کارلو آنچلوتی» نظاره گر بازی شاگردان لوکابوناچیچ می شود، آن هم از این جهت که احتمال رویارویی سپاهان با میلان وجود دارد، احساس بسیار مطلوب والبته غیرقابل توصیفی به میلیونها هوادار فوتبال ایران می بخشد اما افسوس و صد افسوس که دوران چنین خوشحالی هایی بسیار کوتاه و تلخی انتهایش به مراتب بیشتر از حلاوت مختصرش می باشد. کم کم داریم عادت می کنیم به اینکه روزهای زیادی را در انتظار شروع تورنمنتی بین المللی پشت سر بگذاریم و به محض آغاز آن، تمام رؤیاها و آرزوهایمان را نقش برآب ببینیم، آن هم به گونه ای که آرزو کنیم ای کاش هیچ وقت مقدمات حضور در چنین رقابتهایی فراهم نمی شد. اینکه سپاهان در اولین بازی «رسمی» جام باشگاه های جهان، شکست سنگین و تلخی را تجربه کند و بنابر اجبار، غزل خداحافظی را بخواند، مشابه همانی است که در جام جهانی ۲۰۰۶ اتفاق افتاد؛ انتظار، انتظار، انتظار و آخر هم هیچ! در این میان ۲ نکته حائز اهمیت وجود دارد که به نوعی با یکدیگر در ارتباط است و نتیجه ای که از آن حاصل می شود، آزاردهنده و غیرقابل هضم.
اولین مورد، فرصتهایی بس طلایی است که به سبب لطف و عنایت مسئولان فیفا به فوتبال قاره کهن، نصیبمان می شود. موقعیتهایی که البته در قیاس با سطح فوتبال روز دنیا و نام های بزرگ و معتبر، حق ما نیست و باید به دیگران تعلق پیدا کند. بارها و بارها گفته ایم که حضور ۴ ، ۵ تیم آسیایی در جام جهانی (که با توجه به برنامه ریزی صورت گرفته در بازیهای آفریقای جنوبی قطع به یقین ۵ سهم کامل خواهد بود) آن هم در شرایطی که تیم های سرشناس و صاحب سبک اروپایی پشت خط می مانند، هدیه ای از سوی فیفا برای ما و امثال عربستان و حتی ژاپن و کره است که به بهانه و با شعار رشد و توسعه فوتبال آسیا، به مسئولان AFC اهدا می شود و کشورهایی چون ایران و دیگر آسیایی های نامبرده در این چند سال بهترین بهره را از آن برده اند وگرنه همه می دانند اگر عدالت رعایت شود، نهایتاً ۳ تیم آسیایی باید به جام جهانی راه پیدا کنند تا رکوردهایی چون پیروزی ۸ بر صفر آلمان مقابل عربستان در جام جهانی ۲۰۰۲ ثبت نشود.
این چنین است که ایران، ژاپن، کره جنوبی و عربستان معمولاً صعودهایی بی دردسر را در سال های اخیر جشن گرفته اما در دور نهایی - البته به جز جام جهانی ،۲۰۰۲ آن هم با توجه به استفاده از مزایای میزبانی، حمایت داوران و... - به زمین سفت برخورد و دست از پا درازتر با مسابقات وداع می کنند. چنین فرصتی این بار در رده باشگاهی نصیب سپاهانی شدکه به واسطه حضور نماینده کشور میزبان در فینال لیگ قهرمانان آسیا، با وجود شکست و بسنده کردن به عنوان نایب قهرمانی، اجازه شرکت در رقابتهای معتبر و پربیننده، آن هم با حضور تیم های پرافتخاری چون میلان و بوکاجونیورز را به دست آورد. البته صفت معتبر را از آن جهت به جام باشگاه های جهان دادیم که قهرمانان فوتبال باشگاهی در قاره های مختلف در آن حضور دارند و گرنه در مورد نحوه گزینش تیمها، زمان برگزاری بازی ها و نوع چینش آنها کلی حرف و حدیث وجود دارد که تمام اینها فقط باری به هر جهت انجام شدن یک دوره مسابقات و وجود داشتن آن در تقویم فیفا را در ذهن تداعی می کند. اینکه تیمی همچون سپاهان، خیلی آسان تر از آنچه تصور می شد، به بازیهای جام باشگاه های جهان راه پیدا کرد و نیز تیم ملی کشورمان بی دردسر راهی جام جهانی ۲۰۰۶ گشت، بیشتر از آنکه به توانایی ها و شایستگی های این تیم ها و اعضایش بستگی داشته باشد، به برنامه ریزی غیراصولی فیفا - حتی اگر با شعار ذکر شده باشد - مرتبط می شود. حضور سپاهان در جام باشگاه های جهان یا راهیابی تیم ملی به جام جهانی برای هر ایرانی عاشق وطن افتخار است و مایه مباهات اما آیا نباید در این میان به حقیقت ذکر شده تأمل و توجه کرد و آن را مورد بررسی دقیق، کارشناسانه و به دور از احساس قرار داد؟دومین موردی که باید بدان پرداخت و در ادامه از آن سخن گفت، به بعد از چنین صعودها و راهیابی هایی بر می گردد.
