پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا
در انتظار عطاران غربی ننشینیم
<چه چیزی مخاطبانم را راضی خواهد کرد؟ مگر آنها خودشان را نمیشناسند؟ چرا سوئیسیها از چنین سخنرانیهایی بینیاز هستند؟ ما دهها قرن است که کوچکترین تغییری را در شیوه بافتن قالی به وجود نیاوردهایم. چرا میخواهیم درباره هویت به تعریفی نو دست یابیم؟ ما قرنهاست که یا سردیمان میکند و یا گرمیمان. ما بیش از ۲۵ قرن است که خودمان را به تعمیر اساسی چیزی عادت ندادهایم.
چرا امروز میخواهیم هویتمان را تعمیر کنیم؟ این حیرتانگیز نیست که اشکانیان و ساسانیان در طول ۹۰۰ سال فرمانروایی خود تخت جمشید را تعمیر نکردهاند. آماری ندارم، اما گمان نمیکنم که هیچ کجای دنیا خانه پدری کمتر از ایران باشد.>
دغدغههای پرویز رجبی گویی هرگز تمام شدنی نیست. او را سالهاست میشناسیم. شاید هیچ چیز جز ایران برای او اهمیت و ابهت نداشته باشد. کمتر آثاری از او سراغ داریم که به نوعی به ایران و هویت ایرانی مربوط نباشد. او گویی برای ایران زاده شده تا از ایران و ایرانی دفاع کند. این بار اما با سفر به یک سرزمین رویایی میخواهد ما را از درد و دغدغه خود سهیم کند. دست نوشتههای او در کتاب جامعهشناسی مهاجرت، درد مشترک همه ایرانیان است. او در این سفرنامه به کشور کانادا رفته تا از این سرزمین سرد به ایران بپردازد.
مهاجران ایرانی در کانادا در مقایسه با بسیاری از قومیتها نسبتاً مهاجرانی هستند که در سالهای پایانی قرن بیستم میلادی دیرتر در آنجا ماوا گزیدهاند. اقلیتهایی از دیگر کشورهایی جهان همچون چینیها و هندیها در کانادا تاکنون سهم بیشتری کسب کردهاند و برای خود حق آب و گل قائلاند. برای نمونه چینیها در ساختن کانادا خود را سهیم میدانند.
از آنجا که کانادا صاحب سرزمینی وسیع اما از جمعیت ناچیزی برخوردار است، مهاجرت در آن یکی از مهمترین پدیدههای اجتماعی است. مهمتر آنکه کانادا سرزمینی استاند بای برای غالب کسانی است که به آن کشور مهاجرت میکنند. هیچ سرزمینی به اندازه کانادا برای ساکنان مهاجر آن یک اقامتگاه موقتی محسوب نمیشود چون بیشتر آنان چند سال بعد یک روز یا شبی از بالای آسمان کانادا عبور کرده و خود را به ایالات متحده آمریکا میرسانند.
در ده سال گذشته آثار مهاجران یا دستنوشتههای آنان پیش از همه سالهای گذشته در ایران رونق جدی یافته است. پیش از این جامعه ایران کمتر از مهاجرت هموطنان خود مطلع میشد. این مهم زمانی بیشتر حادث شد که عدهای از مهاجران تبعیدی که به سرزمین دیگری ماوا گزیده بودند در سالهای اخیر دست به انتشار زندگی خود طی دوران مهاجرت زدند.
کتاب <سفرنامههای اونور آب> شاید همانند هیچکدام از این آثار نبوده باشد. این کتاب شرح سفرنامه یک مورخ ایرانی است که مدت بسیار کوتاهی در کانادا بهسر برده و از مشاهدات خود تصویری به ما داده است. پرویز رجبی را پیش از این با ترجمه آثار تاریخ ایران باستان میشناسیم که از مترجمان درخشان و صاحب ذوق این حوزه است. نویسنده خود در تعریف عبارت <اونوره آبیها> گفته است پیش از کشف غیرمترقبه اصطلاح <اونور آب> اصطلاح <اونجا> سکه رایج بود.
سرزمین جدید یک امتیاز چشمگیر هم برای ایرانی داشت: نبود نظم دست و پا گیر و سختگیرانه خشکه مقدسان مدنی اروپا، غرور و کبر اروپاییان هم چیزی نبود که کم کم حوصله ایرانیها را سر نبرد. در همین آمریکا و کانادای خودمان... اگر حوصله و ظرفیتش را داری، میتوان سیاهپوست باشی و کوکلس کلانهای ریز و درشت را حرص بدهی و لویی آرمسترانگ و نات کینگ کول و مارتین لوتر کینگ هم بشوی ... بستگی دارد به حوصلهای که برای بافتن گلیمت داری!
سفرنامه پرویز رجبی از فرودگاه مهرآباد تهران آغاز و به کانادا و شهرهای مهم آن منتهی میشود. عمده این سفرنامه در مونترال، ریچموند هیل و تورنتو سپری میشود؛ اما دغدغههای مهم رجبی تنها یک سفرنامه نیست.
او در این کتاب به نبردی مشغول است که در آثار دیگر او هم مشاهده میشود؛ هویت، ملیت، تاریخ ایران مباحث مورد مناقشه این نبردند. او در بند بند این کتاب با خود و هویت خود و با ملیت و تاریخ ایران در نبرد است تا هویت ایرانی و آسیبشناسی آن را بر ما آشکار سازد. شاید به همین جهت است که میگوید: <نام این نوشته <سفرنامه اونور آب> است و مخاطبش اونوره آبیهایی هم هستند، که این روزها به شدت دغدغههای هویت ملی خود را دارند. در این میان نگرانی خود من این است که هنوز تکلیفم با هویت شخصی کاملا روشن است. نه! به کسی برنخورد. منظورم هویت شخص خودم است...>
جایی در کتاب به درستی میگوید: در دهههای اخیر میلیونها ایرانی دست به مهاجرت زدهاند که لابد در میانشان صدها اندیشمند و یا بگوییم <مغز>وجود داشته است و ماندگاران کم و بیش ۲۵ برابر مهاجران هستند و لابد در میانشان هزاران اندیشمند شاغل و یا خانهنشین وجود دارند.
شگفت انگیز است که صحبت هزاران اندیشمند ماندگار خانهنشین آن قدر در میان نیست که یاد صدها اندیشمند مهاجر. گویا در اینجا نیز جنس خارجی اعتبار و منزلت و وجاهت بیشتری دارد! برنامه من در این سفرنامه این است عیب کار را در جای حقیقی آن بجویم و ننشینیم به انتظار عطاران غربی. اما اگر دانشمندان ماندگار در جای درست قرار بگیرند از سفر معدودی چه باک؟ هجرت دانشمندان آلمانی در جنگ جهانی دوم ذرهای آسیب به قلمرو اندیشه علمی آلمان وارد نیاورد و تنها سبب اعتلای دانش جهانی با نام آلمان شد. ظاهراًآلمانیها فرار مغزهایشان را، که آلبرت انیشتن نیز در میان آنان بود به روی خود هم نیاوردند.
پس مشکل در فرار مغزها نیست. یک مشکل در ناسازگاری محیط زیست ماندگاران است و مشکل دیگر، که مشکل اصلی ما ایرانیان است، نهادینه شدن و جدی نبودن تک تک ما است، در نگاه به همههنجارهای روزمره و دائمی من در این سفرنامه هم مانند دیگر نوشتههایم، نمیتوانم از اشارهای به جدی نبودن خودمان در پرداختن به همه مسائل ریز و درشت خسته شوم.
منبع : روزنامه اعتماد ملی
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران سریلانکا سید ابراهیم رئیسی رهبر انقلاب حجاب مجلس شورای اسلامی پاکستان رئیسی رئیس جمهور دولت سیزدهم مجلس ایران و پاکستان
فضای مجازی دولت سیل شهرداری تهران تهران کنکور هواشناسی پلیس سلامت قتل فراجا وزارت بهداشت
خودرو قیمت خودرو اقتصاد ایران قیمت دلار قیمت طلا دلار بانک مرکزی بازار خودرو ایران خودرو سایپا بورس تورم
ترانه علیدوستی تلویزیون سریال کتاب سینمای ایران تئاتر سینما شعر انقلاب اسلامی
کنکور ۱۴۰۳ دانشگاه فرهنگیان
رژیم صهیونیستی اسرائیل روسیه آمریکا غزه فلسطین جنگ غزه چین طوفان الاقصی ترکیه عملیات وعده صادق اتحادیه اروپا
فوتبال استقلال پرسپولیس باشگاه پرسپولیس فوتسال بازی باشگاه استقلال تراکتور تیم ملی فوتسال ایران رئال مادرید بارسلونا لیگ برتر
هوش مصنوعی فیلترینگ تسلا تبلیغات ایلان ماسک همراه اول فناوری ناسا اپل
سلامت روان داروخانه دوش گرفتن یبوست