شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


بالاتر از خانه عقاب


بالاتر از خانه عقاب
کتاب مجموعه داستان «بالاتر از خانه عقاب» نوشته عبدالمجید نجفی در قالب ۱۲ عنوان داستان مستقل از یکدیگر اخیراً توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
عبدالمجید نجفی متولد سال ۱۳۳۹ در شهرستان تبریز است. وی فارغ‌التحصیل کارشناسی رشته زبان و ادبیات فارسی است. علاوه بر تدریس در زمینه مسائل تئوریک ادبیات داستانی، دوره‌ای کارشناس و مربی کانون پرورش فکری بوده و اکنون نیز مدیر مجتمع فرهنگی ـ هنری تبریز است. از آثار برگزیده این نویسنده: «برف‌آباد» که از طرف کانون پرورش فکری، «در کوچه‌های خالی» در اولین جشنواره مطبوعات و «ستارخان» از طرف انتشارات کمک آموزشی رشد برگزیده شده‌اند. همچنین رمان «دختری به نام پریا» نیز از طرف شورای کتاب کودک در سال ۸۲ برگزیده شده است.
مجموعه داستان بالاتر از خانه عقاب متشکل از ۱۲ داستان کوتاه است که در عین حال که کاملاً مستقل از یکدیگرند (به جز دو داستان بال بوقلمون و فال حافظ و داستان جنگ با اشباح که با یک شخصیت داستانی پیش می‌رود) با این حال تمامی داستانها در یک چیز وجه اشتراک دارند و آن نگرش تیره و ناامیدانه نویسنده به داستان و ایجاد ابهام در داستان توسط به منصه ظهور گذاردن داستانهای ماورایی و متافیزیکی در کلیه داستانهاست.
داستانها به نوعی حاکی از تخیل‌گرایی شدید نویسنده است. تخیلی که رابطه‌ای مستقیم با عالم دیگر دارد. و همواره بیانگر ایجاد ارتباط انسان خاکی در این عالم با عالم دیگر است. نویسنده با بیان داستانها با سبک و سیاق خاص و تبحر نویسندگی به خوبی پیوند این دو عالم را نشان می‌دهد. هر چند گاهی بیشتر شباهت به تخیل محض دارد و نمی‌توان واقعیتی را در آن دید. مجموعه داستانها با ایجاد ابعاد و مطرح کردن ارتباط با دنیای ماوراءالطبیعه به نوعی در طول داستانها موجب سردرگمی مخاطب می‌شوند. و شاید این سردرگمیها منجر به ایجاد تنش و طمطراقی در خواننده، حداقل برای چند لحظه بعد از مطالعه داستانها شود.
به تعبیر بهتر خواننده مجبور می‌شود بعد از خواندن هر داستان مدتها مشغول حلاجی کردن بخشهای داستانی در ذهن خود باشد. آنچه نویسنده در فضای تیره و تاریک داستان به مخاطب و خواننده‌اش تزریق می‌کند نوعی حس ناکامی، حسرت و نداشته‌هایی است که همواره روح شخصیتهای داستان را آزرده‌خاطر ساخته است. اغلب شخصیتهای داستانی به نوعی با فقر و محرومیت دست و پنجه نرم می‌کنند. به طور کلی آنچه که نویسنده اثر فوق سعی داشته به خواننده خود القاء کند حس ماورایی و متافیزیکی داستان برای بیان بهتر و جذاب‌تر داستانها بوده است. به نظر می‌رسد در بین ۱۲ عنوان داستان کوتاه این کتاب، نویسنده بهترین عنوان را انتخاب کرده است. از عناوین این مجموعه می‌توان به «پیرمردی که تابها را هل می‌داد»، «هی آقا»، «بیست دقیقه مانده به درخت»، «بالاتر از خانه عقاب»، «عروسک گمشده»، «خانه جدید»، «بال بوقلمون و فال حافظ»، «جنگ با اشباح»، «افسون سایه‌ها»، «مهاجر (آخرین بازمانده)»، «معادله»، «ستاره عمر آبای» اشاره کرد.
اولین داستان یعنی پیرمردی که تابها را هل می‌داد با استفاده از سبک و نثر ادبی خوب به توصیف مکان و نقل داستان می‌پردازد. در واقع نویسنده با مطرح کردن داستان تابهای پارکی که خود به خود هل می‌خورند، قصد ایجاد ابهام و هیجان در خواننده را دارد. و برای این کار انگشت بر روی احساسات و تخیلات مخاطب می‌گذارد. عبدالمجید نجفی در این اثر خود با انتخاب موضوع و محوریت مسئله متافیزیکی روح و عالم ماورالطبیعه قصد ایجاد هیجان و کنجکاوی در مخاطب را دارد. در این داستان احسان که برای درست کردن اتصالی جعبه تقسیم روی بشکه رفته بود سقوط می‌کند و سرش به لبه پلکان می‌خورد و دیگر هیچ چیز را نمی‌فهمد. از این لحظه به بعد است که ما گفت‌وگوی او را با پیرمردی که تابها را هل می‌داد، دنبال می‌کنیم. پیرمردی که سالها پیش از دنیا رفته است.
داستان دوم با عنوان «هی آقا»، ماجرای پسرکی ۱۲ ساله به نام اسد است که برای گرفتن مزد ۴۰۰ تومانی، خالی کردن ده تن هندوانه را با چند نفر دیگر به عهده می‌گیرد.
این داستان تلنگُری عمیق و دردناک بر بدبختی و نیاز خانواده دو نفره اسد و مادرش است که با هزار زحمت زندگی را می‌گذرانند. «هی آقا» اشاره‌ای به آنانی دارد که بی‌رحمانه منتظر کوچک‌ترین بهانه برای پایه‌ریزی بی‌عدالتیهایشان هستند.
داستان «بیست دقیقه مانده به درخت» حکایت ماه‌پری است که روزگار او را به صورت پیرزنی رنجور در آورده است. در داستان، همواره ساعتی به میان می‌آید که عقربه‌هایش روی بیست دقیقه به شش مانده و هیچ حرکتی نمی‌کند. و در واقع نوعی سکون و ایستادن زمان را نشان می‌دهد. ماه‌پری داستان، شوهر و پسرش را از دست داده و با مرگ پسر و غم فراق او ماه‌پری به زنی دیوانه که مدام سراغ درخت می‌رود تبدیل می‌شود. در این داستان هم سایه مرگ، نابودی، فضای سیاه و غمناک بر داستان حکم‌فرماست. داستان «بالاتر از خانه عقاب» درباره مرتضی و پدرش است. پدر مرتضی مهندس معماری است که قطعه زمینی در دل جنگلهای شمال در مکانی بالاتر از جایی که خانه عقاب می‌گویند خریداری می‌کند و در آنجا خانه ییلاقی را بنا می‌کند. مرتضی و پدرش به خانه ییلاقی می‌روند سراغ موسی (کسی که خانه را به او سپرده‌اند) را می‌گیرند ولی او را نمی‌یابند. با یدالله جنگلبان صحبت می‌کنند و متوجه می‌شوند که علی پسر موسی در دریا غرق شده و موسی هم از غم از دست دادن تنها پسرش دیوانه شده است. در انتهای داستان متوجه می‌شویم که شخصی که مرتضی و پدرش با نام یدالله دیدند و با او صحبت کردند در زمان غرق شدن علی برای نجات می‌رود و خود نیز غرق می‌شود. چنانچه می‌بینیم در این داستان نیز همان حلقه اتصال به عالم ماورالطبیعه آشکار است. داستان «عروسک گمشده» داستان عروسکی است به نام «هستی» که سمانه با هزار زحمت پولش را جمع می‌کند و آن را می‌خرد. اما در چهارشنبه بازار آن را گم می‌کند. دانشجویی آن را پیدا می‌کند و با شنیدن داستان از زبان عروسک به بازار می‌رود تا صاحب عروسک یعنی سمانه را پیدا کند.
داستان «خانه جدید» مجدداً حال و هوای ابهام، تخیل و ارتباط پیدا کردن با عالم دیگر و اشخاصی از عالم دیگر را بیان می‌کند. شخصی که سالهاست از دنیا رفته در قبرستان با شخصیتهای داستان به گفت‌وگو می‌نشیند.
داستان «بال بوقلمون و فال حافظ» داستان عمو جبار است که با مرگ زنش به مرز دیوانگی رسیده است. «جنگ با اشباح» نیز ادامه داستان شخصیت عمو جبار است که در انتهای داستان با خلق آدم برفی که به عمو جبار حمله می‌کند قصد ایجاد هیجان و تخیل بیشتر را دارد. داستان «افسون سایه‌ها» داستان پسرکی است که در راه بازگشت به منزل، برای سریع‌تر رسیدن از راه میان‌بر جنگل حرکت می‌کند. در خیالات خود را می‌بیند و با سایه من «خود» آشنا می‌شود. من به او کمک می‌کند و راه رسیدن به منزل را به او نشان می‌دهد. ولی بعدها دیگر نه او و نه کلبه متعلق به او را نمی‌بیند. داستان «مهاجر (آخرین بازمانده)» داستان حس مرغابی‌ای است که با دیدن نور خورشید که بر برکه می‌تابد و رنگین‌کمانی از رنگها را تشکیل می‌دهد مجذوب می‌شود. از دوستان خود جدا می‌شود و شیرجه‌ای در آب رنگین برکه می‌زند ولی غافل است که خورشید هم غروب می‌کند. شب فرا می‌رسد و مرغابی در همان‌جا می‌ماند فردای آن روز خورشید بر تن مرغابی می‌تابد و او را نوازش می‌دهد. شاید نویسنده با طرح این داستان قصد داشته اشاره‌ای به افرادی که در ظواهر دنیوی غرق می‌شوند و از راه به بیراهه می‌روند داشته باشد و آن را با ساده‌ترین بیان و مثال مطرح ‌کند «معادله» قصه پسرکی است که پدرش فوت کرده و با پدربزرگش زندگی می‌کند. او سعی دارد معادله‌ای را حل کند. بعد از اینکه پدربزرگ برای خرید نان از خانه خارج می‌شود. پسرک در مقابل پنجره تصویر پدرش را می‌بیند، به دنبال پدر می‌رود و در بین راه پدربزرگش را می‌بیند که حالش خوب نیست و به کمک او احتیاج دارد. شاید آمدن پدر و ظاهر شدن او در مقابل چشمان پسرک به خاطر این بود که او را به کمک پدربزرگ ببرد. داستان آخر با عنوان «ستاره عمر آبای» درباره دخترکی با نام سیتارا و پسرکی به نام بارات است که به دنبال ستاره عمر آبای می‌روند تا به این وسیله جان او را حفظ کنند. اما غافلند که عمر آبای به اتمام رسیده و کاری از دست آنها برنمی‌آید. و افسوس که ستاره عمر آبای افول می‌کند. در مجموع کتاب بالاتر از خانه عقاب از ۱۲ داستان کوتاه و جدا از یکدیگر تشکیل شده است. فضای حاکم بر کلیه داستانها فضای تیره، مأیوس‌کننده، وهم‌‌آلود و سیاه است. ولی آنچه در همه آنها یکسان بود و محوریت پیدا کرده است ایجاد حلقه اتصال بین عالم هستی و عالم ماوراء الطبیعه و متافیزیکی توسط نویسنده است. که در نهایت نوعی تخیل‌گرایی را به ذهن خواننده متبادر می‌سازد.
از آثار دیگر نویسنده می‌توان به: برف‌آباد (رمان)، کت پشمی (مجموعه داستان)، کابوس ژنرال (مجموعه داستان)، گم‌شدگان جنگل آیسولان، ‌چشمهای مادرم، پرنده‌های سحرآمیز، فرمانفرمای کوچک، کارت ارغوانی، دختری به نام پریا، آوازهای نارنجی اشاره کرد. کارهای در دست انتشار این نویسنده: راز گمشده خاور، من و سارا و سوری، آذربایجان‌شناسی و سنگ‌آباد است.
حیدر ایمنی
منبع : سورۀ مهر


همچنین مشاهده کنید