جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


نویسنده‌ای عادل، با مرگی ناعادلانه


نویسنده‌ای عادل، با مرگی ناعادلانه
این کتاب شامل ۴ رمانس از این نویسنده آلمانی بود که توسط محمود حدادی مدیر گروه ادبیات آلمانی دانشگاه شهید بهشتی به فارسی برگردانده شده بود. رمانس نخست این مجموعه همان داستان میشائیل کلهاس است. مردی که حاکم زورگو، اسب و دارایی او را به زور می‌گیرد و در این راه کلهاس، حتی همسرش را نیز از دست می‌دهد. با مرگ همسر تصمیم به انتقام می‌گیرد. او یکی از شهرها را به آتش می‌کشد و با اندک نیروهایش به چپاول شهر دست می‌زند.
تا اینکه سرانجام به واسطه کلیسا از در آشتی با حکومت جبار در می‌آید و قرار بر قضاوت می‌شود. سرانجام، بی‌عدالتی بر مرد اسب فروش که همان میشائیل کلهاس باشد، حکم می‌راند و او را به کام مرگ می‌کشاند. اما پایان آمیخته با جادو، پادشاه را نیز در ذهن خواننده شکست خورده جلوه می‌دهد. میشائیل کلهاس بلندترین و معروف‌ترین اثر فون کلایست است.
داستان دوم این کتاب گنده پیر لوکارنو نام دارد که بسیار کوتاه و سراسر رازآمیز است. داستان دیگر« زلزله در شیلی» نام دارد که باز هم انتقادی گزنده از بی‌عدالتی موجود در جهان است و سرانجام داستان مشکوک مارکوئیز فون است که ذهن مخاطب را مسلول می‌کند و داستان تولد عیسی مسیح را تداعی می‌کند.
چند ویژگی در آثار هاینریش فون کلایست به چشم می‌خورد. نخست سبک این نویسنده آلمانی است. سبک او به صورت جملاتی طولانی وپرشتاب است که حدادی در ترجمه فارسی برای آنکه تا حدی در هم تنیدگی زبان را حفظ کند از صفت فاعلی و مفعولی با حذف فعل استفاده کرده است. یعنی از صرف فعل که جملات پایه پیرو زیادی به‌وجود می‌آورد چشم‌پوشی کرده تا در فضایی کمتر حجم نحوی بیشتری جا بگیرد. ویژگی دیگر آثار فون کلایست استفاده همزمان از جنبه‌های واقع‌گرایی، جادو و راز، کلاسیسیسم، رومانتیسیسم و مدرنیته است.
اغلب وقایع تاریخی که در واقعیت رخ داده‌اند با اندکی تغییر، الهام‌بخش روایت آثار کلایست هستند. عنصر رازآمیز و جنبه‌های اثیری به خصوص در پایان داستان‌ها، بر مخاطب رخ می‌نمایانند. کلایست بیش از هر انگیزه دیگری، به خاطر عدالت می‌نوشت. نویسنده‌ای که در زمان حیاتش و حتی سال‌ها پس از مرگش مورد بی‌عدالتی دنیای ادبیات نیز قرار گرفت. او این رنجش درونی و روان‌پریشی و بی عدالتی موجود در جهان را انگیزه‌ای در خلق معدود آثار ادبی‌اش قرار داده است.
از دیگر سو تشریح نظام بروکرات حاکم بر جوامعی که فون کلایست داستانش را بازگو می‌کند، داستان‌های کافکا را به ذهن متبادر می‌کند. شاید بی‌دلیل نیست که کافکا، هرمان هسه و توماس مان او را از نویسندگان محبوب خود می‌دانند. هاینریش فون کلایست در ۱۸ اکتبر ۱۷۷۷در خانواده‌ای نظامی پروسی در شهر فرانکفورت به دنیا آمد.
او روحیه‌ای ثبات‌ناپذیر داشت و از مشاغل زیادی به خاطر همین روحیه بیزار شد. پس از تحصیل مدتی به استخدام هنگ دولتی شهر پتدام درآمد ولی از خدمت ارتش که در چشمش منفور بود، استعفا داد. در این میان در پی یک بحران روحی دست‌نوشته‌ نمایشنامه نخست خود گوئیزکارد را سوزاند و به وسوسه خودکشی دچار شد.
بعد از یک نوبت پاسخ منفی، به استخدام دیوانداری شهر کونیکس‌برگ درآمد. سال بعد، از این شغل نیز احساس بیزاری کرد. مدتی به فعالیت‌های ژورنالیستی پرداخت و بیشتر روی ادبیات متمرکز شد. سرانجام، هاینریش فون کلایست بیمار و ناامید در شناساندن آثارش و ناکام در پیشبرد مجله‌های ادبی‌ای که پایه‌گذاری کرده بود، زیر فشار بدبینی بسیار شدید خانواده‌ نظامی خود که کم‌ترین تفاهمی با فعالیت ادبی او نداشت و آن را حتی ننگ می‌دانست، در ۲۱ نوامبرسال ۱۸۱۱، هنگامی که ۳۴ سال بیشتر نداشت، در پای دریاچه‌ وان کوچک، همراه زنی به نام هنریته فوگل که به بیماری لاعلاجی مبتلا بود، خودکشی کرد.
آثار فون کلایست جزو میراث‌های کلاسیک آلمان به شمار می‌رود و هر سال به مناسب مرگ او جایزه‌ای با نام هاینریش فون کلایست به یکی از نویسندگان آلمانی اهدا می‌شود. با این حال گوته که در زمان حیاتش از اعتبار بالایی برخوردار بود نسبت به آثار کلایست بی‌اعتنا بود.
شاید همین تردید در تصمیم‌گیری، واماندگی در مکتب‌های ادبی، پارادوکس در فرآیند منضبط بروکرات مدنی و بی‌عدالتی هستی و بی‌ثباتی در شغل و زندگی او را در زمان حیاتش درخشان نکرد، ولی سال‌ها گذشت تا جهانیان فهمیدند که آثارش چقدر بر پویایی مدرنیسم و قوام یافتن اندیشه‌های بزرگ‌ترین نویسندگان قرن ۲۰ مؤثر بوده است.
و کلام آخر: خیلی‌ها می‌گویند که وقتی در زبان فارسی گنجینه‌های کلاسیک و آثار ماندگاری چون تاریخ بیهقی، کلیله و دمنه و گلستان سعدی وجود دارد که هم در آن قصه گفته می‌شود و هم پند می‌دهد و هم منطبق با فرهنگ ماست، چه لزومی دارد که سراغ یک نویسنده کلاسیک آلمان برویم؟
حدادی مترجم فارسی آثار کلایست چنین پاسخ می‌دهد: ما در هنر نمی‌توانیم از ضرورت حرف بزنیم. هنر یک گستره بی‌کران است و وجود یک اثر هنری جای اثر هنری دیگر را تنگ نمی‌کند. حتی بر عکس، هر اثر هنری اگر که کیفیت داشته باشد، برای خودش وجودی یگانه است.
جاذبه کلایست از قضا این است که توانسته چندین روش قصه‌گویی را با شوری مجاب‌کننده در کنار هم بیاورد. میشائیل کلهاس را نشر ماهی منتشر کرده است و ترجمه فارسی آن را خشایار دیهیمی با متن انگلیسی تطبیق داده است.
مسجاد روشنی:دتی پیش نخستین کتاب از هاینریش فون کلایست با عنوان «میشائیل کلهاس» در ایران منتشر شد.
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید