سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


تاثیر مبهم سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی _ بر رشد اقتصادی


تاثیر مبهم سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی _ بر رشد اقتصادی
طــی دهــهء گــذشـتـه سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی (FDI) در کل گردش سرمایه سهم بسیار زیادی را به خود اختصاص داده است.
در سـال ۱۹۹۸، بیش از نیمی از گردش سرمایه در بخش خصوصی کشورهای در حال توسعه حاصل از جذب FDI بود. این نوع ترکیب گردش سرمایه، سیاست‌گذاران کشورهای در حال توسعه را برای جذب بیش‌تر FDI تحریک کرده است به ویژه پس از بحران بدهی در سال ۱۹۸۰ و بحران اخیر در کشورهای در حال توسعه. دلیل اصلی جهت تلاش بیش‌تر برای جذب FDI از این عقیده نشات می‌گیرد که FDI اثرات مثبتی شامل کسب دارایی، انتقال تکنولوژی، معرفی فرآیندهای جدید، تقویت توان مدیریتی آموزش کارکنان و دسترسی به بازارهای خارجی دارد. لازم به ذکر است، در قالب سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی، تولیدات یا تکنولوژی جدید را به بازار داخلی معرفی می‌کنند و شرکت‌های داخلی از انتشار سریع تکنولوژی جدید منتفع می‌شوند. با ورود تکنولوژی به کشور جابه‌جایی نیروی کار نیز اتفاق می‌افتد به این صورت که نیروی کار از خارج به شرکت‌های داخلی منتقل می‌شود. مزایای اشاره شده به این نکته متمرکز است که FDI می‌تواند نقش مهمی را در مدرنیزه کردن اقتصاد ملی داشته باشد و براساس این موضوع دولت‌ها غالبا انگیزهء بالایی را برای جذب FDI دارند اما واقعیت خلاف این موضوع است. تحقیقات انجام شده توسط ۲۰۰۰۰carkovic ) و ۱۹۹۹۹) Lee نشان می‌دهد که FDI به عنوان یک عامل مثبت خارجی، تاثیر زیادی در رشد اقتصادی ندارد. به عنوان مثال با جذب FDI در کارخانه‌ای در ونزوئلا کارآیی در سطح کارخانه افزایش یافت اما تغییرات بهره‌وری کل در سطح کشور نامحسوس بود، همچنین مالکیت داخلی را نیز کاهش داد و سرانجام با تحقیقات انجام شده توسط دانشمندان به این نتیجه رسیدند که حتی نظریهء سرریز نیز مورد تردید قرار گرفته است. بعدها اقتصاددانان به این نتیجه رسیدند که گاهی اوقات عوامل بومی کشور، اثرات سرریز دانش حاصل از جذب FDI را محدود می‌کند. در این مقاله هدف ما، بررسی نقش شرکت‌ها و موسسات مالی در رشد حاصل از جذب FDI است.
شومپیتر، تقریبا در یک قرن قبل به اهمیت واسطه‌های مالی توسعه یافته در رشد نوآوری فنی، جمع‌آوری سرمایه و رشد اقتصادی پی برد. وی می‌گوید که «بازارهای مالی سازماندهی شده با کم کردن هزینهء معاملات» سرمایه را به پروژه‌هایی که بازدهی بالاتری دارند، تخصیص می‌دهد و به این ترتیب نرخ رشد را افزایش می‌دهد.»
همچنین۱۹۶۹۹) Goldsmit و ۱۹۷۳۳show) نیز بیان کردند که اثر سرریزها در اقتصاد کشور میزبان به میزان توسعه‌یافتگی بازارهای مالی داخلی بستگی دارد چرا که سرریزها به بهبود بدون هزینه (costlessimprove ment) در سازمان کارگری محدود نمی‌شود و شرکت‌ها برای جذب منافع حاصل از دانــش جــدیــد، نـیـازمنـد اصـلاح فعالیت‌های روزانه و سازماندهی مجدد ساختارهای خود، خرید ماشین‌آلات جـدیـد و بـه کـارگیـری نیـروی کار متخصص و ماهر هستند که تامین مالی این‌ها به صورت داخلی، جز از طریق بازارهای مالی گسترده امکان‌پذیر نیست. گرچه در بیش‌تر کشورهای در حال توسعه به دلیل فقدان بازارهای مالی توسعه‌یافته، کارآفرینان تحت فشار قرار می‌گیرند و برای تامین مالی مجبور به استفاده از منابع مالی خارجی می‌شوند که این خود اثرات سرریز را محدود می‌کند. یک مثال خیلی خوب و مرتبط با این موضوع، میزان صادرات صنعت نـساجی در اوایل دههء ۱۹۸۰ در بنگلادش است. در یکی از کارخانه‌های نساجی بنگلادش که در زمینهء جذب FDI خوب عمل کرده بود، از ۱۳۰ کارگری که در کره به منظور تعلیم و آموزش دوره‌هایی گذرانده بودند، ۱۱۵ نفر موفق به ورود به کارخانه شدند و در کوتاه مدت وام‌ها نتوانست پاسخگوی مالی مناسبی برای صادرات کارخانه باشد. شاید تصور این امر مشکل باشد که کارگران و کارمندان این کارخانه با هزینه‌های شخصی و اتکا به بازارهای مالی کشور این کارخانه را اداره کردند و میزان صادرات را از ۵۵ هزار دلار در سال ۱۹۸۰ به دو میلیارد دلار در سال ۲۰۰۰ میلادی، رساندند. از این موضوع می‌شود نتیجه گرفت که پتانسیل FDI با ایجاد روابط پسین در سطح اقتصاد، در غیاب بـازارهای مالی توسعه یافته، رشد اقتصادی را شدیدا به تاخیر می‌اندازد و برخلاف عقیدهء عموم مهم‌ترین مساله پس از جذب FDI ، دسترسی به وام و تسهیلات اعتباری نیست بلکه داشتن بازارهای مالی گسترده و توسعه‌یافته، گام بعد از جذب FDI است. شایان ذکر است، بازارهای سرمایهء قوی با افزایش طیف منابع مالی برای کارآفرینان، نقش مـهمـی را در ایجـاد ارتبـاط میـان سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی بازی می‌کنند. باوجود نقش نسبتا آشکار بازارهای مالی، به نظر می‌رسد که ادبیات FDI تمامی اهمیت آن را نادیده گرفته است. در حقیقت نه تنها نقش بازارهای مالی، بلکه عوامل دیگری همچون کمبود بالقوه مهارت‌ها، سطح دانش و ساختار کشورهای مقصد را نیز در ادبیات توسعه وارد نکرده است.
تحقیقات دیگری که در سال ۱۹۹۸ صــورت گــرفتـه نشـان مـی‌دهـد، سرمایه‌گذاری کشورهای صنعتی در ۶۹ کشور در حال توسعه منجر به انتقال تکنولوژی و رشد بالاتر شد. پس از بـررسـی دقیـق شـرایـط کشـورها، اقتصاددانان به این نتیجه رسیدند که سـطـح حـداقلی از سرمایهء انسانی متخصص در همهء کشورها وجود داشت و این عامل را پس از مطالعه روی چندین مورد دیگر به سایرین تعمیم دادند و گفتند که دومین عامل موثر بر رشد اقتصادی حاصل از جذب FDI داشتن حداقل سطحی از سرمایهء انسانی است.
در این مطالعه بازار سرمایه را به صورت ترکیبی از بازار سهام و بانک‌ها در نظر گرفته‌اند که هر دو منجر به جمع‌آوری سرمایه، بهبود کارآیی و توسعهء اقتصادی کشورها می‌شدند. البته بازارهای مالی توسعه‌یافته همیشه الزاما باعث افزایش سرمایه نمی‌شوند بلکه گـاهی اوقات به تخصیص بهتر سرمایه‌ها منجر شده و از این‌رو رشد و توسعهء اقتصادی را به همراه می‌آورند. به همین ترتیب متغیرها نیز در این تحقیق به دو دستهء مالی و بانکی تقسیم می‌شوند که از جمله متغیرهای بانکی می‌توان به بدهی‌های نقدی سیستم‌های مالی، دارایی‌های بانک تجاری، سپرده‌های تخصیص داده شده به بخش خصوصی و اعتبارات بانکی را نام برد. متغیرهای بازار سهام نیز شامل نقدینگی بازار سهام و اندازهء نسبی بازار سهام در اقتصاد کشور است. جامعهء آماری در مورد بازار بانکی یا بازار اولیه شامل ۲۰ کشور عضو OECD و ۵۱ کشور غیرعضو OECD و در خصوص بازار سهام یا بازار ثانویه ۲۰ کشور عضو OECD و ۲۹ کشور غیرعضو OECD بود. در جدول آمار توصیفی سرمایه‌گذاری و رشد و توسعه مالی و اقتصادی در مورد هر دو جامعه آورده شده است. به طور مثال در نمونهء ۷۱ کشوری حجم FDI نسبت به تولید ناخالص ملی در طیف ۰۰۱/۰- تا_ ۰۴۱/۰ قرار دارد و در نمونهء ۴۹ کشوری در طیف ۰ تا ۱/۰ پس از تخمین متغیرها و مدل به این نتیجه رسیدیم که در هر دو نمونه رابطهء معناداری بین FDI و رشد اقتصادی با وجود بازارهای اولیه و ثانویه وجود دارد. در حالتی که وقتی بدون دخالت بازار سرمایه رابطهء بین FDI و رشد اقتصادی سنجیده شد در نمونهء ۷۱ کشوری رابطهء معناداری را ندیدیم اما در نمونهء ۴۹ کشوری، این رابطه معنادار بود. همچنین به این نتیجه رسیدیم که با تغییر متغیرها در بخش مالی، میزان رشد اقتصادی نیز تغییر کرده است و این مساله حاکی از این است که باید بیش از گذشته به متغیرهای مالی متمرکز شویم.
گفتنی است، متغیرهای بازار سهام گـاهی اوقات آزاردهنده می‌شوند و کشورها تاثیر منفی آن را تجربه می‌کنند. این امر ممکن است به این دلیل باشد که در اکثر کشورها بازار سهام در قیاس با بانک‌ها کم‌تر توسعه یافته‌اند و به این تـرتیـب مشکل‌زا می‌شوند چرا که موسسات مالی کم‌تر توسعه‌یافته در ادبیات توسعه حتی مانع از اثرات مثبت جذب FDI می‌شوند.
● نتیجه‌گیری
در پی بحران بدهی در دههء ۱۹۸۰ و جنجال اخیر در بازارهای نوظهور در دههء ۹۰، کشورهای در حال توسعه به این نتیجه رسیدند که جذب FDI می‌تواند در توسعهء کشور نقش عمده‌ای داشته باشد.
این کشورها دریافتند با تاسیس شرکت‌های چندملیتی می‌توانند به راحتی محصولی را از کشوری به کشور دیگر با هزینه‌های پایین‌تر و کارآیی بالاتر انتقال دهند. شایان ذکر است، منافع حاصل از جذب FDI تنها به استفاده از منابع آن محدود نمی‌شود بـلکه همراه با سرمایه‌های خارجی پروسه‌های جدیدی به بازارهای داخلی راه می‌یابد که کشورها می‌توانند از اثرات سرریز آن استفاده کنند. در این مقاله ما به دنبال میزان تاثیر بازارهای مالی داخلی در رشد اقتصادی حاصل از جذب FDI بـودیم و به این نتیجه رسیدیم که بازار‌هایی هستند که از سرمایه‌های کوتاه‌مدت و نه از سرمایه‌های بلندمدت نمی‌توانند به خوبی استفاده کرده به حداکثر سود ممکن دست یابند.
بر این اساس به این نتیجه رسیدیم که رابطهء بین FDI و رشد اقتصادی رابطه‌ای عالی است و از طریق بازارهای مالی توسعه‌یافته به سرانجام می‌رسد.
مترجم: اسماعیل قنبری_کارشناس ارشد اقتصاد
منبع سایت:www.ssrn.com
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید