سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

فاطمی در قضاوت تاریخ


فاطمی در قضاوت تاریخ
اگر ملی شدن صنعت نفت خدمت بزرگی است که به مملکت شده باید از آن کسی که اول این پیشنهاد را کرده سپاسگزاری کرد و آن کس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است، که روزی در خانه جناب آقای نریمان پیشنهاد خود را داد و عمده نمایندگان جبهه ملی حاضر در جلسه آن را به اتفاق آرا تصویب کردند، رحمه الله علیه، که در تمام مدت همکاری با اینجانب حتی یک ترک اولی از آن بزرگوار دیده نشد. (نامه های دکتر مصدق، ص ۲۷۶)
جنبش اجتماعی ایران در سیر تحول خود در عصر حاضر از جنبش تنباکو به مشروطه و به ثمر رسیدن مشروطه با کودتای ۱۲۹۹ به محاق رفته بود به مرحله یی وارد شد که این مبارزه در نفس خود نه تنها مساله اقتصادی، بلکه استقلال و حیثیت یک ملت و هویت آن را در نوک پیکان خود قرار داده بود. هویتی که باید در این مبارزه خود را به جهانیان نشان می داد و شرف و عزت و کرامت خود را رهین می ساخت. مرارت ها و سختی های بزرگی را باید متحمل می شد. نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران که در بطن جنبش اجتماعی و آزادی خواهی مردم ایران قرار داشت در پی آن بود تا شعارها و اهداف و اصول مشروطه را زنده نگه داشته و کشور و ملتی را از سکون، استبداد، استعمار و استثمار با توجه به توانایی های وطنی زمینه های میهنی و بستر ایرانی خود را در جهان بشناساند. این میسر نبود مگر اینکه مردان کار کشته و از خود گذشته و آزاداندیش، روشنگر، قائم به ذات خود پای به صحنه مبارزه بگذارند؛ صحنه یی که عرصه آن بسیار سخت و طاقت فرسا بود. ولی مردانی بودند که از این کار نهراسیده و قدم به جلو نهادند. اگر بخواهیم به تمامی افرادی که جان نثارانه و ایثارگرانه و با جهد و کوشش و تلاش به این وادی پای نهادند بنگریم، در راس آنان چهره تابناک و پرفروغ و بزرگمرد تاریخ ایران روشن بخش این عرصه دکتر محمد مصدق است که به اندازه و درخور نام او هر چند پرداخته نشده و ادای دین ملت ایران هنوز به روح و روان این بزرگمرد تاریخ ایران نثار نشده، ولی تاریخ و حقانیت او بالاتر از آن است که به محاق رود. اما به رغم دکتر مصدق، چهره های بزرگی در این کارزار بزرگ تاریخ ایران وجود دارند که هنوز تاریخ به آنان ادای دین نکرده و ملت ایران باید با شناختن فرزندان این کشور آنها را به بزرگی یاد کرده و خاطره شان را در اذهان تمامی نسل های آینده و حاضر ایران زنده نگه دارد. یکی از این بزرگ مردان، شهید بزرگوار زنده یاد دکتر حسین فاطمی است که بحق تئوریسین و نظریه پرداز این جنبش و مبارزه مردم ایران با استعمار انگلیس و امریکا و شوروی و استبداد و ارتجاع داخلی بود. در تاریخ معاصر ایران به خصوص در جنبش آزادیخواهانه ایران آنچنان که درخور نام وی باشد از او تجلیل نشده. با توجه به کلام صدر نوشتار که از پیشوایی نهضت آزادیخواهانه و استقلال طلب ایران آورده شد دکتر فاطمی بحق یکی از رهبران بزرگ این ملت است که برای آزادی و استقلال و بهروزی این کشور، تلاش سرسختانه و طاقت فرسایی از خود نشان داد و باعث و بانی نظریه یی شد که در تاریخ ایران و جهان به ملی شدن صنعت نفت ایران مشهور شد هر چند این نظریه و اعلام آن تاوان سختی از او گرفت. دکتر حسین فاطمی در فرازی از دفاعیه خود به «آزموده» دادستان نظامی بیدادگاه شاهنشاهی گفت؛«مرگ من مرگ شرافتمندانه است. مرگی است که به نسل جوان خواهد آموخت با خون خود از سرزمین خویش دفاع کنند و اجازه ندهند خارجیان بر کشورشان مسلط شوند.» وقتی من درهای سفارت انگلیس در تهران را می بستم از این حقیقت بی اطلاع بودم تا زمانی که در این کشور دربار سلطنتی حکومت می کند انگلیس اصولاً نیاز به سفارت در این شهر ندارد. (مصطفی علم، نفت قدرت و اصول، ص ۵۲۰)
چه عواملی باعث شد تا دکتر حسین فاطمی به عنوان یکی از بارزترین افراد نهضت ملی نفت معرفی شود، در نهاد وی چه چیزی نهفته بود. آزادیخواهی، عشق به وطن و آزادی ملت و رهایی کشور از یوغ استعمار و برقراری حکومت مردمی و مشروطه و قانون و اعاده حق حاکمیت و تمامیت ارضی از نکات مهم مبارزه دکتر فاطمی بود.
از میان نویسندگان دوران نهضت ضد استعماری ملت ایران، دکتر حسین فاطمی نمونه کامل یک نویسنده و مبارز پاکباز بود. او در حساس ترین مقطع پیکار به دکتر مصدق پیوست. فاطمی با وسعت دید و کوشش و پایداری شگفت انگیز خود کوشید تا همه گروه های مبارز را با هر نوع طرز تفکر و روش سیاسی، در جهت پیشبرد اهداف نهضت همگام و متحد سازد. (جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران، نجاتی، ص ۳۲۸)
وی که تحصیل کرده فرانسه بود و دکترای حقوق خود را در آنجا دریافت کرده بود به ایران آمد تا در راه اعتلای نام ایران تلاش خود را آغاز کند. او در تابستان ۱۳۲۸ روزنامه معروف خود با نام باختر امروز را پایه گذاشت. نخستین شماره باختر امروز در ۸ مرداد با سر مقاله «یا مرگ یا آزادی» به قلم خودش منتشر شد. فاطمی که روزنامه نگار جوان و بااستعدادی بود مدت کمی توانست روزنامه خود را به عنوان ارگان نهضت آزادیخواهی ایران بعد از دوقلوهای اطلاعات و کیهان سومین روزنامه پایتخت معرفی نماید. (مصدق و نبرد قدرت، کاتوزیان، صص ۱۴۸- ۱۴۷)
وی با نشر افکار خود همگام با نهضت آزادیخواهی ایران و براساس مبارزه با استعمار و استبداد همگام با دکتر محمد مصدق در کنار وی اهتمام به تشکیل جبهه یی برای به ثمر رساندن مبارزه خود کرد که بعدها به نام جبهه ملی ایران شکل گرفت. در همان اوان در آبان ماه ۱۳۲۸ درست یک ماه بعد از تشکیل جبهه ملی دکتر فاطمی طرح جدیدی ارائه داد. او به مصدق پیشنهاد ملی کردن نفت را داد و گفت به همان نحو که دولت کارگری فعلی انگلستان صنایع مهمی را در انگلستان ملی کرده و غرامت پرداخته است، ایران نیز غرامت شرکت نفت را بدهد. (مصدق و نبرد قدرت، ص ۱۷۷)
به گفته شهید بزرگوار، مساله نفت برای ایران از همان اهمیتی برخوردار بود که مساله استقلال برای اندونزی، هند، سوریه، لبنان. (مصدق، نفت، ناسیونالیسم ایران، ص ۸۶)
بعد از انتخابات مجلس شانزدهم که تمامی کاندیداهای جبهه ملی به مجلس راه یافته بودند، نمایندگان مزبور در جلسات روزهای ۲۶ و ۲۸ آذرماه مجلس شورا طرح ملی کردن نفت را دنبال کردند. دکتر شایگان، حسین مکی، اللهیار صالح، نریمان، حائری زاده و دکتر بقایی در مجلس و روزنامه نگارانی مانند دکتر حسین فاطمی، عبدالرحمن فرامرزی و خلیل ملکی با ایراد سخنرانی و نوشتن مقالاتی، بیش از پیش مردم را به اهمیت مبارزه یی که در پیش داشتند واقف ساختند و در پیکار برای ملی کردن نفت جانفشانی کردند. (جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران، صص ۱۱۷-۱۱۵)
در این ارتباط حتی دکتر فاطمی و چند تن از روزنامه نگاران ملی به همین دلیل به زندان افتادند. عملکرد و رفتار و منش دکتر فاطمی چنان آشکار و واضح و رک و صریح بود که هیچ کس در آن نمی توانست شائبه ببیند. او به هدف اعلام شده چنان ایمان و اعتقاد داشت که حتی حاضر بود جان خود را بر سر راه بگذارد. به همین دلیل بیش از همه بر استمرار و پیگیری آن اصرار و اهتمام می ورزید و این نشان از بینش آگاهانه و روشن و خلوص او داشت در جهت مبارزه و اینکه نوک پیکان این مبارزه تا به کجا است.
