جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


اهمیت و راهبردهای مشارکت زنان در حفظ منابع طبیعی و دستیابی به توسعه پایدار


اهمیت و راهبردهای مشارکت زنان در حفظ منابع طبیعی و دستیابی به توسعه پایدار
منابع طبیعی تجدیدشونده، امروزه در ابعاد مختلف زندگی بشر نقش بسزایی را ایفا می‏کند. در اغلب کشورهای در حال توسعه در اثر رشد فزاینده جمعیت، گسترش بی‏رویه شهرها و عدم آگاهی مردم به اهمیت منابع طبیعی و فقدان برنامه‏ریزی اصولی، سطح منابع طبیعی شدیدا کاهش یافته و به واسطه تخریب کمی و کیفی، منابع طبیعی در خطر نابودی قرار گرفته است.
از طرفی به منظور دستیابی به توسعه پایدار و حفظ منابع طبیعی، جلب مشارکت آحاد مردم و مخصوصا زنان به عنوان نیمی از جمعیت بهره‏بردار منابع طبیعی امری ضروری می‏نماید. در مقاله حاضر، ضمن اشاره به مفهوم مشارکت و اهمیت آن، به بررسی اهمیت و نیز راهبردهای جلب مشارکت زنان در حفظ منابع طبیعی اشاره می‏شود.
● مفهوم مشارکت
مشارکت را از دو نگاه می‏توان ملاحظه کرد:
۱) مشارکت به عنوان وسیله‏ای برای دستیابی به توسعه و نیز به عنوان هدف طرح‏های توسعه‏ای. در این نگاه بحث توسعه پایدار و توسعه درون‏زا، رابطه بین انسان و محیط و نیز میراث نسل‏های آتی از منابع طبیعی بسیار مورد تأکید قرار می‏گیرد.
۲) مشارکت به گونه رفتار اجتماعی: به نظر بسیاری از جامعه‏شناسان رفتار تحت تأثیر زنجیره عواملی ایجاد می‏شود که قصد و نیت از عناصر مهم آن است. قصد و نیت تأثیرپذیر از گرایش‏ها و هنجارهای مرتبط با رفتار است. در این رویکرد نهایتا عناصر فرهنگی جوامعی که می‏تواند بر مشارکت مؤثر واقع شود، مورد توافق قرار می‏گیرد. مشارکت نزد جامعه‏شناسان به عنوان یک رفتار اجتماعی ملاحظه و بررسی می‏شود چرا که افراد مشارکت‏کننده برای رفتار خود معنای ذهنی مشخصی قایلند. جامعه بشری از دیرباز نظام رفتاری مناسب را به اعضای خود آموزش می‏دهد. برخی بر این باورند که نظام‏های دانش انسان از نیاز بی‏همتا و فطری وی به سامان بخشیدن تجاربش سرچشمه می‏گیرد. پس به رغم اهمیت مبنای زیست‏شناختی رفتار انسانی، اینکه چگونه در صدد برآوردن نیازهای فطری‏مان برآییم و راههای موفقیت‏آمیزی را در پیش گیریم، قضیه‏ای عمدتا اکتسابی است. می‏توان گفت که جامعه رفتار مشارکتی را به نوعی به زنان و مردان آموزش می‏دهد.
«هانیتلتون» و «نلسون» معتقدند که در کشورهای در حال توسعه مشارکت اجتماعی به طور فراگیر، به خودی خود به عنوان یک هدف مطرح نیست و معمولاً تابعی از تصمیمات نخبگان حاکم و سیاست‏های آنها و یا محصول جانبی توسعه محسوب می‏شود. آنان معتقدند که فرآیند توسعه اقتصادی و اجتماعی از طریق دو مجرا می‏تواند سرانجام به گسترش مشارکت سیاسی و اجتماعی بینجامد.(۱)
● اهمیت مشارکت
نتایج مطالعات مقایسه‏ای در زمینه پروژه‏های توسعه غیر مشارکتی در گوشه و کنار جهان مدارک مستندی، بیانگر اهمیت ساختار مشارکت محلی و توجه به فرهنگ اجتماعی فراهم آورده است. مطالعه‏ای که توسط kottakدر سال ۱۹۹۱ (۱۳۷۰ش) انجام گرفت، نشان داد که عدم توجه به ملاحظات اجتماعی هزینه‏های بالایی در بر دارد. نتایج این مطالعه بیانگر این است پروژه‏هایی که با موقعیت اجتماعی ـ اقتصادی سازگار بوده‏اند، نرخ بازده بالاتری (۳/۱۸) درصد در مقایسه با آنهایی که دارای این سازگاری نبوده‏اند (۸ درصد) داشته‏اند. همچنین نشان می‏دهد پروژه‏هایی که گروههای منفعت تنها در مرحله اجرا مشارکت داشته‏اند و توجهی به آورده‏ها و حضور آنان در مراحل آغازین پروژه نشده است موفقیتی نداشته‏اند.
مطالعه دیگری نشان می‏دهد، نقطه مشترک پروژه‏هایی که مردم را مورد مشاوره قرار نداده‏اند، اطلاعات نادرست آنها در باره نهادهای محلی است. شروع اشتباه غالبا منجر به ایجاد نهادهای نامناسب و پیشنهادهای غیر کارا در عمل می‏شود. برعکس پروژه‏هایی که دیدگاههای مردم را در مراحل طراحی و برنامه‏ریزی در نظر گرفته بودند، در پیوند دیدگاههای محلی و ایجاد ساخت‏ها بر روی نهادهای موجود انعطاف‏پذیر بودند و در عمل اجرای موفقیت‏آمیزتری را نشان دادند.(۲)
● جنبش‏های تشکل‏یافته زنان در حفاظت از منابع طبیعی
پیوستگی عمیق بین زنان و محیط زیست و همچنین نقش اساسی آنان در بهره‏برداری از جنگل بر کسی پوشیده نیست. پذیرفتنی است بگوییم تشکل‏هایی که پیرامون محوریت زنان و با تکیه اولیه بر دانش‏ها و آگاهی‏های آنان شکل می‏گیرد، می‏تواند در حفاظت و احیای جنگل‏ها مؤثر باشد. طی چند دهه اخیر گرایش به استفاده از نیروهای تشکل‏یافته زنان برای حفاظت از محیط زیست رو به فزونی است. کشورهایی مانند هند و کنیا از جمله ممالکی هستند که به بهره‏گیری از مدیریت و توانمندی‏های بانوان دست یازیده‏اند.
جنبش «چیپکو» در هند و همچنین جنبش «کمربند سبز» در کنیا بر نیرو و دانش زنان عادی به ویژه در روستاها تأکید کرده و پایه کار خود را بر بهره‏برداری از این نیروها گذارده‏اند. این جنبش‏ها به رغم بهره‏مندی از برخی حمایت‏های دولتی به طور خودجوش به وجود آمده اما هیچ گاه به شکل یک سازمان دولتی در نیامده است. این جنبش‏ها بر عوامل فرهنگی و دانش بومی زنان هر منطقه تأکید کرده و بر مبنای نیازها، مسائل و مشکلات ملی ـ منطقه‏ای خود شکل گرفته است.
آنها همت خود را مصروف تولید کار و رفع نیازهای آتی توده مردم نموده و تلاش کردند به رسمیت شناختن این نیازها، در جستجوی راهکارهایی باشند که ضمن همسو قرار دادن نیازهای مردم و سرنوشت طبیعت، برای هر دوی آنها چاره‏جویی نمایند.(۳)
در ایالت آندراپرادش هند، از بین رفتن حاصلخیز به فرسایش خاک و از کار افتادن سیستم فاضلاب منجر گشته و باعث شوری آب و از بین رفتن غلات و افزایش بیکاری در روستاها شده بود. عده‏ای از زنان محلی به رهبری زنی به نام «واسانت کانیبرا» تصمیم گیرفتند که با روی هم گذاشتن مبالغی، زمین‏های بی‏حاصل را اجاره کنند. هیچ بانکی حاضر به دادن وام نبود. آنها توانستند از انجمن توسعه، وام دریافت کنند و پس از آن با استفاده از شیوه‏های سنتی زراعی به جای کشاورزی تک‏محصولی و پرخرج برای بازار، به احیای زمین پرداختند. روش‏های آنان به معنی توقف نابودی خاک، تنوع محصول و جلوگیری از ضایع شدن آب باران بود. این برنامه ۴۰۰ زن را در ۲۰ روستا مشغول به کار کرد. طی سه سال ۷۰۰ هکتار زمین احیا شد و زیر کشت رفت. این طرح چنان مقرون به صرفه و موافق با محیط زیست بود که دولت هند اجرای آن را برای سراسر ایالت آندراپرادش تصویب کرد.
در اجرای یک پروژه در خصوص جنگل در سنگال، در برخی روستاها زنان و مردان مورد مشورت قرار گرفتند، زنان به ترکیبی از تغییرات تدریجی و علوفه‏رسانی علاقه‏مند بودند و کارهایی که فقط تولید درآمد می‏کرد، بیشتر مورد توجه مردان بود. بقای درختان در این روستاها بسیار طولانی‏تر از روستاهای همجوار بود، زیرا بر اساس یک تقسیم کار سنتی، زنان مسئول آب‏رسانی بودند و در این امر فعال‏تر از مردان می‏نمودند.(۴)
● راهبردهای جلب مشارکت زنان در منابع طبیعی
۱) نظام مشارکت دولتی:
در این شیوه تمامی مراحل مدیریت بر منابع طبیعی در بخش‏های مختلف جنگل، مرتع و بیابان توسط دولت اداره می‏شود. سرمایه‏گذاری دولت در بخش‏های مختلف منابع طبیعی موجب شده است بخش عمده‏ای از زنان ساکن این عرصه‏ها در قالب نیروهای تولیدکننده صنایع دستی با استفاده از مواد طبیعی قابل دسترس و نیز پرورش‏دهنده گیاهان دارویی محلی مشغول به فعالیت شوند.
۲) نظام مشارکت خصوصی:
بخش خصوصی با استفاده از سرمایه‏های شخصی و بهره‏مندی از تسهیلات وام بانکی، برابر دستور عمل‏های کتابچه طرح به انجام تعهدات در زمینه‏های حفاظت، احیا، اصلاح، بهره‏برداری بهینه و توسعه منابع طبیعی اقدام می‏کند، مثل مجریان طرح‏های خصوصی جنگلداری و مجریان بهره‏برداری از گیاهان مرتعی و بومی که در این الگوها، فعالیت‏هایی مانند تهیه طرح، تدوین دستور عمل‏های فنی و اجرایی، نظارت و پشتیبانی توسط دولت انجام می‏شود و اجرای پروژه‏ها با مدیریت بخش خصوصی انجام می‏گیرد.
۳) نظام مشارکت زنان به شیوه تعاونی:
تعاونی به عنوان یک نظام مشارکتی در مناطقی تشکیل می‏گردد که به علت مسائل و مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی امکان اجرای سایر نظام‏های بهره‏برداری به شیوه‏های دولتی و خصوصی میسر نمی‏باشد. در این نظام حق بهره‏برداری از عرصه‏ها برای مدتی معین بر اساس کتابچه طرح به بومیان و ساکنان منطقه مورد نظر بر اساس فروش سهام واگذار می‏گردد. مردم موظفند ضمن بهره‏برداری اصولی اقدام به حفظ، احیا، اصلاح و توسعه عرصه‏های منابع طبیعی کنند؛ همچنین وظیفه دارند تمامی عوامل تخریب را به کنترل در آورند مانند تعاونی زنان در تولید محصولات فرعی مرتعی و جنگلی.
۴) نظام مشارکت عمومی:
با توجه به گستردگی عرصه‏های منابع طبیعی و تنوع مسائل و مشکلات موجود، امکان حفاظت، احیا و توسعه منابع طبیعی در گرو عزم ملی و مشارکت و بسیج آحاد مردم می‏باشد. این مشارکت می‏تواند از سنین خردسالی شروع شود و تا سنین کهولت تداوم داشته باشد. در نظام مشارکت عمومی از طریق آموزش‏های همگانی، در بین اقشار مختلف مردم ایجاد حساسیت می‏شود، اعم از دانش‏آموزان، دانشجویان و معلمان. نهضت سوادآموزی، سازمان‏های غیر دولتی زنان (NGO)،
سازمان حفاظت محیط زیست و تمامی ارگان‏هایی که به گونه‏ای با زنان و عرصه‏های منابع طبیعی مرتبط هستند، عهده‏دار آموزش‏اند.(۵)
● نقش دولت در فرآیند مشارکت زنان در حفاظت از منابع طبیعی
۱) آگاهی:
پیش‏نیاز مشارکت زنان، آگاهی دادن به آنهاست. در این مرحله باید علت و ضرورت همکاری و نقش زنان به آنها آموزش داده شود. تجربه نشان داده است زنان زمانی آماده صرف هزینه برای حل یک مسئله هستند که ابتدا مسئله را بشناسند تا انگیزه لازم را پیدا کنند. بنابراین، مقدمه مشارکت، آگاهی از طریق ترویج و گسترش فرهنگ منابع طبیعی به آنان از طریق آموزش است.
۲) سازماندهی:
دومین مرحله مشارکت، سازماندهی زنان در قالب تشکل‏های رسمی و محلی می‏باشد. در این مرحله زنان در گروهها، انجمن‏ها و تشکل‏های مختلف گرد می‏آیند. این تشکل‏ها باعث می‏گردند بهره‏برداران نظم یابند تا امکان ارائه خدمات به آنان فراهم گردد؛ همچنین قادر شوند مسائل و مشکلات موجود را به آسانی به مقامات ارائه نمایند، ضمنا حمایت‏های لازم را با سرعت و دقت بیشتر دریافت کنند.
۳) پشتیبانی و حمایت:
سومین اقدام برای مشارکت دادن زنان در منابع طبیعی، پشتیبانی و حمایت‏های حقوقی، اداری، اعتباری و برنامه‏ای می‏باشد. در این مرحله است که تشکل‏ها از قدرت کافی برای حضور همه‏جانبه برخوردار می‏گردند و به خوبی می‏توانند ایفاگر نقش واگذار شده باشند.
● نتیجه‏گیری
کارآمدی حاکمیت ساختار فرهنگی مادی غرب در جامعه تاکنون، زن را در حد یک کالا و شی‏ء مادی در بهره‏وری مادی و سود سرمایه معرفی کرده است و این از دروغ‏های عجیبی است که آنان در دفاع از حقوق زن در جهان اعلام می‏نمایند.
آنان پس از انقلاب صنعتی در اروپا و حاکمیت تفکر منحط سکولار توانستند بهترین ارزش‏ها و اخلاقیات و رفتارهای سنتی و دینی را از درون خانواده بیرون برده و به سرعتِ تمام، ارزش‏ها و ملاک‏ها و ارزیابی‏ها به سوی ملاک‏های مادی چرخش پیدا نمود و زن را که تجلی ارزش‏های مقدس انسانی در طول تاریخ و جوامع بود تا حد بازندگی سوق دادند و نقش زن به واسطه زیبایی‏های او به عنوان ابزارهایی در خدمت تحکیم نظام سرمایه‏داری در آمد.
فرحناز رستمی ـ حسین شعبانعلی فمی (پیام زن شماره ۱۶۴)
پی‏نوشتها:
۱ ـ ر.ک. به بیتس (دانیل ـ پلاک افرد)، انسان‏شناسی فرهنگی، ثلاثی (محسن)، ص۴۷ ـ ۴۴.
۲_ World Resource Institue(wri), ۱۹۹۴ _ ۱۹۹۵. "world Resource Report: A Guide to the Global Enviromental" New York: Oxford university.
۳_ Gender and Gulture - unesco - P: ۱۳۴ (۱۹۹۵).
۴_ Modnar (A gusta) ۸ schreiber (Gatz) - women and forestry p۷.
۵ ـ اوکلی، پیتر و دیوید مارسدن (۱۳۷۰)، رهیافت‏های مشارکت در توسعه روستایی، انتشارات مرکز مطالعات روستایی وزارت جهاد.
منبع : نورپرتال


همچنین مشاهده کنید