شکست سپاهان مقابل تیمی آسیایی، آن هم برای دومین بار ظرف چند هفته، چه معنایی دارد؟ نتیجه نگرفتن تیم ملی مقابل پرتغال، مکزیک و تیم آفریقایی نه چندان سرشناسی به نام آنگولا، پرده از کدام حقیقت برمی دارد؟ جز این است که ما در تمام این سالها خودمان را با موفقیتهای مقطعی و جرقه ای گول زده ایم و به سبب انجام ندادن کارهای اصولی از پایه، هیچ چیزی برای دفاع از خود مقابل نه حتی بزرگان فوتبال دنیا بلکه کشورهای در مسیر پیشرفت همچون ژاپن و کره جنوبی نیز نداشته و نداریم؟ چنین شکستهایی حکایت از توخالی بودن طبل فوتبال ایران با تمام سر و صداهایش دارد، تازه اینها در رقابتهای کاملاً بین المللی و معتبر بوده و گرنه ناکامی در میادین آسیایی نظیر جام ملتها و لیگ قهرمانان قاره کهن - به جز دوره اخیر که به نایب قهرمانی سپاهان منجر شد - نیز وجود دارد که متأسفانه عیان می کند ضعف ساختار فوتبال کشورمان حتی در تقابل با تیم های آسیایی هم - که به مراتب سطح و کلاس فوتبالشان پایین تر از استاندارد جهانی است - دردسر ساز می شود و ناکامی های متفاوت را رقم می زند. گر چه هر بار این ناکامی ها به نام یک نفر ثبت و تمام کاسه و کوزه ها سر وی شکسته می شود - همچون قلعه نویی در جام ملتهای ۲۰۰۷ که قربانی ضعفها و حقایق موجود گشت و خیلی ها پشت او پنهان شدند و یا بگوویچی که مقصر آخر در ناکامی تیم امید در راه المپیک ۲۰۰۸ بود - اما باخت هایی نظیر آنچه سپاهان مقابل اوراوا دو بار پیاپی تجربه کرد یا ناکامی تیم ملی در جام جهانی ۲۰۰۶ و دوره اخیر جام ملتها، به واقعیتهای تلخ و آزاردهنده موجود در فوتبال ایران نمود و جلوه بیشتری می دهد تا ثابت شود این خانه از پای بست ویران است. به همه اینها اضافه کنید ناکامی این فصل لژیونرهای ایرانی حاضر در لیگ های اروپایی را تا در نهایت به یک مهم واقف گردیم؛ فوتبال ایران به خاطر حضور در قاره آسیا و موهبتهایی که از این بابت نصیبش می شود، در ظاهر افتخاراتی نظیر حضور در جام جهانی، جام باشگاه های جهان و... را تجربه می کند اما در عمل بازنده ای بیش نیست. ما به این دست رقابت ها می رسیم اما خیلی زود و به بدترین و ناراحت کننده ترین شکل موجود می میریم... این چنین مرگهایی بسیار تکان دهنده است گرچه در عین حال توانایی تکان دادن که نه، حتی تلنگر زدن به آقایان مسئول و به اصطلاح برنامه ریز را هم ندارد. بد نیست پای تیم ملی کنونی را که وجود خارجی ندارد اما کمتر از ۲ ماه دیگر باید رقابت برای رسیدن به جام جهانی ۲۰۱۰ را آغاز کند نیز وسط بکشیم و یادآوری کنیم یکی دو سال دیگر این موقع منتظر و در رؤیای درخشش در جام جهانی ۲۰۱۰ نباشید و آن زمان، بلاتکلیفی امروز خود و فعالیت دیگران را به یاد آورید...
منبع : روزنامه ابرار ورزشی


همچنین مشاهده کنید