«وی علل بدبختی و بیچارگی ملت ایران را ریشه یابی کرده بود. وی ریشه این بدبختی ها را استعمار می دانست و معتقد بود که استعمار به وسیله دربار رخنه پیدا می کند و به این جهت روبه روی دربار ایستاد و عامل موید دربار را سیاست انگلستان می دانست.» (چشم انداز، ش ۲۲)
نفوذ و تاثیر و تئوری پردازی وی در نهضت چنان روشن و آشکار و انکارناپذیر است که تمامی رهبران جنبش به آن اذعان داشتند و حتی گفته شد تفکر فاطمی در روح و جریان نهضت ملی شدن نفت اصل و روان بوده و از طریق وی بود که مصدق دست به اتخاذ سیاست مبارزاتی خود در این ارتباط می زد و به گفته آقای شاه حسینی «آن روز که دکتر فاطمی زیر بغل دکتر مصدق را گرفت و آورد می تواند نشان دهنده این امر باشد که دکتر فاطمی حتی در اندیشه های دکتر مصدق هم موثر بود.» (چشم انداز ایران، ش ۲۲)
یا در جای دیگر غلامحسین مصدق فرزند دکتر مصدق اظهار داشته که پدر ایشان درباره مذاکرات نفت با مسوولان دولت امریکا از مشورت های دکتر فاطمی استفاده می کرد و این نشان اهمیت دکتر در این ارتباط بود. (در کنار پدرم، مصدق، ص ۹۱)
نقش موثر و مستمر وی در نهضت تا بدانجا مهم و تاثیرگذار بود که بعد از تشکیل دولت ملی وی از طرف زنده یاد دکتر محمد مصدق به عنوان معاون سیاسی و پارلمانی وی کاندیدای انتخاب می شود و این پست مهم بیش از همه به نخست وزیر نزدیک بود و همکاری نزدیک و استوار آنها را عیان می ساخت. بعد از آن ایشان با صلاحدید دکتر مصدق در انتخابات هفدهم شرکت کرده و به عنوان نماینده مجلس انتخاب شدند و بعد از واقعه ۳۰ تیر و استعفای وزیر خارجه آقای نواب با صلاحدید نخست وزیر به عنوان وزیر امور خارجه ایران و کابینه دوم دکتر مصدق انتخاب شدند. این اعتقاد و اعتقاد نخست وزیر به دکتر فاطمی و احترام متقابل این دو تن که به مانند پدر و پسر بود باعث ایجاد یک جو بسیار بد و تنفرآمیزی از سوی حزب توده و مخالفان آنان یعنی استعمار و استبداد نسبت به دکتر فاطمی شد. عامل این فضا در آن زمان حزب توده بود که نقش بسیار بدی ایفا کرد، آنان که در آن اثنا به شدت به دکتر محمد مصدق حمله می کردند و به او اتهام امریکایی بودن می زدند، یکی از دلایلش را انتخاب و همراهی دکتر فاطمی با او می دانستند. ولی این فضای مشمئزکننده حزب توده و دیگران ذره یی از اعتقاد دکتر مصدق به فاطمی نکاست، بلکه حتی آن را ثابت قدم تر هم کرد.
اعتقاد دکتر فاطمی به ملی شدن نفت در راستای جنبش ملی آزادیخواهی و استقلال طلبانه ایران آنچنان راسخ و خدشه ناپذیر بود که هر ترفندی در مقابل آن را به راحتی خنثی می کرد. وی در یکی از ملاقات هایش با شاه در یادداشت های خود می آورد همین که شاه مرا دید عنوان کرد؛ «پیشوا هم آمد.» (من، منظور دکتر فاطمی، دکتر مصدق را در مقالاتم به نام پیشوای جبهه ملی خطاب می کردم.) شاه با دکتر مصدق از همان اوان سلطنت سر ناسازگاری داشت به خصوص با مساله ملی شدن نفت و نهضت ملی ایران. در این ملاقات شاه به دکتر فاطمی گفته بود که مملکت را می خواهید به کجا بکشانید. مگر می شود نفت را ملی کرد، گفتن این حرف آسان است. انگلیسی ها عشایر را تحریک خواهند کرد، یکپارچه ایران را به آتش خواهند کشید.» در جواب او دکتر فاطمی اظهار می دارد «داستان خواجه نصرالدین و خلیفه عباسی را حتماً اعلی حضرت شنیده اند. ما هم به تدریج شرکت را لای نمد می مالیم، اگر دیدیم دنیا به هم خورد و آسمان به زمین آمد، او را رها خواهیم کرد والا لای نمد جان خواهد داد. (جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران، ص ۵۶۲)
نگاه دکتر فاطمی به عملکرد نهضت ملی که به وسیله دکتر مصدق رهبری می شد، نگاه وفادارانه و از سر ا خلاص و ایثار و گذشت از خود و فدا کردن خود برای پیروزی ملت و آرمان ملی است؟ دکتر غلامحسین مصدق که ناظر بر اوضاع بود در سفر امریکا عنوان می دارد که فقط دکتر صالح و مهندس حسیبی و دکتر فاطمی صمیمانه با دکتر مصدق همکاری می کردند و بیشتر در هتل می ماندند یا نزد دکتر مصدق بودند. (ص ۹۱ در کنار پدرم، مصدق.)
این روحیه ایثار و از خودگذشتگی دکتر فاطمی به او یک حس تحلیلی عمیق و موشکافانه از مسائل را داده بود که تمامی موارد و رویدادها و تحولات نهضت و نقاط قوت و ضعف آن را شناسایی و مورد بررسی قرار دهد. وی نهضت ملی و عوامل اختلاف که در آن پیش آمده بود را به بهترین وجه توصیف و شرح داده و تحلیل می کند. او عنوان می کند «جبهه ملی» یک حزب هم رنگ نبود که توافق در همه مسائل سیاسی بین اعضای آن وجود داشته باشد و از روز اول ایجاد نیز برای این کار به وجود نیامد. هدف اصلی ما بعد از تحصن بی نتیجه چهار روزه دربار از تشکیل «جبهه» این بود که مبارزه رها نشود و یک هسته مرکزی ملی، نهضت مقاومت را رهبری کند. (نجاتی، جنبش، ص ۵۶۸)
بنابراین جبهه یک حزب تمام عیار آهنین که سلسله مراتب در آن برقرار باشد نبود، بلکه ائتلافی از تمامی نیروهای ضد استعماری بود که یک هدف را در سر داشت و اختلاف و شکاف هم در آن امر اجتناب ناپذیری نبود، دیر یا زود این امر اتفاق می افتد اما اینجا رهبران بزرگ و سیاستمداران، زیرک باید باشند که از منافع شخصی و حزبی بگذرند و اختلافات را کاهش داده و منافع ملی و آرمان های بزرگ ملت را ارجحیت و برتری دهند. این موضوع نزد دکتر مصدق و شادروان دکتر فاطمی و جمع اندکی از یاران آنها محسوس بود، اما نزد اکثریت جبهه فقدان آن مشهود و آشکار می بود.
اختلافات مکی با بقایی و اختلافات این دو تن با دکتر مصدق، درگیری کاشانی با مصدق و دعواهای شخصی در دور دوم زمامداری مصدق یعنی از ۳۰ تیر سال ۳۱ به بعد پررنگ تر و بارزتر از قبل شد و این نبود مگر عدم و فقدان یک تفکر ملی و روحیه اخلاص و ایثار نزد بعضی از سران جبهه که در بالا به آن اشاره شد - تفکرات کاشانی - منافع شخصی مکی و بقایی و سر ناسازگاری بعضاً افراد جبهه مزید بر این علت بود.این اوضاع دکتر فاطمی را چنان تحت تاثیر قرار داده بود که می گوید؛ وضع به اندازه یی مرا متاثر کرد که مدتی به گریه مشغول شدم و با حالت عصبانیت به منزل دکتر مصدق رفتم، از معاونت او، از کاندیدا شدن و از عضویت جبهه استعفا داده بیرون آمدم. فردای آن روز مصدق مرا خواست. وقتی جریان را برای او گفتم، مدتی زار زار گریست و گفت؛ «ما با این عوامل می خواهیم با امپراتوری انگلیس جنگ کنیم.» (نجاتی، صص ۵۷۱ - ۵۷۰)
بعد از واقعه ۳۰ تیر سال ۳۱ و تشکیل دولت ملی دوم دکتر محمد مصدق و خبر پیروزی ایران در دعوای حقوقی با انگلیس در دادگاه بین المللی لاهه، دکتر مصدق برای امر وزارت خارجه نزدیک ترین و صائب ترین فرد به نهضت برای راهبرد دیپلماسی و سیاست خارجه ایران یعنی دکتر فاطمی را به رغم میل باطنی وی که به شدت از جراحت تیراندازی و احوال بیمار است انتخاب می کند.دو هفته پس از این رویداد، سیدضیاء به زنیر (جاسوس انگلیسی) گفت فاطمی طرحی برای از میان بردن و برداشتن پنج نفر از مخالفان مصدق از جمله خود او، جمال امامی، ابوالحسن عمیدی نوری و مهدی پیراسته (دشمنان قسم خورده جنبش ملی ایران) تهیه کرده است. اینکه آیا میان آنچه بر فاطمی گذشت و آنچه سیدضیاء مدعی آن است، پیوندی بوده است یا نه و اگر بوده چند و چون آن چه بوده است، روشن نیست... (حاکمیت ملی و دشمنان آن، صص ۱۳۷ - ۱۳۶، در کنار پدرم، مصدق، ص ۱۱۳)
اما طبق گفته سرهنگ نجاتی به نقل از مهندس سحابی شخصی به نام صرافان وابسته به حزب اراده ملی سیدضیاء تاثیرگذار بوده و همان هم طرح ترور فاطمی را داده بود. (نجاتی، صص ۹۱ - ۹۰)
آیا این اعمال حساب شده یا بدون برنامه در جهت ایجاد خلأ در رهبریت جنبش ملی ایران و محروم کردن این جنبش از رهبران آن نبوده، آیا این عمل در خدمت سیاست استعماری انگلیس قرار نمی گرفت و چه نیرویی از این اعمال بیشترین سود و بهره را می برد؟ قضاوت با خوانندگان است.
جنبش ملی و نهضت ملی شدن نفت بعد از اعلام رای دادگاه لاهه و پیروزی مردم بر استیلای عوامل استعمار و استبداد در ۳۰ تیر سال ۳۱ با تحرک پویایی بیشتر رو به جلو رفت. دکتر مصدق و فاطمی و دیگران در عزم و هدف خود راسخ تر شده و موانع و عوامل مخرب را یکی یکی کنار زده و رهبریت توانمند خود را در این امر با نهایت دقت به کار می بردند و طرح و برنامه دموکراتیک تر و رادیکال تر را به اجرا گذاشتند. این برنامه و اهداف نهضت باعث شد استعمار و استبداد و عوامل داخلی آن (دربار و ارتجاع) هم از پای بنشینند و دست به طرح برنامه و اقداماتی بزنند. از جمله این اقدام ها طرح کودتایی بود که به وسیله دولت مصدق و شخص دکتر فاطمی در مهرماه سال ۳۱ کشف و عوامل آن شناسایی شد و بحران در پی بحران که برای دولت ملی استعمار تهیه می کرد، توان دولت را به بیشتر حد ممکن گرفته بود، ولی رهبران جنبش به این امر خطیر آگاه و واقف بودند که در چه مرحله حساس و میدان خطیری پای گذاشته اند. به همین خاطر همت خود را بلند می داشتند. آنها در پی تمامی این بحران ها دولت انگلستان و عوامل استبداد و ارتجاع را می دیدند. دکتر اعتقاد داشت تا این دولت بر سر کار است بحران یک امر اجتناب ناپذیر است.
در ۲۱ مهرماه سال ۳۱ دکتر حسین فاطمی وزیر امور خارجه و سخنگوی دولت اعلام کرد سرلشکر عبدالحسین حجازی و رشیدیان ها (یعنی حبیب الله و دو فرزندش قدرت الله و اسدالله) به اتهام توطئه گری علیه حکومت در همدستی با یک سفارتخانه بیگانه (یعنی انگلستان) دستگیر شده اند. فاطمی همین اتهام را متوجه زاهدی نیز کرد... این تحول که در قطع روابط دیپلماتیک میان ایران و انگلستان سهمی مهم داشته، ضربه ناگواری بر مخالفان و انگلستان وارد کرد. (حاکمیت ملی و دشمنان آن، ص ۱۶۷)
به همین منظور و به دنبال تخریب دولت و همچنان حمایت از مخالفان و کودتاگران در تاریخ ۳۰ مهرماه ۳۱ دکتر فاطمی وزیر خارجه ایران ضمن یادداشتی خطاب به سفارت انگلیس، تصمیم دولت ایران را به قطع رابطه سیاسی با دولت انگلستان اعلام کرد و موجبات اخذ این تصمیم را خودداری انگلستان از کمک به حل اختلافات و حمایت غیرقانونی انگلستان از شرکت نفت سابق ایران و انگلیس و مداخلات مامورین رسمی آن دولت در ایجاد تحریکات و اخلال در نظم و آرامش کشور بیان کرد. وی اظهار امیدواری کرده بود که دولت انگلیس سرانجام ماهیت و واقعیت نهضت ملی ایران و آرمان های مردم این کشور را درک کند. (نفت، قدرت اصول، نجاتی، ص ۲۴۲)
نیروهای مخالف نهضت ملی (استعمار، استبداد، ارتجاع) بعد از پیمودن تمامی راه های ممکن در نهایت به اتفاق نامیمون رسیدند که همانا اعمال کودتای همه جانبه و حساب شده برای سرنگونی دولت ملی دکتر محمد مصدق بود، به همین منظور آنان مطالعه انجام این امر را در دستور کار خود قرار دادند و با همکاری دولت امریکا و همراه کردن آن کشور با خود تصمیم به انجام کودتا گرفتند.
بنابراین برای ایجاد مقدمات این برنامه ایرانیان مرتبط با شبکه رشیدیان ها- که از عوامل مهم استعمار انگلیس و بعدها کودتای ۲۸ مرداد - تصمیم گرفتند برای کشاندن ایران به هرج و مرج بیشتر اقدام به ربودن مقامات عالی رتبه دولتی بکنند، هدف های برتر آنها، فاطمی وزیر خارجه و سرتیپ ریاحی ریاست جدید ستاد ارتش بودند. (نجاتی، ص ۲۴۴)
اینکه فاطمی هدف برتر و اولیه برای دستگیری از سوی کودتا بود، نشان دهنده این امر بود که دکتر فاطمی رهبر و استراتژیست بزرگ نهضت ملی بود که باید در اولین فرصت برای ایجاد خلأ در تصمیم گیری بهنگام از دایره تصمیم سازان و تصمیم گیران دولت ملی و جنبش خارج شود. ویلبر در اسرار کودتا عنوان می دارد که توطئه گران تصمیم داشتند ریاحی و فاطمی و دیگر مقامات ارشد دولتی را با هدف نهایی ایجاد فضایی از رعب و وحشت و سرنگون ساختن مصدق بربایند. (اسرار کودتا، ص ۱۰۳)
کودتا گران و سربازان به طرز وحشیانه یی وارد خانه دکتر فاطمی شده و او را کشان کشان و با پای برهنه و در حالی که بر سرش فریاد می کشیدند با خود بردند، اما با شکست کودتای ۲۵ مرداد و فرار شاه به خارج از کشور افراد دستگیر شده از جمله دکتر فاطمی، پس از چند ساعت بازداشت در جنگ شورشیان آزاد شدند و در سخنرانی هایش شاه را به خاطر همکاری با عمال خارجی سرزنش می کرد. دکتر فاطمی در سخنرانی به حملات آشکار و تندی علیه شاه و دربار دست یازید. او شاه غایب را این گونه مخاطب قرار داد؛ ای شاه خائن، آدم بی حیا، تو پرونده جنایت رژیم پهلوی را تکمیل کردی، مردم خواهان انتقام اند. آنها می خواهند تو را از پشت میزت کشان کشان به پای چوبه دار ببرند. فاطمی زمانی شاه را به ماری«که هر زمان فرصت دست بدهد نیش مرگبار خود را می زند» تشبیه کرده بود. (استفن کینزر، مهد مردان شاه، ص ۲۹۱)
دکتر فاطمی در ارتباط با عمل جبن آمیز کودتای شاه و فرار او به خارج از کشور در جایی اظهار می دارد؛ «چون تیره شود مرد را روزگار / همه آن کند کس نیاید به کار»
جنایات دربار پهلوی روی دربار فاروق را سفید کرد. دیشب وقتی تفنگ های گارد شاهنشاهی به طرف من نشانه روی می کردند و من چون به اراده شما ایمان داشتم می دانستم که نهضت ملی ایران نخواهد مرد (خطاب به ملت) ... فرزندی پدری که قرارداد نفت را در سال ۱۳۱۳ به مدت شصت سال تمدید کرد و علیه نهضت مردم ایران قیام کرد، همین که صدای رادیو تهران بلند شد و گفت توطئه کودتا نقش بر آب شده راه اولین سفارتی را که انگلستان در خارج از ایران دارد در پیش گرفت... خدای ایران نخواست نهضت شما واژگون شود. فرزند عامل قرارداد می خواست به جنگ خدا برود، می خواست به جنگ ملت و اجتماع که مظهر اراده خداست برود ولی خدا آنچنان او را بر زمین زد که هیچ کس در مخیله خود تصور نمی کرد (جنبش ملی شدن، ص۴۰۶)
در همین دو سطر آخر ایده آل و تفکر آزاداندیش و دموکرات منش شهید بزرگوار به طور واضح نمایان است. آنجا که اراده ملت را صاحب رای و حکومت و قدرت می داند و اینکه اگر مردم در سرنوشت خود دخیل و خواهان آرمانی بهتر هستند، هیچ کس توان ممانعت از آن را ندارد و خداوند بر اراده ملت به عنوان مالک مملکت مهر تایید می زند. او بیداری و هوشیاری مردم را در مقابله با دشمنان نهضت عامل مهم برای حفاظت از نهضت می دانست و هر گونه خللی در نهضت را، از عدم حمایت و شرکت مردم در سرنوشت آن می داند.
بعد از حرکت خائنانه شاه و دربار در همراهی با کودتا گران استعماری و صاحب منصبان ارتش بعد از سه روز در میان بهت مردم و انفعال آنان به علت سرعت تحولات و همچنین خدمات خائنانه و خیانت آمیز حزب توده در برهم زدن نظم جامعه و دادن بهانه به کودتاگران برای اینکه به نیروهای مذهبی و مردم سنتی ایران وانمود کند که برقراری حاکمیت دولت مصدق یعنی روی کار آمدن و قدرت یابی حزب توده و کمونیست ها و مارکسیست ها است. این در جامعه جهان سومی و به شدت مذهبی نه برای مردم قابل قبول بود نه برای رهبران مذهبی، از طرفی شرکت بعضی از نیروهای مذهبی در جریان کودتا و همراهی آنان با دربار استبداد و استعمارگران و استفاده از توده عوام جنوب شهری در سرنگونی دولت از عوامل مهم و مزید بر واکنش آنان در مقابل حرکت بسیار خائنانه حزب توده بود.
با توجه به حوادث گفته شده عدم هوشیاری در مقابل دشمنان و بلاتکلیفی محض بعضی از رهبران نهضت و عامل مهمتر یعنی انفعال ملت و همراهی نیروهای سنتی در امر کودتا، حرکت خیانت آمیز حزب توده و تجمع نیروهای استعماری و استبدادی و ارتجاع کودتای دوم معروف به ۲۸ مرداد به وسیله ارتشیان، اراذل و اوباش توانست دولت ملی دکتر محمد مصدق را سرنگون کند، شاه در میان بهت و تعجب به ایران بازگشت و عوامل کودتا در پی دستگیری دکتر محمد مصدق و یاران او از جمله شخص دکتر فاطمی عمل کردند.
گفته ها، سخنرانی ها و موضع گیری های دکتر فاطمی از عواملی بود که او آماج تندترین برخورد از سوی کودتاگران باشد. دکتر حسین فاطمی سرشناس ترین چهره یی بود که برای مجازات عبرت دهنده انتخاب شد. فاطمی یک ضدسلطنت پرشور بود و طی روزهای پرآشوب ماه مرداد، به شاه حمله کرده و او را با کینه خاصی «فراری بغداد» نامیده بود. فاطمی در یک جا گفته بود که ایران به این دلیل به بدبختی افتاده که در ده سال اخیر، یک دربار سلطنت کثیف، نفرت آور و بی آزرم به نوکری سفارت انگلیس پرداخته است. (همه مردان شاه، ص ۲۹۰) برخورد دکتر شهید با اعمال خائنانه شاه و سلطنت نسبت به حقوق حقه ملت و دریوزگی در پناه استعمارگران، شخص شاه و افشای این رفتار باعث ایجاد کینه خاص و بسیار تند هم شاه و هم استعمار بابت بستن در سفارت آنها به او شد. به همین منظور شاه در همه جا و در ملاقات با روزولت نسبت به سرنوشت رهبران نهضت و تصمیماتی که برای آنها گرفته شده می گوید؛ فقط یک انشا وجود دارد، حسین فاطمی را هنوز پیدا نکرده اند، اما پیدایش خواهند کرد. او بددهن تر از همه است، وی باندهای توده یی را واداشت تا مجسمه های من و پدرم را پایین بکشند. وقتی او را پیدا کنیم، اعدام خواهد شد. (همه مردان شاه، ص ۲۸۶)
بی شرمی شاه چنان است که عمل جنون آمیز رهبران حزب توده و توده نفتی های اجیر شده انگلیس را به پای دکتر گذاشته و با این بهانه خواهان انتقام از اوست و کتمان حقیقتی که استعمار و استبداد عامل کشاننده نیروهای پیش گفته شده بالا برای ایجاد بلوا و هرج و مرج بودند.
وزیر خارجه مصدق، که چند ماهی در اختفا به سر برده بود، سرانجام دستگیر و در حین انتقال به زندان در حالی که تحت محافظت ماموران حکومت نظامی بود، مورد حمله قرار گرفت و به سختی مجروح شد. مجری این نمونه بارز بی قانونی علنی که در آن مقامات رسمی و به احتمال قریب به یقین شخص شاه دست داشتند، شعبان بی مخ معروف بود. این امر را روزنامه تریبون دو ناسیون در شماره ۱۴ سپتامبر (۲۳ شهریور) از سوءقصد به جان دکتر حسین فاطمی پرده برداشته و نوشته بود فاطمی هنگامی که در توقیف به سر می برد توسط همان ژنرال بی مخ که رهبر رجاله ها و اوباش در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود مورد سوءقصد قرار گرفت. (مصدق و نبرد قدرت ص ۳۶۹، اقتصاد سیاسی ایران، ص ۲۳۹)
دکتر فاطمی در بیدادگاه شاهنشاهی رژیم منحوس پهلوی در یک محاکمه غیرعلنی در صورتی که بر اثر شدت جراحات بیمار و در تب بالایی قرار داشت، بعد از دفاع جانانه یی که در لوایح دفاعیه او موجود است، در آنجا رژیم شاه و استعمار و کودتاگران و نیات آنان را افشا و برملا می کند و ذره یی از اعتقادات و ایمان او به نهضت ملی آزادیخواهانه ملت ایران و رهبریت آن شخص دکتر محمد مصدق کم نشد و تازه با حدت و شدت بسیاری مدافع آن بود. وی هنگام شهادتش از نهضت مردم ایران و رهبران آن ستایش و تجلیل کرد. وی که ماه ها با تن مجروح در زندان لشکر دوم زرهی بود، برای تامین مخارج روزانه خانواده اش به آیت الله سیدرضا زنجانی و حاج حسن شمشیری و توانگر متوسل شده بود. (در کنار پدرم، مصدق، ص ۱۵۹) ولی با این اوضاع خللی در اراده او در مبارزه با استبداد و استعمار وارد نشد.
پس از محکومیت دکتر فاطمی در دادگاه نظامی دکتر صالح و دکتر شمس الدین امیرعلایی با توجه به رابطه یی که بین شهشهانی (رئیس دفتر صالح به هنگام وزیر دادگستری) و آیت الله بروجردی بود او را نزد وی فرستادند تا از طریق وی نزد شاه وساطت کند و مانع اعدام اولین وزیر شجاع و وطن پرست که مورد توجه قاطبه ملت ایران بود، شود. آیت الله در این مورد گفته بود؛ انگلیسی ها نسبت به او کینه دارند. شاه هم ضعیف است و نمی تواند کاری بکند. (ص ۱۲۵، در کنار پدرم) در جایی هم آیت الله زنجانی می گوید که آیت الله بروجردی گفته فاطمی با انگلستان پنجول انداخته (در لفظ لری که لهجه آیت الله بود پنجول به معنی پنجه و چنگ انداختن است) و نمی شود کاری کرد.
دکتر فاطمی را بعد از محاکمه تجدید نظر که غیابی و قلابی بود، محکوم به مرگ کردند و با تنی رنجور و تب بالای ۴۲ درجه که در هیچ یک از قوانین جهان و جوامع انسانی متمدن جایی ندارد به جوخه آتش سپردند و تیرباران کردند. حسین آزموده دادستان نظامی هنگام تیرباران دکتر فاطمی به زندان او رفت تا مرگ قهرمان بزرگ را تماشا کند و به او بگوید؛ «شما که مکرر می فرمودید از مرگ ابایی ندارم.» (در کنار پدرم، مصدق، ص ۱۴۱)
کاتوزیان در ارتباط با محاکمه و دستور تیرباران زنده یاد دکتر فاطمی می نویسد؛ جای تردید نیست که عامل تعیین کننده خاصه در مورد سرنوشت شهید، انتقام جویی شخص شاه بود که نطق ها و مقاله های آتشین و اقدامات انقلابی او را در پی فرارش از کشور از یاد نبرده بود. (اقتصاد سیاسی ایران، ص ۲۳۹)
در پایان نوشتار چند نوشته و نامه و دفاعیه وی را برای تنویر افکار و همچنین آشنایی با روحیه ایثار و فداکاری وی در راه ملت و آرمان و آزادی ملت و پشتیبانی از رهبریت بلامنازع شخص دکتر محمد مصدق می آوریم تا دریابیم که این شهید بزرگوار چگونه از خود و خانواده می گذرد تا ملت و آرمان ملی به مقصود خود برسد.
رژیم در اتهام هایی که به دکتر زنده یاد می زند وی را عامل برهم زننده نظم، آرامش و تمامیت ارضی کشور و نظام سلطنتی و حکومتی و همکاری با دشمنان مملکت و بیگانگان می داند که از طریق مقالات و نطق ها و سخنرانی این عمل را انجام داده است. دکتر در پاسخ به این اتهامات و افترا می فرماید؛ «اگر قانون اساسی و اصول آن باید مورد احترام و اجرا باشد هرگز نمی توان اجرای یک یا چند اصل آن را از جامعه یی خواست، بلکه احترام به تمامی آن اصول واجب و ضروری است ولی اگر این قرارداد بزرگی که میان اجتماع و قوای ثلاثه مملکت است از یک جهت نقض شد نباید انتظار داشت که از جهات دیگر سالم بماند...» در ادامه و در جای دیگر می گوید به هم زدن حکومت معنی اش این نیست که شخصی در روزنامه یی مقاله بنویسد یا در میتینگی حرف بزند، حکومت یک مملکت استوار بر نحوه مالکیت، مذهبی و همچنین رژیم اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. اگر اینقدر ساده و آسان بشود «اساس حکومت را با نوشتن دو، سه مقاله در یک روزنامه به هم زد بفرمایید در کجای دنیا می شود از یک چنین مخاطره یی حکومت را محفوظ نگه داشت.» (چشم انداز ایران، ش ۴۲)
او در ارتباط با رابطه با خارجیان و عوامل بیگانه می نویسد؛ فقط با کمال صداقت می گویم نه آن روز، نه امروز، هرگونه سازش با اجنبی برای حفظ قدرت، دولت و نگهداری مقام و موقعیت، هدف ما نبوده است و با همه انتقامجویی ها و خشونت ها و فشاری که با من به خصوص رفتار شده، هزار مرتبه آن زجرها و عقوبت ها را بر مهر و لبخند هر بیگانه ترجیح می دهم و سیلی از دست هم وطن خود را بهتر از نوازش و عطوفت دیگری می پذیرم. (نجاتی، ص ۵۸۶)
در نامه به آیت الله زنجانی می نویسد؛ بنده با کمال صداقت و از روی خلوص نیت عرض می کنم که به هیچ وجه در تعیین این خط مشی، منافع شخصی ما را در نظر نگیرند که بنده مریضم، چاقو خورده ام، زن و بچه و خواهر و برادرم چه می گویند، بلکه آن چیزی را در نظر بگیرند که ما به خاطر حفظ و حمایت آن جهاد کرده و به این روز افتاده ایم، مصلحت مملکت و ملت را که می خواهد حیات نهضت خود را نجات دهد و آرمان و آرزوهای هزارها و صدها هزار هموطن خود را بیشتر رعایت کنند... او ادامه می دهد... درست است که من رنج فراوان در این مدت مریضی و قبل از آن کشیده ام ولی آرزو دارم که نفس های آخر زندگی ام نیز در راه نهضت و سعادت هموطنانم صرف شود. اعدام و تیرباران این بزرگمرد تاریخ ایران و سمبل شهیدان و آزادیخواهان ایران، چنان تاثیرانگیز و ضایعه بزرگی برای ملت و مبارزان ایران و رهبر بزرگ آن دکتر محمد مصدق بود که به هنگام شنیدن خبر شهادت دکتر فاطمی او را تکان داد و بارها، با چشمان اشکبار از او و اخلاص و فداکاری هایش یاد می کرد.(در کنار پدرم، مصدق، ص ۱۵۹)
زندگی و حیات دکتر فاطمی نشان داد که هر مبارز و رهرو آزادی و فعال سیاسی و اجتماعی وقتی به آرمان و اهداف بلند خود که همانا آرمان و اهداف یک ملت برای رهایی و آزادی و استقلال از یوغ استعمار، استبداد و استثمار است، ایمان و اعتقاد داشته باشد، حاضر است برای وصول به آنها خود را ایثار کند. مبارزه برای آرمان های بلند نیاز به قهرمان های بزرگ دارد که با نشان دادن راه به یک ملت آنها را در جاده صحیح و راهوار، رهنمون سازد، چرا که قهرمان هر جامعه مانند فانوس دریایی است که در شب های تاریک و ظلمات کشتی های گمشده و سرگردان را نجات می دهد. این اصل ثابت شده که برای رسیدن به هدف نهایی و بزرگ که همانا رهایی و آزادی و استقلال انسان ها از ظلم و جور است به قهرمان های بزرگی نیازمند است. شانه خالی کردن افرادی که توان قهرمان شدن ندارند ریشه در ضعف آنها دارد. به خصوص اگر ملتی برای رهبری خود در برهه یی از زمان به آنان امید بسته باشد. جان کلام اینجا است که این رهبران در اوج قدرت از قدرت زدن و به مردم وصل شدن را نشان رهایی و حریت می دانند نه آنکه آرمان های بلند یک ملت را فدای مناصب و پست و مقام و زد و بند و بده و بستان با حاکمیت کنند.
گردآوری؛ عبدالمجید الهامی
منابع در دفتر روزنامه موجود است.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید